خاطرات حاج آقا (5) - حاج اقا برگشت(خاطره ای متفاوت)
چهارشنبه 15 دی 1389 11:50 PM
با سلام و عذر خواهی بابت این همه فاصله به خاطرمشغله های و فعالیت های زیاد م ! عرض شرمندگی از صورت من الان مثل باران بهاری از نوع باران عربی پایین می ریزد
باورتان نمی شود نگاه کنید اشتباه نکنید این گریه نیست این عرق شرمندگی است!البته حالا به این زیادی م نیست یک کم کمتر است.مثلا اینقدر.
و ضمن تشکر از دوستانی که به بنده حقیر ذلیل مسکین مستکین و ... با داد زدن
و ابراز دلتنگی و
مهمتر از همه با پخش خبر فوت
و یا ناپدید شدن من ابراز محبت کردند و اینکه به انها بگویم خیالتان راحت باشد حتی نقشه های محسن و مهندس یا اقای شایگان و جلال فتوحی و حتی الیاس هم بر روی حاج اقا داودی که ضدگلوله است اثر نمی کند.
از روزهایی بود که تاکسی خیلی سخت پیدا می شد، من هم در راستای حفظ سرمایه ملی(البته ریا نشه) یعنی همان بنزین عزیز که این روزها خیلی دلمان براش تنگ شده و نفس نفس زدن های اخر کارت سوختم، ماشین را نیاورده بودم.
سوار یکی از این سواری شخصی ها شدم.از خوشتیپیاول روش با قدرت و عزت نفس بود به این شکل مثلا:
اقا نوار را خاموش کن وگرنه :1- حسابت را می رسم
از قدرت بدنی راننده همین بس که: اگر یک مشت نیمه ابدار به من می زد انچنان ضربه مغزی
می شدم که فقط اقای دکتر پژوهان می توانست من را عمل کند.ان هم که می دانید الیاس نمی گذارد
ادم خوبی مثل من عمل شوند لذا در بیمارستان جان به جان افرین تسلیم می کردم.
2-از تاکسی پیدا می شوم
خوب پیدا شو بهتردوم روش های بدون عزت نفس
1- اقا خواهش می کنم نوار را خاموش کناگه خاموش نکنم چیکار می کنی خیلی خوش بینانه باید تا دو ساعت به فلسفه موسیقی ، موسیقی لهو و لهب ،موسیقی های خوب و هزار قال و قیل دیگر برای او می پرداختیم تازه اخرش به من می گفت
لیلی زن است یا مرد.
یک شکلات کوچولو را وسط دویست تومانی گذاشتم و کرایه را به او دادم! و هیچ حرفی نزدم.
تا شکلات را دید، اول تعجب کردخواهش می کنم من تمام نشده بود که شکلات در دهان اقای راننده مزمزه شد هنوز 10 ثانیه نشده بود که دیدم صدای ضبط قطع شد . نوار را بیرون اورد و در بین نوارهایش حسابی گشت و یک نوار دیگر گذاشت.
من هم خوشحالمن هم پیش خودم گفتم:(( حالا باید یک نقشه بکشم نوار روضه بی وقتش را خاموش کنه!))