0

جسارت متوکل به امام هادی

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

جسارت متوکل به امام هادی
سه شنبه 3 شهریور 1394  10:39 AM

جسارت متوکل به امام هادی
بر اثر سعایت و بدگویی برخی از مخالفان، متوکل دستور داد شبانه به منزل امام هادی حمله کرده و آن حضرت را نزد او بیاورند. وقتی نیمه شب امام علیه‏السلام را به منزل متوکل آوردند، وی در حال شراب خواری بود. از امام احترام کرد و ظرف شراب به وی تعارف کرد. حضرت فرمود: گوشت و خون من هرگز با شراب آمیخته نشده است، مرا معاف بدار. متوکل گفت: پس شعری بگویید که موجب خشنودی من گردد حضرت عذر خواستند. متوکل گفت: چاره‏ای نیست، باید شعر بخوانی. حضرت اشعاری در بی‏وفایی دنیا و مرگ ذلت بار سلاطین سرود: 

باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم‏ 
غلب الرجال فلم تنفعهم القلل‏ 

و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم‏ 
و أسکنوا حفرا یا بئس ما نزلوا 

ناداهم صارخ من بعد دفنهم‏ 
أین الأساور و التیجان و الحلل‏ 

أین الوجوه التی کانت منعمة 
من دونها تضرب الأستار و الکلل‏ 

فأفصح القبر عنهم حین سائلهم‏ 
تلک الوجوه، علیها الدود یفتتل‏ 

قد طال ما أکلوا دهرا و ما شربوا 
و أصبحوا بعد طول الأکل قد أکلوا 

أضحت منازلهم قفرا معطلة 
و ساکنوها الی الأجداث قد رحلوا 

گردنکشان زورمند بر فراز کوه‏ها، برای سکونت و حفظ خود، خانه ساختند و در آن آرمیدند، ولی آن فرازها سودی به حال آنان نبخشید. پس از آن همه سرفرازی و جلال، از پناهگاه‏های رفیع خود به طرف پایین، سرازیر شدند و در گودال‏های قبر مسکن گزیدند و به راستی بدگونه سرازیر گشتند. پس از دفن، فریادگری با آنان گفت: کجا رفت آن دستبندهای طلایی و آن تاج‏ها و زیورها؟ کجا رفت آن چهره‏های مرفه که همواره در پس پرده‏ها و آزین‏های زیبا پنهان شده بودند؟ قبر در برابر این سؤالی که آن فریادگر، از آنان می‏پرسد، با زبان گویا و روشن، چنین پاسخ می‏دهد، آن چهره‏هایی که می‏گویی، هم‏اکنون محل تاخت و تاز کرم‏ها قرار گرفته‏اند که گویی با کرم‏ها بافته شده‏اند. آنان مدت‏های درازی خوردند و نوشیدند، و اکنون خوراک کرم‏ها (و خاک) شده‏اند و آنان زمان طولانی، خانه‏ها را برای حفظ خود آباد کردند، سپس از آن خانه‏ها و اهلشان جدا شدند و انتقال یافتند.آنان مدت‏های طولانی، به انباشتن و ذخیره کردن اموال پرداختند، لیکن سرانجام آنها را برای دشمنان به جای گذاشتند و کوچ کردند. منزل‏ها و خانه‏های آنان، به صورت خرابه‏های رها شده و بدون سکنه به جای ماند و ساکنان آن به سوی گورها روانه گشتند. وقتی اشعار آن حضرت به اینجا رسید، حاضران بر جان امام هادی علیه‏السلام ترسیدند و گمان کردند که شعله‏ی آتش خشم متوکل، به او آسیب برساند، ولی به خدا سوگند! (مجلس میگساری، درهم ریخت و) متوکل بسیار گریه کرد، به گونه‏ای که ریشش، از اشک‏های چشمش خیس شد و دیگران گریستند. آنگاه متوکل دستور داد تا بساط شراب را برچینند، سپس به امام هادی علیه‏السلام گفت: ای ابوالحسن! آیا قرض بر ذمه داری؟ آن حضرت فرمود: آری، چهارصد دینار مقروض هستم. متوکل دستور داد، چهار هزار دینار به آن حضرت دادند و همان ساعت آن حضرت را با احترام، به خانه‏اش بازگرداندند. [1] . 

پی نوشت ها: 
[1] بحار، ج 50، ص 211. 

 

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها