0

اصطلاحات کاربردی

 
8pooria
8pooria
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 5257
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:300 اصطلاح عامیانه زبان انگلیسی با ترجمه فارسی
دوشنبه 18 آبان 1394  7:01 PM

۷۶- keep it under your hat:راز دار بودن

۷۷- my car is on its last legs: روغن سوزی ، نفس های آخر

۷۸- you can eat your heart out: دلت بسوزه

۷۹- eat like a bird/ horse کم خور یا پر خور بودن

۸۰- eat out: در رستوران غذا خوردن


۸۱- he can’t tell the difference between good and bad: دوغ و دوشاب براش یکیه

۸۲- to have a finger in every pie: نخود هر آش

۸۳- a witty joke: شوخی بامزه

۸۴- let me go: بگذار بروم

۸۵- what has been eating you: چی عذابت میده

۸۶- horse around: از زیرکار در رفتن، بازی گوشی، بیخودی چرخیدن

۸۷- he was as cool as a cucumber: خونسرد و بیخیال

۸۸- can’t make head or tail of something:از چیزی سر در نیاوردن

۸۹- in my book:به عقیده من، از دید من

۹۰- he was hot under the collar:جوش آمدن، دو آتیشه شدن

۹۱- under his very nose:درست جلو چشمان شخص

۹۲- smell a rat:مشکوک به نظر رسیدن

۹۳- I had to pay one grand under the table: رشوه دادن یک هزار دلار

۹۴- walk on air:از خوشحالی پر در اوردن و روی ابرها راه رفتن

۹۵- please get off my back, I can’t do it for you:دست از سرم بردار

۹۶- I’m pretty busy on Friday, can I take a rain check on your…:به وقت دیگری موکول کردن

۹۷- paint the town red:حسابی خوش گذراندن

۹۸- see stars: برق از چشم کسی پریدن

۹۹- I keep on ice: راکد ماندن

۱۰۰- I feel under the weather: دمق بودن، حال کسی گرفته بودن

۱۰۱- a lot of jobs are on the line:در معرض خطر

۱۰۲- the salt of the earth:آدم بی نظیر، اشخاص شریف و نازنین

۱۰۳- where is the beef:اصل قضیه چیه؟ از مایه چه خبر؟

۱۰۴- I want you to level with me: رو راست و صادق

۱۰۵- lose my shirt:آس و پاس بودن، دارو ندار خود را باختن

۱۰۶- look daggers at someone:چشم غره رفتن

۱۰۷- he is all thumb:دست و پا چلفتی

۱۰۸- to hold someone in the palm of your hand:کنترل کردن

۱۰۹- try not to rub him up the wrong way:خشمگین کردن

۱۱۰- it was a slap in the face:بی احترامی کردن

۱۱۱- to put your fingers in your mouth:نسنجیده حرف زدن

۱۱۲- to keep your feet on the ground:عقاید عاقلانه

۱۱۳- go to the dogs:به گند کشیده شدن, به مخروبه تبدیل شدن

۱۱۴- horse of a different color: بی ربط است ، یه موضوع دیگه است

۱۱۵- by the book:طبق قوانین و مقررات

۱۱۶- cat the crap:چرت و پرت نگو! مزخرف نگو

۱۱۷- why should I stick my neck out to help him? خود را سپر بلا کردن، ریسک کردن،

۱۱۸- talk turkey: جدی صحبت کردن، رک پوست کنده و بی پرده

۱۱۹- hit below the belt: نامردی کردن

۱۲۰- catch someone (them) red-handed: مچ کسی را گرفتن

۱۲۱- out of the blue: بی خبر، مثل اجل معلق

۱۲۲- it will knock your socks off: هیجان زده شدن

۱۲۳- play it by ear: بدون تدارک قبلی کاری را انجام دادن

۱۲۴- talk straight or buzz off!

go cold turkey -125: بی مقدمه عادتی را کنار گذاشتن، یک مرتبه ترک کردن

۱۲۶- make sure to keep the doctor posted about the patient’s condition: در جریان گذاشتن

۱۲۷- they fly off the handle: ازجا/ کوره در رفتن

۱۲۸- how about putting your money where your mouth is? به قول خود وفا کردن

۱۲۹- shoot the breeze: اختلاط کردن، گپ زدن

۱۳۰- you are going to have to face the music: خربزه خوردن و پای لرزش نشستن

۱۳۱- don’t rock the boat: دردسر درست کردن، آرامش را برهم زدن

۱۳۲- hen-pecked husband: مرد زن ذلیل، شوهر تو سری خور

۱۳۳- in the same boat: همدرد بودن

۱۳۴- cock and bull story: چاخان پاخان، خالی بندی

۱۳۵- I’m at the end of my/one’s rope: جان کسی به لب رسیدن، کارد به استخوان کسی رسیدن

۱۳۶- test the waters: سبک سنگین کردن، اوضاع را سنجیدن، و محک زدن

۱۳۷- he is just string her along: کسی را به بازی گرفتن، کسی را سر کار گذاشتن

۱۳۸- kick in the pants: محرک، هل، تشویق

۱۳۹- there is no need to rub it in: سرزنش کردن، ملامت کردن، سرکوفت زدن

۱۴۰- what tricks he has up his sleeve this time؟ آماده داشتن، تو آستین داشتن، برای روز مبادا زیر سر داشتن

۱۴۱- all of the guests were dressed to kill: بهترین لباس خود را پوشیدن

۱۴۲- I hear it over the grapevine: از این طرف و انطرف/ زبان این و ان شنیدن

۱۴۳- you must mind your p’s and q’s: مواظب زبان و رفتار خود بودن

۱۴۴- leave someone high and dry: کسی را قال گذاشتن

۱۴۵- I am gonna throw the book at you: به اشد مجازات محکوم کردن، شدیدا تنبیه کردن

۱۴۶- oil prices are going into a nosedive: سریع افت کردن، مثل برق پایین آمدن، شدیدا تنزل کردن

۱۴۷- you save my neck in the time: به داد کسی رسیدن، کسی را نجات دادن

۱۴۸- I’ve heard straight from the horse’s mouth that…: دست اول، از دهن خود شخص شنیدن

۱۴۹- spill the beans: چغلی کردن، حرفی از دهان کسی پریدن،فاش کردن راز

۱۵۰- I have his number: دست کسی را خواندن، از نیت کسی ب

دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه

مدیر گروه زبان انگلیسی

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها