0

اصطلاحات کاربردی

 
8pooria
8pooria
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 5257
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به: 300 اصطلاح عامیانه زبان انگلیسی با ترجمه فارسی
دوشنبه 18 آبان 1394  7:03 PM

اخبر بودنhe is just needs my money

151- I always get a kick out of his jokes: از چیزی کیف، حظ کردن

۱۵۲- lemon: خراب شدن چیزی، دچار دردسر شدن

۱۵۳- get the ax: اخراج شدن، از کار برکنار شدن

۱۵۴- pay lip service: شعار دادن، حمایت توخالی

۱۵۵- I have a bone to pick with you:باهات خرده حساب دارم، ازت گله دارم، دلخورم

۱۵۶- sitting duck: لقمه راحت، بی دفاع، آسیب پذیر

۱۵۷- in stitches: از خنده روده بر شدن، ریسه رفتن

۱۵۸- people who live in glass houses shouldn’t throw stones

I work my fingers to the bone-159: جان کندن، سخت کار کردن

۱۶۰- jump down my throat: به کسی پریدن، از کسی به شدت اعصبانی شدن

۱۶۱- all the money go down the drain: به هدر رفتن، نقش برآب شدن

۱۶۲- shot in the arm: دلگرمی، مشوق، محرک

۱۶۳- you get up on the wrong side of bed: از دنده چپ بلند شدن، عبوس بودن

۱۶۴- you have hit the nail right on the head: تو خال زدن، به هدف زدن، درست حدس زدن

۱۶۵- I really blow it: خراب کردن، گند زدن

۱۶۶- buy a pig in a poke: چشم بسته خریدن

۱۶۷- miss the boat: دیر جنبیدن، فرصت را از دست دادن

۱۶۸- get death out of her system: موضوعی را به کلی فراموش کردن

۱۶۹- different strokes for different folks: هرکسی به یه چیزی علاقه داره

۱۷۰- talk shop: بی موقع از کسب و کار حرف زدن و مسایل شغلی

۱۷۱- If you hang in there, things will come out okay: طاقت اوردن و با اوضاع ساختن

۱۷۲- you scratch my back and I’ll scratch yours: هوای کسی را داشتن

۱۷۳- he is out of the woods: مشکل یا خطی را پشت سر گذاشتن

۱۷۴- you shouldn’t spread yourself too thin: با یک دست چند هندوانه بر داشتن

۱۷۵- hit the ceiling: از عصبانیت منفجر شدن

۱۷۶- pain in the neck (ass) بلای جان، مایه عذاب و دردسر

۱۷۷- hit the hay: تو رختخواب پریدن و خوابیدن

۱۷۸- pull strings: پارتی بازی و اعمال نفوذ کردن

۱۷۹- it’s going great guns: حسابی رو به راه بودن و قبراق بودن

۱۸۰- he did a number on his wife: نارو زدن، خیانت کردن ، کسی را خرد کردن

۱۸۱- bite off more than you can chew: لقمه بزرگتر از دهان خود برداشتن

۱۸۲- out on a limb: در موقعیت خطرناک قرار داشتن

۱۸۳- split hairs: مو را از ماست کشیدن

۱۸۴- let the cat out of the bag: پته کسی را روی اب انداختن، رازی از زبان کسی پریدن

۱۸۵- pardon my French: با عرض معذرت، ببخشید بد دهنی میکنم

۱۸۶- wheel and deal: ساخت و پاخت کردن، زد و بندکردن، گاوبندی کردن

۱۸۷- put the cart before the horse: کارها را وارونه انجام دادن، سرنا را از سر گشاد زدن

۱۸۸- piece of cake: مثل آب خوردن، خیلی آسان

۱۸۹- he’s always tooting his own horn: منم منم کردن، از خود تعریف کردن

۱۹۰- we pay through the nose: مبلغ گزافی پرداختن

۱۹۱- you are too big for your britches: پا از گلیم خود دراز تر کردن، از حد خود تجاوز کردن

۱۹۲- no one has to get the jump on Margie in swimming: پیش دستی، رو دست کسی بلند شدن

۱۹۳- strike while the iron is hot: تا تنور داغه نان رو به چسبون

۱۹۴- the ball is in your court: گوی و میدان دست کسی بودن

۱۹۵- don’t make a scene. just forgot about it: الم شنگه راه انداختن، جا رو جنجال کردن، قشقرق راه انداختن

۱۹۶- her goose was cooked when she…: کار کسی را خراب کردن، نقشه را نقش براب کردن، حساب کسی را رسیدن

۱۹۷- I grease his palm: سبیل کسی را چرب کردن

۱۹۸- the coast is clear: اوضاع روبراهه! خبری نیست

۱۹۹- you play with me: با کسی همکاری کردن، دست به دست کسی دادن

۲۰۰- make a mountain out of a molehill: از کاهی کوهی ساختن، چیزی را گنده کردن

۲۰۱- they jump the gun: قبل از موعد مقرر کاری را انجام دادن

۲۰۲- pass the hat: پول/ اعانه جمع کردن

۲۰۳- Linda make no bones about sth.(telling John how much she hated him): صاف،رک، بی شک، بی تردید

۲۰۴- I go to bat for him: از کسی طرفداری/جانب داری کردن

۲۰۵- he is really sitting pretty: در بهترین شرایط قرار داشتن

۲۰۶- he cool my heels: زیاد منظر کسی بودن و معطل کردن

۲۰۷- his last book was feather in his cap: مایه افتخار و سرافرازی

۲۰۸- in the bag: روی شاخ بودن، صد در صد، مطمئن

۲۰۹- get away clean: از مجازات فرار کردن

۲۱۰- cough up the money you owe me: سلفیدن، اخ کردن

۲۱۱- cross swords: سرشاخ شدن و بحث و جدل کردن

۲۱۲- he is quick on the trigger: حاضر جواب، فرز، هفت تیرکش فرز

۲۱۳- he has been at six and sevens: سر در گم، گیج، آشفته، حیران

۲۱۴- you poke your nose into my life: درکاری دخالت بی جا کردن، فضولی کردن

۲۱۵- you step on my toes: باعث رنجش کسی شدن، احساس کسی را جریحه دا

دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه

مدیر گروه زبان انگلیسی

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها