0

خاطرات حاج آقا

 
gh_golpa
gh_golpa
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 1224
محل سکونت : اصفهان

خاطرات حاج آقا (3) - هر چی تو بگی !!؟
شنبه 11 دی 1389  8:52 AM

- برنامه ایی برای ایرانی های مقیم هند نداشتم !

اصلا قرار نبود به حیدر اباد که انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور انجا شعبه ایی ندارند بروم، اما خدا توفیق داد به شهری که نام امام علی (ع)گذاشته شده یعنی حیدر اباد با چندین میلیون جمعیت از شهرهایی که ایرانی های زیادی دارد رفتم.

حیدر اباد جایی بود که هیچ کس غیر از خدا را نداشتم به مسجد ایرانی ها رفتم درخواست کردم به من اجازه دهند شبها منبر روم و روضه خوانی کنم .(ایام اربعین سال گذشته بود)

اما آنها گفتند : ما روحانی هندی داریم و ایرانی های مقیم  هم زبان او را می فهمند ، نیازی به شما نداریم اما غافل از اینکه من به این  راحتی از در خانه امام حسین نمی روم به قول معروف از در بیرونم کنید از دیوار برمی گردم !

در و دیوار این سینه همی دِ ر‍ّد زانبوهی
 که اندر در نمی گنجد پس از دیوار می آید

گفتم من حاضرم شبی 1000 روپیه (تقریبا 30هزار تومان) و مجموعا 300 هزار تومان جهت کمک به مسجدتان می دهم، فقط بگذارید 10 شب بعد از حاج اقا خودتان من هم برای امام حسین(ع) نوکری کنم .

بنده خدا رئیس هیات حسابی کم اورد و گفت اگر کسی استقبال نکرد چی؟

گفتم خودت و خودم که هستیم؟!

بنده ی خدا دید هرچی می گوید، حاج آقا برای جواب دادن کم نمی آورد.

 گفت: حرفی نیست نه ما پول به شما می دهیم  نه شما پول به ما بدهید. گفتم: قبول !

منبرها شروع شد به لطف امام حسین(ع) با توجه به سبک خواصی که من دارم و خیلی خودمانی صحبت می کنم و مطرح کردن مباحث همسرداری و تربیت فرزند و انتخاب همسر با توجه عادتم ، به لطف اهل بیت (ع) روز به روز شلوغ تر شد تا جایی که جا برای نشستن در مسجد نبود .

جاتون خالی پول هتل حیدر اباد که قرار بود با جیب خودم باشد صاحب هتل که ایرانی و از مسجدی ها ی آنجا بود نگرفت . هر چه گفتم بنده خدا پول غذا را نمی خوای بگیری پول اتاق را بگیر اخه شغلته !

می گفت: من که بخاطر شما کاری نمی کنم ،طرف من امام حسین است !

بعد از یک هفته مبلغ محسوسی به زور به من دادند و شب اخر وقت رفتن مردم گریه می کردند و بسیار اصرار که دهه محرم سال اینده  به انجا بروم .اما نمی دانم چی شد که محرم دهه اول با اینکه همه برنامه ها برای هند تنظیم بود یک وقت دیدم در بین مردم با صفای سرایان از شهرستان های خراسان جنوبی هستم . جلسه با استقبال بیش از 10 هزار نفری و با حضور بچه های صدا و سیما و به لطف امام حسین موفق شدیم چندین خانوده که طلاق شان حتمی بود را به دعای اقا ابا عبدالله نجات دهیم .

قرار بود ما صفر به هند بروم که یکی دوستان اسباب سفر به تاجکستان را فراهم کرد اما به اندازه ذره ایی شک ندارم اخرش انجا که امام حسین(ع) بخواهدخواهم رفت. و اگر من بیچاره را لایق بداند نوکری خواهم کرد.

من اعتقاد دارم صرف تبلیغ سنتی رفتن کافی نیست بلکه باید بعد از تبلیغ و حضور در یک منطقه یک اتفاقاتی با دعای اهل بیت (ع)رخ دهد .اتفاقاتی مانند نجاتت زندگی های بسیار زیاد ، اتفاقاتی  مانند رفاقتهای بعد از منبر و ارتباط های فیس تو فیس و چهره در چهره ، اتفاقاتهای مانند یک لبخند و تحویل گرفتن بعد از یک منبر چندین هزار نفری اثراتی چند صد برابری خود ان منبر بر روی مخاطب می گذارد ،آیا شما هم موافقید.

 
شما پیشنهاد دهید!

خیلی از دوستان خارج از کشور بصورت غیر رسمی از من دعوت کرده اند اما تا دیروز برای من ممکن نبود تا اینکه اتفاقاتی  برای من افتاد که تصمیم گرفتم به هیج وجه این دعوت ها را  رد نکنم :

برای همین بدون هیچ گونه تردیدی می گویم که اگر شما جایی از اقصی نقاط ایران یا کشورهای دیگر احساس نیاز می کنید و حس می کنید ظرفیت خوبی برای کار کردن با روحیه جوان پسندی وجود دارد من آمادگی دارم اندازه وسعم در محل زندگی شما حضور پیدا کنم .

 چه بصورت دانشگاهی وهمایشی ، پرسش و پاسخی و یاهیاتی و سنتی 

با این امید اینکه اگر خدا بخواهد اتفاقاتی غیر یک منبر و یک سخنرانی رخ دهد. اتفاقاتی مانند نجات زندگی های زیادو ثوابش هم برای آنان که در این راه قدم بر می دارند.

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها