آیه های نور (سوره یوسف آیه 1 تا 20)
یک شنبه 5 دی 1389 11:15 AM
سورة يوسف (۰)
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ (۱) إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (۲) نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنْتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ (۳) إِذْ قَالَ يُوسُفُ لاَِبِيهِ يَا أبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ (٤) قَالَ يَابُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإنسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ (۵) وَكَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الآحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۶) لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ (۷) إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفي ضَلالٍ مُّبِينٍ (۸) اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْماً صَالِحِينَ (۹) قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لاَ تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ (۱۰) قَالُوا يَا أَبَانَا مَالَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ (۱۱) أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدَاً يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (۱۲) قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَن يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ (۱۳) قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخَاسِرُونَ (۱٤) فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوَحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هذَا وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ (۱۵) وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ (۱۶) قَالُوا يَاأَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ (۱۷) وَجَاءُوا عَلَى قَميِصهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (۱۸) وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَابُشْرَى هذَا غُلامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ (۱۹) وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (۲۰)
به نام خداوند بخشندهي مهربان
1. الر، آن آيات كتاب آشكار است.
2. ما آن را قرآني عربي نازل كرديم، شايد شما درك كنيد «و بينديشيد».
3. ما بهترين سرگذشتها را از طريق اين قرآن- كه به تو وحي كرديم- بر تو بازگو ميكنيم؛ و مسلّماً پيش از اين، از آن خبر نداشتي.
4. «به خاطر بياور» هنگامي را كه يوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب ديدم كه يازده ستاره، و خورشيد و ماه در برابرم سجده ميكنند.»
5. گفت: «فرزندم! خواب خود را براي برادرانت بازگو مكن، كه براي تو نقشه «خطرناكي» ميكشند؛ چرا كه شيطان، دشمن آشكار انسان است.
6. و اين گونه پروردگارت تو را برميگزيند؛ و از تعبير خوابها به تو ميآموزد؛ و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام و كامل ميكند، همانگونه كه پيش از اين، بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام كرد؛ به يقين، پروردگار تو دانا و حكيم است.»
7. در «داستان» يوسف و برادرانش، نشانهها«ي هدايت» براي سؤالكنندگان بود.
8. هنگامي كه «برادران» گفتند: «يوسف و برادرش [= بنيامين] نزد پدر، از ما محبوبترند؛ در حالي كه ما گروه نيرومندي هستيم؛ مسلّماً پدر ما، در گمراهي آشكاري است.
9. يوسف را بكشيد؛ يا او را به سرزمين دوردستي بيفكنيد؛ تا توجه پدر، فقط به شما باشد؛ و بعد از آن، (از گناه خود توبه ميكنيد؛ و) افراد صالحي خواهيد بود.)
10. يكي از آنها گفت: «يوسف را نكشيد! و اگر ميخواهيد كاري انجام دهيد، او را در نهانگاه چاه بيفكنيد؛ تا بعضي از قافله ها او را برگيرند «و با خود به مكان دوري ببرند.)»
11. «و براي انجام اين كار، برادران نزد پدر آمدند و» گفتند: «پدرجان! چرا تو درباره «برادرمان» يوسف، به ما اطمينان نميكني؟! در حالي كه ما خيرخواه او هستيم!
12. فردا او را با ما «به خارج شهر» بفرست، تا غذاي كافي بخورد و تفريح كند؛ و ما نگهبان او هستيم.»
13. (پدر) گفت: «من از بردن او غمگين ميشوم؛ و از اين ميترسم كه گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشيد!»
14. گفتند: «با اينكه ما گروه نيرومندي هستيم، اگر گرگ او را بخورد، ما از زيانكاران خواهيم بود (و هرگز چنين چيزي ممكن نيست.)»
15. هنگامي كه او را با خود بردند، و تصميم گرفتند وي را در مخفيگاه چاه قرار دهند، «سرانجام مقصد خود را عملي ساختند؛» و به او وحي فرستاديم كه آنها را در آينده از اين كارشان با خبر خواهي ساخت؛ در حالي كه آنها نميدانند.
16. «برادران يوسف» شب هنگام، گريان به سراغ پدر آمدند.
17. گفتند: «اي پدر! ما رفتيم و مشغول مسابقه شديم، و يوسف را نزد اثاث خود گذارديم؛ و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را باور نخواهي كرد، هر چند راستگو باشيم.»
18. و پيراهن او را با خوني دروغين «آغشته ساخته، نزد پدر» آوردند؛ گفت: «هوسهاي نفساني شما اين كار را برايتان آراسته؛ من صبر جميل «و شكيبائي خالي از ناسپاسي» خواهم داشت؛ و در برابر آنچه ميگوييد، از خداوند ياري ميطلبم.»
19. و «در همين حال» كارواني فرا رسيد؛ و مأمور آب را «به سراغ آب» فرستادند؛ او دلو خود را در چاه افكند؛ «ناگهان» صدا زد: «مژده باد! اين كودكي است (زيبا و دوست داشتني!)» و اين امر را بعنوان يك سرمايه از ديگران مخفي داشتند. و خداوند به آنچه آنها انجام ميدادند، آگاه بود.
20. و «سرانجام،» او را به بهاي كمي ـ چند درهم ـ فروختند؛ و نسبت به «فروختن» او، بي رغبت بودند «؛چرا كه ميترسيدند رازشان فاش شود».
In the name of Allah the merciful and the compassionate
1
YUSUFALI: A.L.R. These are the symbols (or Verses) of the perspicuous Book.
2
YUSUFALI: We have sent it down as an Arabic Qur'an, in order that ye may learn wisdom.
3
YUSUFALI: We do relate unto thee the most beautiful of stories, in that We reveal to thee this (portion of the) Qur'an: before this, thou too was among those who knew it not.
4
YUSUFALI: Behold! Joseph said to his father: "O my father! I did see eleven stars and the sun and the moon: I saw them prostrate themselves to me!"
5
YUSUFALI: Said (the father): "My (dear) little son! relate not thy vision to thy brothers, lest they concoct a plot against thee: for Satan is to man an avowed enemy!
6
YUSUFALI: "Thus will thy Lord choose thee and teach thee the interpretation of stories (and events) and perfect His favour to thee and to the posterity of Jacob - even as He perfected it to thy fathers Abraham and Isaac aforetime! for Allah is full of knowledge and wisdom."
7
YUSUFALI: Verily in Joseph and his brethren are signs (or symbols) for seekers (after Truth(.
8
YUSUFALI: They said: "Truly Joseph and his brother are loved more by our father than we: But we are a goodly body! really our father is obviously wandering (in his mind)!
9
YUSUFALI: "Slay ye Joseph or cast him out to some (unknown) land, that so the favour of your father may be given to you alone: (there will be time enough) for you to be righteous after that!"
10
YUSUFALI: Said one of them: "Slay not Joseph, but if ye must do something, throw him down to the bottom of the well: he will be picked up by some caravan of travellers."
11
YUSUFALI: They said: "O our father! why dost thou not trust us with Joseph,- seeing we are indeed his sincere well-wishers?
12
YUSUFALI: "Send him with us tomorrow to enjoy himself and play, and we shall take every care of him."
13
YUSUFALI: (Jacob) said: "Really it saddens me that ye should take him away: I fear lest the wolf should devour him while ye attend not to him."
14
YUSUFALI: They said: "If the wolf were to devour him while we are (so large) a party, then should we indeed (first) have perished ourselves!"
15
YUSUFALI: So they did take him away, and they all agreed to throw him down to the bottom of the well: and We put into his heart (this Message): 'Of a surety thou shalt (one day) tell them the truth of this their affair while they know (thee) not'
16
YUSUFALI: Then they came to their father in the early part of the night, weeping.
17
YUSUFALI: They said: "O our father! We went racing with one another, and left Joseph with our things; and the wolf devoured him.... But thou wilt never believe us even though we tell the truth."
18
YUSUFALI: They stained his shirt with false blood. He said: "Nay, but your minds have made up a tale (that may pass) with you, (for me) patience is most fitting: Against that which ye assert, it is Allah (alone) Whose help can be sought"..
19
YUSUFALI: Then there came a caravan of travellers: they sent their water-carrier (for water), and he let down his bucket (into the well)...He said: "Ah there! Good news! Here is a (fine) young man!" So they concealed him as a treasure! But Allah knoweth well all that they do!
20
YUSUFALI: The (Brethren) sold him for a miserable price, for a few dirhams counted out: in such low estimation did they hold him!