پدری که خواستگارها را رد می کند!
شنبه 28 شهریور 1394 10:08 PM
بنام خدا
دوست تان مشکلی دارد که در موردش با شما حرف می زند، نگران است و حس می کند زندگی اش ممکن است خراب شود. چگونه او را آرام می کنید و چه راهنمایی برای مشکلش خواهید داشت؟ در قسمت نظرات ، کمک های فکری تان را بنویسید.
دختری 38 ساله هستم و نوه بزرگ فامیل. همه نوه های کوچکتر از من ازدواج کردند. از کودکی آرزوی پوشیدن لباس عروس را در سر می پروراندم. از همان دوران دبیرستان خواستگاران خوب و موجهی داشتم. در دوران دانشگاه مادر و پدرم به بهانه اینکه در حال تحصیل هستم یکی پس از دیگری خواستگارهای من را رد می کردند و روی هر کدام یک اشکال می گذاشتند. بعد از تمام شدن درسم پدرم قانون گذاشت قبل از آمدن خواستگار به خانه، باید بروم محل کارش راببینم و چند خواستگار هم ناراحت شدند و اصلا نیامدند. خواهرانم ازدواج کرده اند البته به خواسته خودشان و با نارضایتی قلبی پدرم، البته او می گوید هیچکدام از دامادهایش به دلش نمی نشیند.
سن پدرم بالاست، اخیرا بعد از تماس خواستگار بدون اینکه به من بگوید، خواستگارها را رد می کند، دلیلش را می پرسم، می گوید: تحقیق کردم به درد تو نمی خوردند. دختر بی دست و پایی نیستم و در یک شرکت مدیرم، اما نمی خواهم دل پدرم را بشکنم. مادرم معمولا تحت تاثیر پدرم است. نمی دانم. آیا پدر و مادر اجازه رد کردن خواستگار را دارند؟ مگر این نیست که می گویند، اگر خواستگار برای دختر بیاید و پدر و مادر بدون اجازه ی بچه هاشان آنها را رد کنند، این کار قطع کردن راه خداست. زیرا ازدواج راه خداست . مگر نه این است که اگر پدر و مادر از ازدواج فرزندانشان طفره بروند، هر گناهی که جوانشان بکند بر گردن پدر و مادر هم نوشته می شود.
چطور می توانم پدرم را راضی کنم که اجازه دهد در مورد خواستگارهایم خودم تصمیم بگیرم؟ آیا پدرم به دلیل کهولت سن می خواهد تنها فرزندش را که به خانه بخت نرفته است، برای روزهای تنهایی اش نگه دارد؟
اگر دوستی به نزد شما بیاید و این مشکل را بیان کند ، به او چه جوابی می دهید؟ لطفا با نظرات خودتان ما را همراهی کنید.