مرحوم ثقة الاسلام کلینی از خیران اسباطی نقل مینماید که در مدینه منوره خدمت امام علی النقی علیهالسلام شرفیاب شدم، حضرت فرمود: از واثق چه خبر داری؟ عرض کردم: فدایت شوم در حالی که تندرست بود از آنجا آمدم، ده روز پیش نزد او بودم.
فرمود: مردم مدینه میگویند که او مرده! وقتی که فرمود: مردم میگویند مرده، فهمیدم مقصودش از مردم خود حضرت است. سپس فرمود: جعفر متوکل چه کرد؟ گفتم: در بدترین حالات در زندان است. فرمود: حکومت به دست اوست. پس از آن فرمود: ابن زیات چه کرد؟ عرض کردم: فدایت شوم مردم مطیع او میباشند و کار حکومت به دست اوست. فرمود: برای او بدیمن است. کمی سکوت کرد و بعد فرمود: بایستی مقدرات خدا و احکام او اجرا شود. ای خیران واثق مرد و حکومت به دست متوکل افتاد و ابن زیات را کشت. عرض کردم: چه زمان؟ فرمود: شش روز بعد از بیرون آمدن تو. [1] .
پی نوشت ها:
[1] اصول کافی، ج 1، ص 498.