پاسخ به: 300 اصطلاح عامیانه زبان انگلیسی با ترجمه فارسی
دوشنبه 18 آبان 1394 7:03 PM
اخبر بودنhe is just needs my money
151- I always get a kick out of his jokes: از چیزی کیف، حظ کردن
۱۵۲- lemon: خراب شدن چیزی، دچار دردسر شدن
۱۵۳- get the ax: اخراج شدن، از کار برکنار شدن
۱۵۴- pay lip service: شعار دادن، حمایت توخالی
۱۵۵- I have a bone to pick with you:باهات خرده حساب دارم، ازت گله دارم، دلخورم
۱۵۶- sitting duck: لقمه راحت، بی دفاع، آسیب پذیر
۱۵۷- in stitches: از خنده روده بر شدن، ریسه رفتن
۱۵۸- people who live in glass houses shouldn’t throw stones
I work my fingers to the bone-159: جان کندن، سخت کار کردن
۱۶۰- jump down my throat: به کسی پریدن، از کسی به شدت اعصبانی شدن
۱۶۱- all the money go down the drain: به هدر رفتن، نقش برآب شدن
۱۶۲- shot in the arm: دلگرمی، مشوق، محرک
۱۶۳- you get up on the wrong side of bed: از دنده چپ بلند شدن، عبوس بودن
۱۶۴- you have hit the nail right on the head: تو خال زدن، به هدف زدن، درست حدس زدن
۱۶۵- I really blow it: خراب کردن، گند زدن
۱۶۶- buy a pig in a poke: چشم بسته خریدن
۱۶۷- miss the boat: دیر جنبیدن، فرصت را از دست دادن
۱۶۸- get death out of her system: موضوعی را به کلی فراموش کردن
۱۶۹- different strokes for different folks: هرکسی به یه چیزی علاقه داره
۱۷۰- talk shop: بی موقع از کسب و کار حرف زدن و مسایل شغلی
۱۷۱- If you hang in there, things will come out okay: طاقت اوردن و با اوضاع ساختن
۱۷۲- you scratch my back and I’ll scratch yours: هوای کسی را داشتن
۱۷۳- he is out of the woods: مشکل یا خطی را پشت سر گذاشتن
۱۷۴- you shouldn’t spread yourself too thin: با یک دست چند هندوانه بر داشتن
۱۷۵- hit the ceiling: از عصبانیت منفجر شدن
۱۷۶- pain in the neck (ass) بلای جان، مایه عذاب و دردسر
۱۷۷- hit the hay: تو رختخواب پریدن و خوابیدن
۱۷۸- pull strings: پارتی بازی و اعمال نفوذ کردن
۱۷۹- it’s going great guns: حسابی رو به راه بودن و قبراق بودن
۱۸۰- he did a number on his wife: نارو زدن، خیانت کردن ، کسی را خرد کردن
۱۸۱- bite off more than you can chew: لقمه بزرگتر از دهان خود برداشتن
۱۸۲- out on a limb: در موقعیت خطرناک قرار داشتن
۱۸۳- split hairs: مو را از ماست کشیدن
۱۸۴- let the cat out of the bag: پته کسی را روی اب انداختن، رازی از زبان کسی پریدن
۱۸۵- pardon my French: با عرض معذرت، ببخشید بد دهنی میکنم
۱۸۶- wheel and deal: ساخت و پاخت کردن، زد و بندکردن، گاوبندی کردن
۱۸۷- put the cart before the horse: کارها را وارونه انجام دادن، سرنا را از سر گشاد زدن
۱۸۸- piece of cake: مثل آب خوردن، خیلی آسان
۱۸۹- he’s always tooting his own horn: منم منم کردن، از خود تعریف کردن
۱۹۰- we pay through the nose: مبلغ گزافی پرداختن
۱۹۱- you are too big for your britches: پا از گلیم خود دراز تر کردن، از حد خود تجاوز کردن
۱۹۲- no one has to get the jump on Margie in swimming: پیش دستی، رو دست کسی بلند شدن
۱۹۳- strike while the iron is hot: تا تنور داغه نان رو به چسبون
۱۹۴- the ball is in your court: گوی و میدان دست کسی بودن
۱۹۵- don’t make a scene. just forgot about it: الم شنگه راه انداختن، جا رو جنجال کردن، قشقرق راه انداختن
۱۹۶- her goose was cooked when she…: کار کسی را خراب کردن، نقشه را نقش براب کردن، حساب کسی را رسیدن
۱۹۷- I grease his palm: سبیل کسی را چرب کردن
۱۹۸- the coast is clear: اوضاع روبراهه! خبری نیست
۱۹۹- you play with me: با کسی همکاری کردن، دست به دست کسی دادن
۲۰۰- make a mountain out of a molehill: از کاهی کوهی ساختن، چیزی را گنده کردن
۲۰۱- they jump the gun: قبل از موعد مقرر کاری را انجام دادن
۲۰۲- pass the hat: پول/ اعانه جمع کردن
۲۰۳- Linda make no bones about sth.(telling John how much she hated him): صاف،رک، بی شک، بی تردید
۲۰۴- I go to bat for him: از کسی طرفداری/جانب داری کردن
۲۰۵- he is really sitting pretty: در بهترین شرایط قرار داشتن
۲۰۶- he cool my heels: زیاد منظر کسی بودن و معطل کردن
۲۰۷- his last book was feather in his cap: مایه افتخار و سرافرازی
۲۰۸- in the bag: روی شاخ بودن، صد در صد، مطمئن
۲۰۹- get away clean: از مجازات فرار کردن
۲۱۰- cough up the money you owe me: سلفیدن، اخ کردن
۲۱۱- cross swords: سرشاخ شدن و بحث و جدل کردن
۲۱۲- he is quick on the trigger: حاضر جواب، فرز، هفت تیرکش فرز
۲۱۳- he has been at six and sevens: سر در گم، گیج، آشفته، حیران
۲۱۴- you poke your nose into my life: درکاری دخالت بی جا کردن، فضولی کردن
۲۱۵- you step on my toes: باعث رنجش کسی شدن، احساس کسی را جریحه دا