زبان حال مادر
پنج شنبه 30 مهر 1394 9:43 PM
به مقتل رسیدم
صدایت شنیدم
غریبم حسین
به گودال خون آید این زمزمه
حسین جان منم مادرت فاطمه
ضیاء دوعینم
سرت کو حسینم
غریبم حسین
شب است و من و گودی قتلگاه
به رگ های خونین نمودم نگاه
رخ از خون بشویم
گلم را ببویم
غریبم حسین
در این نیمه شب می زند مادرت
به دریای خون بوسه بر حنجرت
بگو نور دیده
که دستت بریده
غریبم حسین
من امشب کنم ناله و زمزمه
گهی قتلگاهم گهی علقمه
گهی با ربابم
به چشم پرآبم
غریبم جسین
گهی کنار علی اکبرم
گهی پای گهواره ی علی اصغرم
گهی بهر زینب
کنم گریه امشب
غریبم حسین
به مقتل رسیدم
صدایت شنیدم
غریبم حسین