پاسخ به:خنده درمانی
یک شنبه 8 شهریور 1394 9:24 AM
چرا خنده بر هر درد بی درمان دواست؟
خندیدن نوعی آنتی بیوتیک طبیعی است که همه انسانها با استفاده از آن، میتوانند بسیاری از دردهای خود را تخفیف دهند. خنده واکنشی است غیر ارادی که باعث انقباض هماهنگ پانزده ماهیچه صورت و سریع شدن تنفس و جریان خون و نتیجتاً افزایش ترشح آدرنالین در خون میشود که تاثیر نهایی آن ایجاد احساس لذت و شادابی در فرد است.
خنده ارزانترین داروی پیشگیری و مبارزه با بسیاری از بیماریها است و باعث پائین آمدن ضربان قلب و کاسته شدن فشار خون میشود و از آنجا که شخص را وادار میکند که نفس عمیق بکشد، موجب میشود میزان اکسیژن بافتها افزایش یابد، لذا خنده باعث طولانی شدن عمر میشود.
ترشح هورمون «ایمونوگلوبولین» در بدن با میزان خندیدن ما ارتباط مستقیم دارد. «ایمونوگلوبولین» به مبارزه دستگاهایمنی بدن با باکتریها و میکروبها کمک کرده و شخص را برای مقابله با بیماریها آماده میکند.
در اثر خندیدن، نوعی ماده شیمیایی خاص سیستم عصبی به نام «آندروفین» تولید میشود که در شخص اعتماد به نفس و سرخوشی ایجاد میکند. پژوهشهای دیگر بر روی خندیدن نشان میدهد که انسانها به وسیله خنده، درد را بیشتر تحمل میکنند به این دلیل که خنده ترشحاندروفینها را زیادتر میکند واندروفینها کشندههای طبیعی درد در بدن هستند.
در واقع «آندروفین» مادهای مشابه مرفین است که در بدن ساخته میشود، مقدار این ماده در خون، در اثر ورزش و فعالیتهای نشاط آور، بالا میرود.
دانشمندان انگلیسی بعد از سالها تحقیقات به این نتیجه رسیدند که یک دقیقه از ته دل خندیدن معادل ۴۵ دقیقه ورزش، انسان را سر حال میآورد.
بنابر آخرین تحقیقات علمی، خندیدن، باعث کاهش بروز انواع بیماریها از جمله بیماریهای قلبی میشود. از طرفی خنده با ایجاد تغییراتی در راههای تنفسی، باعث میشود هوای بیشتری در بینی ما جریان یافته و به سرد شدن مغز کمک کند و هر چه مغز خنکتر باشد، ما شادتر خواهیم بود.
کسانی که دچار حمله قلبی شدهاند در روز با حداقل ۳۰ دقیقه خندیدن میتوانند احتمال حمله قلبی دوم را تا حد قابل توجهی کاهش دهند.
همچنین کسانی که فشار خون دارند نیز با وجود روحیه شاد و خندیدن میتوانند فشار خون خود را در حد مطلوب نگه دارند.
در حال حاضر این عقیده که قسمت اعظم بیماریها بر اثر احساسات منفی و اضطرابها بهوجود آمده و پیشرفت میکند، توسط اکثر روانشناسان و روانپزشکان مورد قبول قرار گرفته است. استرسها و اضطرابهای روزانه در طول زمان چنان ناهماهنگیهایی در جسم ایجاد میکند که ممکن است به بحران روانی منتهی شود.
زمانیکه هورمونهای ناشی از فشار روانی بهطور دائم به مقدار زیاد تولید شود، سیستم دفاعی بدن قادر به انجام وظیفه کامل نخواهد بود و همین راه را برای انواع عفونتها و بیماریها هموار کرده و اندامهای داخلی بدن را تحت فشار شدیدی قرار خواهد داد.
خندیدن میتواند سلاح موثری برای مقابله با این فشارهای روانی و استرسهای روزمره باشد. امروز پهنه دانش بشر به اندازه ای وسعت گرفته است که رشته های خاص و متفاوت آن بی شمار شده است و حیطه آن را یک پسوند «اولوژی» از حیطه رشته های دیگر جدا می کند. مثلا بررسی روان شناختی و تنشناختی خنده با اسم «ژلاتولوژی» به مفهوم خنده شناسی معرفی می شود.
پژوهشگران موضوع خنده، یا ژلاتولوژیست ها، کوشیده اند که به ماهیت خنده پی ببرند و به این سوال پاسخی علمی بدهند که انسان چرا می خندد؟ آنها در پژوهش خود دریافته اند که مغز انسان چگونه یک جوک، لطیفه، یا شوخی را می گیرد و خنده چگونه می تواند واقعا به صورت بهترین داروها عمل کند. می دانیم که جای دریافت یک موضوع خنده آور، در قسمت قدامی یا جلویی قشر بیرونی و خاکستری رنگ مغز قرار دارد.
اکنون خنده شناسان در زمینه مبدا یا منشا خنده پژوهش می کنند. دو محقق آمریکایی به نام های متیو جرویس و دیوید اسلون ویلسون از دانشگاه بینگهمتون در نیویورک، چند ماه پیش در مقالهای اظهار داشتند که در پژوهش خود دریافته اند که منشا خنده در سیر تکاملی انسان به زمانی پیش از آنکه انسان از میمون ها جدا شود، بر می گردد.
خنده در میان اولین گروه های انسان نما، بین چهار تا دو میلیون سال پیش پیدا شد. البته خنده آنها به هاه هاه یا قهقهه انسان امروزی شباهتی نداشت، چون آنها هنوز دستگاه صوتیشان توانایی تلفظ این صداها را پیدا نکرده بود و بیشتر به واکنش صوتی در برابر قلقلک یا خنده گوریل ها و شامپانزه های امروزی شباهت داشت.
یک مطالعه تازه حاکی از آن است که ریشه خندیدن احتمالا از یک موجود ما قبل تاریخ که جد مشترک انسان و میمون های امروزی بود نشات می گیرد. با تکامل تدریجی انسان، خنده به طور کلی معنای تازهای به خود گرفت.
در حدود دو میلیون سال پیش در اجداد انسان این توانایی پدید آمد که بتوانندحالت های مختلف بیانی در چهره خود را کنترل کنند و به این ترتیب هم بی اختیار و هم با اراده خود بخندند. اما مدت ها گذشت تا انسان در مسیر تکامل به مراحلی بالاتر از شناخت و آگاهی کار برد زبان رسید و خنده با شوخی و مزاح ارتباط پیدا کرد.
بنا بر این، اگر بتوانیم خنده را پدیدهای مستقل و جدا از بذله و شوخی و مزاح بگیریم، خنده چه ماهیتی دارد؟ جوابی که براساس پژوهش علمی به این سوال می توان داد، این است که خنده در روابط اجتماعی افراد از طریق گفت وگو کاربرد دارد. یکی از محققین به نام رابرت پروواین از دانشگاه مریلند در بالتیمور آمریکا، دریافته است که ما در هنگام گفت وگوهای عادی به نسبت بیشتر می خندیم تا با شنیدن جوک و لطیفه که گهگاه پیش می آید.
توانایی خنداندن دیگران غالبا با کسب موقعیت و قدرت ارتباط دارد، به این معنی که اگر بتوانید دیگری را بخندانید، او را به تسلط خود در آورده اید. رابرت پروواین گفته است که زن ها معمولا بیشتر از مردها می خندند، چون مردها هستند که بیشتر به گفتن چیزهای خنده انگیز تمایل دارند.
برخی دیگر از محققین گفته اند که خنده مسری است، همان طور که خمیازه یک نفر دیگران را به خمیاره کشیدن وا می دارد. البته ژلاتو لوژیست ها یا خنده شناسان هنوز در این زمینه پژوهش علمی انجام نداده اند، اما شنیدنی است که مسری ترین مورد خنده در سال ۱۹۶۲ در تانزانیا اتفاق افتاد و آن هنگامی بود که یک دسته دختر دانش آموز به خنده ای طولانی در آمدند، خنده آنها به افراد دور و بر آنها سرایت کرد و خندهای که از اینجا شروع شده بود، ماه ها ادامه یافت. دکترمادان کاتاریا، پزشک هندی که بنیانگذار باشگاه خنده و روزخنده در جهان است نخستین بار در سال ۱۹۵۵ پس از خواندن کتاب «کالبدشکافی یک بیماری» نوشته کارمن کازینس روزنامه نگارآمریکایی که به تأثیر خنده در درمان یک بیماری صعبالعلاج اشاره داشت، تصمیم به راهاندازی باشگاه خنده کرد. وی که در آن زمان سردبیر نشریه «مای داکتر» بود، سرانجام همراه چهار نفر دیگر در پارک عمومی شهر بمبئی نخستین جمع خندهدرمانی را تشکیل داد و شروع به خندیدن کرد. شیوه او در ابتدا مورد تمسخر قرار گرفت اما پس از مدتی طرفداران زیادی پیدا کرد. ورود به باشگاهی که کاتاریا پیشنهاد آن را داده بود برای همه آزاد بود و هر کسی میتوانست اول صبح نزدیک ۲۰دقیقه تمرین خنده کند. در ابتدا برای خندیدن یک نفر لطیفه یا داستانهای خندهدار تعریف میکرد اما پس از مدتی با حذف لطیفهگویی، خندیدن بدون محرک تمرین شد. امروزه در باشگاههای خندهدرمانی، افراد با پیوستن به گروههای بزرگ بی دلیل شروع به خندیدن میکنند. پیشروان این گروهها معتقدند خنده مسری است و اعضا ضمن برقرار کردن ارتباط چشمی یکدیگر را به نوعی وادار به خندیدن میکنند.
بعدها لارنس که جلسات خندهدرمانی را در تورنتو برگزار میکرد علاوه بر خندیدن دست زدن را هم به منظور کمک به گردش خون در بدن به مراسم خندهدرمانی افزود. بهطور کلی مراسم خندیدن شامل انواع خندههایی است که حتما خواندن نام آنها خندهای هم بر لبان شما خواهد نشاند. از جمله در ابتدا اعضا به صورت هماهنگ هاها هوهو را با صدای بلند تکرار میکنند. سپس خنده از ته قلب، خنده سلام و احوالپرسی، خنده یک متری، خنده شیرقهوه، خنده شیر، خنده تدریجی و… را که از انواع مختلف خنده هستند تمرین میکنند.
امروزه استرس یکی از عوامل مشترک در اغلب بیماریهاست و از بیخوابی و افسردگی گرفته تا آسم، بیماریهای قلبی و حتی سرطان همگی تابعی از استرس و اضطراب به شمار میآیند. پژوهشهای علمی زیادی نیز نشان میدهد که خندیدن ضمن کاهش هورمونهای استرس در بدن به تقویت دستگاه ایمنی کمک میکند. منتقدان این روش بررسیهای مختلفی در مورد خنده به اصطلاح مصنوعی و مقایسه آن با خنده طبیعی انجام دادند همچنین تحقیقات مختلفی در زمینه کیفیت خنده صورت گرفته است که همگی آنها نشان میدهد چه به صورت خودجوش بخندید و چه خودتان را به زور وادار به خنده کنید بدن مواد شیمیایی یکسانی تولید میکند.
دانشمندان معتقدند کودکان روزانه حداقل چهارصد بار میخندند اما در سنین بالاتر افراد گاهی به سختی یکبار در طول روز میخندند. چرا برای خندیدن، منتظر دلیل شویم؟
زندگی چنان که هست، دلیلی کافی برای خندیدن است. زندگی بسیار بیهوده و مسخره است و در عین حال بسیار زیبا و شگفت انگیز. زندگی ترکیبی از همه چیز است، طنز کیهانی خوبی است.
خندیدن ساده ترین کار در دنیاست، به شرطی که به آن مجال دهید.خندیدن خیلی دشوار شده است. مردم به ندرت می خندند و حتی وقتی می خندند، خنده شان حقیقی نیست. مردم می خندند، گویی به دیگران منت می گزارند و وظیفه ی خاصی را به انجام می رسانند.
نباید بخندید تا شخص دیگری را شاد کنید، زیرا اگر خودتان خوشحال نباشید، نمی توانید هیچ کس دیگر را شاد کنید. باید به خودی خود به خاطر خود بخندید، بی آن که منتظر دلیلی برای خندیدن باشید. اگر درون هر چیز را ببینید، دیگر قادر نخواهید بود خنده را متوقف کنید.همه چیز برای خندیدن مهیاست.
چیزی کم نیست اما ما اجازه نمی دهیم. ما خسیس هستیم. در مورد خنده، عشق و زندگی خساست به خرج میدهیم. وقتی بدانید می توان خساست را کنار گذاشت، وارد بعد تازه ای می شوید. خنده یک آیین معنوی واقعی است و هر چیز دیگر فقط وهم و گمان است. چرا مردم میخندند؟ انتظار نمیرود که داستان واقعی اینکه چگونه مرد مزاحمی به همسر شما تلفن کرده تا درباره کشتن شما با او بحث کند، موجب شادی و خنده کسی شود.
اما هنگامیکه جان موریل از کالج «ویلیام و مری» در ویرجینیای آمریکا این حادثه را برای گروهی از پژوهشگران در اجلاسی درباره طنز و خنده توبینگن آلمان تعریف کرد، همه آنها از خنده روده بر شدند، چون او شرح داد که چگونه همسرش سعی کرده بود مرد جوان سردرگم شده را قانع کند که از کشتن شوهرش دست بکشد زیرا وام مسکن زن آنقدر بالا است که نمیتواند بدون کمک شوهرش آن را بپردازد!
اما چرا آنها خندیدند؟ نظر دکتر موریل این است که خنده گرچه میتواند درماندگی را نشان دهد اما در بسیاری موارد نشانهای قانع کننده از آن است که خطر گذشته است. واکنش مخاطبان دکتر موریب در توبینگن هم بیانگر همین نکته بود. دکتر موریل زنده ماند تا قصهاش را بگوید و بنابراین زمان آسودهای داشت که آن را به صورت سرگرم کنندهای درآورد! توصیفی درباره چگونگی به خنده افتادن افراد «نظریه ناجور بودن» است.
این نظریه میگوید که همه جوکهای مکتوب و بسیاری از موقعیتهای طنزآمیز دیگر براساس بیربط بودن و نداشتن تناسب است؛ چیزی که با چیزهای دیگر جور در نمیآید. در بسیاری از جوکها راوی، داستان را در حضور این ناسازگاری پیش میبرد و سپس شاه بیت ماجرا این ناسازگاری را به نحوی که مخاطبان انتظارش را ندارند، حل و فصل میکند. همچنین ممکن است همین کلمات آخر داستان موقعیت یاوه و عجیب و غریبی را مطرح کند و حل و فصل کردن آن را به شنوندگان بسپارد. برای مثال، برای بسیاری از افراد خود برگزاری یک گردهمایی درباره طنز در آلمان [که مردمشان به جدی و عبوس بودن مشهورند] خندهدار است.
در اصل چرا مردم میخندند؟
مقصود از خندیدن چیست؟ خنده بسیار مسری است و به همین دلیل ممکن است به بخشی از رفتار انسان بدل شده باشد که پیوند یافتن اجتماعی را تقویت میکند. هنگامیکه گروهی از افراد میخندند، به نظر میرسد این پیام را منتقل میکنند: «راحت باشید، شما در میان دوستان خودتان هستید.» موریل طنز را شیوهای برای پذیرفتن مرگ و ناخرسندی کلی زندگی در این جهان میداند. دکتر موریل یادآور میشود که بسیاری از مدیران به علت ترس از بطالت، خنده در ساعات کار را نمیپسندند اما او معتقد است که چنین عقیدهای نادرست است. خنده یا نبود آن ممکن است بهترین علامت برای یک مدیر درباره جو محیطکاری و خلق و خوی کارمندانش باشد.
نظریه دیگری درباره علت خندیدن _ نظریه برتری _ میگوید که افراد به این علت میخندند که تاکید کنند که در سطحی معادل یا بالاتر از اطرافیانشان هستند. پژوهش نشان داده است که روسا گرایش دارند که بیش از زیردستانشان جوک بگویند. زنان در حضور مردان بسیار بیشتر میخندند و مردان اغلب در حضور زنان جوکهای بیشتری میگویند. حتی معلوم شده است که مردان در حضور زنان آهستهتر میخندند، در حالی که هنگامیکه تنها مردان حضور دارند، بلندتر خنده سر میدهند. اما خنده برای همه افراد خوشایند نیست. افرادی هستند که از اینکه دیگران به آنها بخندند، ترسی بیمارگونه دارند. این افراد از موقعیتهایی که در آن خنده بروز خواهد کرد یعنی اغلب جاهایی که افرادی را ملاقات میکنند، پرهیز خواهند کرد.
ویلیباد روش، از دانشگاه زوریخ سوئیس چندین نفر آلمانی را مورد بررسی قرار داد و از آنها پرسید که آیا معتقدند که دیگران آنها را دستمایه جوکهای خود قرار میدهند و دریافت که تقریبا 80درصد مخاطبان چنین نظری دارند. این افراد گرایش داشتند که خندههای ضبط شده را به عنوان تمسخر و استهزا ردهبندی کنند. پژوهشهای بعدی به این مساله خواهند پرداخت که آیا چنین افرادی در حس طنز دچار اشکال هستند.
مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه