تولدی دوباره
دوشنبه 4 آبان 1394 1:38 PM
ديدي يه وقتايي خطر از بيخ گوش ات ميگذره؟
ديدي يه وقتايي فقط يه نمه مونده تا آبروت بريزه؟
ديدي يه وقتايي يه وجب تا مرگ فاصله داري اما خون از دماغ ات نمياد؟
ديدي يه وقتايي توو کارات اشتباه ميکني اما بر حسب اتفاق همه چي درست پيش ميره؟
همين موقع ها که اين خطرها از سرت ميگذره بگو خدايا شکرت که نفس ميکشم،خدايا شکرت که هوامو داري،خدايا ممنون که تنهام نميذاري،از داده ها و نداده هات شکر،اما ما فقط يه کلمه ميگيم
«شانس آوردم»