0

علم نافع چیست؟

 
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

علم نافع چیست؟
یک شنبه 25 مرداد 1394  12:29 AM

در نگاه اسلامی، علمی که نفع ندارد، مطلوب نیست؛ حتی بزرگان معصوم (ع) از این علم به خدای سبحان پناه برده اند. از رسول خدا (ص) روایت است که فرمود: اللهم اعوذبک من علم لاینفع. (1)و از علی (ع) روایت است که فرمود: «خیری نیست در دانشی که سود ندارد. » (2)

امام کاظم (ع) ماجرایی را از رسول خدا (ص) نقل کرده است که بسیار شایان توجه و تامل است. امام (ع) می فرماید:

دخل رسول الله (ص) المسجد فاذا جماعة قد اطافوا برجل. «ماهذا؟» فقیل: «علامة. » قال: «و ما العلامة؟» قالوا: «اعلم الناس بانساب العرب و وقائعها و ایام الجاهلیة و بالاشعار العربیة. » فقال النبی (ص) : «ذلک علم لایضر من جهله، و لاینفع من علمه. » (میزان الحکمة، ح 14114 به نقل از مالی صدوق، 220/13)

روزی رسول خدا (ص) به مسجد آمد. گروهی را دید که پیرامون مردی گرد آمده اند. پرسید: «این کسیت؟»

گفتند: «علامه است. » فرمود: «در چه چیز علامه است؟»

گفتند: «داناترین مردم به انساب و وقایع عرب است و بیشتر از همه به روزهای مهم جاهلیت و اشعار عربی آگاه است. »

پیامبر (ص) فرمود: «این را اگر کسی نداند، زیان نمی کند و کسی که می داند، نفعی نمی برد. »

علم انساب برای نظام جاهلی عرب، که بر مدار روابط خویشی و عشیره ای سازمان می یافت، نفعی عظیم داشت و آن نظام بدون این علم استمرار نمی یافت؛ ولی اسلام نظام اجتماعی نوینی را بنیاد نهاد که بر اساس تبارنامه آسمانی و الهی انسان شکل می گرفت. اسلام همچنان که با نظام جاهلی عرب به ستیز پرداخت، با دانش ها و فنون و ابزارهایی نیز که به آن نظام خدمت می کرند، به مبارزه پرداخت. به همین دلیل، از علم الانساب، که بنیان های فرهنگی و نظام جاهلی را حفظ می کرد و به دیگران انتقال می داد، استقبال نکرد و آن را دانشی مفید ندانست.

ترویج علم الانساب در صدر اسلام نسبت های جاهلی را همچنان در یاد و خاطر مردم عرب زنده نگاه می داشت و ترک آن به مصداق «ان الباطل تموت بترک ذکره» موجب زوال آن فرهنگ می شد.

پیامبر اسلام (ص) علم الانساب را برای محیط اسلامی در روزهای نخستین، که اعراب هنوز با عواطف و روابط جاهلی مانوس بودند، دانشی بومی نمی دانست و دانش های دیگری را برای فرهنگ اسلامی ضروری و نافع می شمرد. رسول اکرم (ص) ضمن بیان این که علم دارای دامنه ای بلند است، آدمی را به بهره گیری از برترین و بهترین علوم توصیه می کند و می فرماید:

العلم اکثر من ان یحصی. فخذ من کل شی ء احسنه. (3)

علم افزون از آن است که به شمارش آید. پس هر دانشی را که بهتر است، فراگیرید.

علی (ع) نیز در روایتی برای باز نمودن این حقیقت، از زنبور عسل یاد می کند که بهترین اجزای گل را برمی گزیند و از آن دو چیز نفیس می سازد: یکی عسل که شفای آدمیان است و دیگر موم که مردم از آن نور می گیرند. (4)همچنین، امام کاظم (ع) درباره شایسته ترین علوم می فرماید:

اولی العلم بک ما لایصلح لک العمل الا به و اوجب العمل علیک ما انت مسؤول عن العمل به، و الزم العلم لک ما ذلک علی صلاح قبلک و اظهر لک فساده، و احمد العلم عاقبة مازاد فی عملک العاجل فلا تشتغلن بعلم ما لایضرک جهله و لاتفعلن عن علم ما یزید فی جهلک ترکه (5)

شایسته ترین علم برای تو آن است که عمل تو جز بدان اصلاح نشود، و واجب ترین عمل برای تو آن است که در برابرش از تو بازخواست می کنند و لازم ترین علم برای تو علمی است که قلب تو را به صلاح آورد و فساد قلب را برای تو آشکار سازد، و فرجام آن علمی نیک تر است که بر عمل دنیای تو بیفزاید. پس خود را به علمی مشغول مساز که ندانستن آن، زیانت نمی رساند و از علمی غافل مشو که ندانستن آن، بر نادانی ات می افزاید.

از نبی خاتم (ص) روایت است که فرمود:

العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان

این روایت حتی اگر در مقام حصر مطلق نیز نباشد، باز هم از دو دسته علم با تایید و ترغیب یاد می کند: علم ابدان و علم ادیان. یکی به جنبه جسمانی انسان می پردازد و دیگری به بعد روحانی و معنوی او توجه دارد. یکی برای سلامت جسم است و دیگری سلامت روح است هر دو علم گرچه مهم و لازم اند، اما آن علم که سلامت جان و قلب را تامین می کند، در دیدگاه اسلام مهم تر است. در برخی روایات، معرفت نفس سودمندترین معرفت ها

دانسته شده و در برخی دیگر، توحید، ارزشمندترین گزاره شناخته شده است و در برخی دیگر، معرفت نفس با معرفت رب، قرین و همنشین شده است.

اسلام به موازات در هم شکستن مناسبات و روابط خونی و قبیله ای جاهلیت، به تحکیم مناسبات و روابط الهی انسان می پردازد و به دانشی که نسب نامه آسمانی آدمی را تبیین می کند، ارج می نهد. از این رو، معرفت نفس و توحید، در فرهنگ اسلامی، همان نقشی را دارند که علم الانساب در فرهنگ جاهلی عرب داشته است. توحید برای زاد بوم دینی آدمی، معرفتی نافع و ضروری است و علم الانساب نیز در جغرافیای فرهنگی جاهلیت عرب، علمی لازم و ضروری بوده است.

علم الانساب و توحید هر دو علم اند، ولی هر یک به اعتبار موضوع و متعلق خود، برای محیط اجتماعی و فرهنگی ویژه ای نقش کلیدی و ضروری دارند. هر محیط فرهنگی، در نظام اجتماعی خود، به دسته ای علوم نیازمند است و دیدگاه های مختلفی که از حقیقت و هویت علم دارد، در این داوری مشترکند؛ یعنی اگر ما از دیدگاه پوزیتیویسی نیز به علم بنگریم، باز هم خواهیم پذیرفت که علم دامنه ای بلند دارد و هر فرد و جامعه ای می تواند دانش متناسب با زاد و بوم خود را برگزیند. البته بومی شدن علم، به لحاظ موضوع، در برخی دیدگاه ها اهمیت بیشتری دارد.


1) میزان الحکمة، ج 5، 1400 - 4113 به نقل از الترغیب و الترهیب/1/124/1. 2) غررالحکم، ح 10913؛ میزان الحکمة، ح 14007؛ نهج البلاغه، کتاب 31. 3) کنزالفوائد، 2، 31؛ میزان الحکمة، ح 1412616. 4) نهج البلاغه، حکمت 338. 5) اعلام الدین، 305، میزان الحکمة، ح 14138.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها