پاسخ به:عمو عباس
چهارشنبه 29 مهر 1394 11:36 PM
خیمه ، خیمه با عمه گویم
تا بهر اصغر آبی بجویم
بابا از میدان آمد و سقا نیامد
دیدم عمویم بشکسته دل بود
هنگام رفتن از من خجل بود
بابا ز میدان آمد و سقا نیامد
اگر به خیمه آید عمویم
من دیگر از آب حرفی نگویم
بابا ز میدان آمد و سقا نیامد
ای کاش من از اوّل ، من مرده بودم
یا نامی از آب نبرده بودم
بابا ز میدان آمد و سقا نیامد
خیمه ، خیمه با عمه گویم
تا بهر اصغر آبی بجویم
بابا ز میدان آمد و سقا نیامد
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش