0

آیا هدهد از سلیمان نبی عالم‌تر بود؟

 
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

آیا هدهد از سلیمان نبی عالم‌تر بود؟
دوشنبه 19 مرداد 1394  10:31 AM

مگر شیعه نمی‌گوید که پیامبران الهی نسبت به جزئیات هستی عالم‌اند؟ پس چرا قرآن از زبان هدهد خطاب به سلیمان نبی می‌گوید: من به چیزی آگاهم که تو نیستی؟

 

حضرت سلیمان

یکی از مباحث جنجالی بین شیعه و دیگر فرق اسلامی، مساله علم نبی یا امام معصوم است. بیشتر علمای اعلام شیعی - به جز شیخ مفید و تنی چند از شاگردانش (سید مرتضی و شیخ طوسی) -  بر این باورند که پیامبران و پیشوایان پاک دینی، مظهر علم نامتناهی حضرت باری‌ بوده و به ریز و درشت حقایق هستی، آگاهند.

در مقابل، عده‌ای از دانشمندان اهل تسنن مانند فخر رازی، زمخشری و... بر این عقیده خرده گرفته و کوشیده‌اند از آیات قرآن، شواهدی مبنی بر محدودیت علم انبیاء و امامان ارائه دهد.
یکی از موارد استناد و استشهاد ایشان داستان مکالمه حضرت سلیمان(ع) با هدهد است. حضرت سلیمان (ع) فرزند حضرت داوود(ع)، سومین پیامبر بزرگ بنی‌اسرائیل است که خداوند از مواهب هستی، فضل بی‌شماری بدو عطا کرده از جمله خلافت بر پهنه وسیعی از مناطق جغرافیایی، تسخیر لشکریانی از جن، انس و حیوانات و نیز علم تکلم به زبان حیوانات.

در منابع مکتوب دینی، آمده است که وقتی حضرتش با مرکب آسمان‌پیمای خود عزم سفر به جایی می‌نموند، پرندگانی ملازم رکاب وی بودند که در چند ردیف و طبقه، صف به صف و بال در بال یکدیگر بر فراز موکبش به پرواز درمی‌آمدند تا شعاع خورشید بر وی نیفتد. روزی در حین سفر، آفتاب از روزنه‌ای بر وی تابید و او متوجه گردید پرنده‌ای که همیشه در آن نقطه پرواز می‌کرده،‌اینک غایب است. آنگاه ابرو درهم کشید و علت این غیبت را استفسار کرد و گفت: وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَآ أَرَی‌ الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَآئبِینَ * لَاُعَذِّبَنَّهُ و عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَاذْبَحَنَّهُ وٓ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی‌ بِسُلْطَـٰنٍ مُبِینٍ * فَمَكَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِن‌ سَبَإِ بِنَبَاءٍ یَقِینٍ.(22-20/نمل) [«سلیمان‌ از حال‌ پرندگان‌ جویا شد، و چون‌ همه‌ حاضر شدند گفت‌: من‌ هدهد را نمی‌بینم‌! آیا عذر موجّهی‌ دارد، یا بدون‌ عذر غیبت‌ كرده‌ است‌؟! من‌ او را به‌ عذاب‌ شدیدی‌ تعذیب‌ میكنم‌، و یا او را سر می‌بُرم‌، و یا او باید برای‌ من‌ حجّتی‌ قاطع‌ و برهانی‌ استوار بیاورد!].
زمخشری، از دانشمندان اهل تسنن، در تفسیر "الکشاف "با استناد به این سخن هدهد، به نقد دیدگاه شیعه پرداخته می‌گوید: " قالوا: و فیه دلیل علی بطلان قول الرافضة إن الامام لا یخفی علیه شی ء ولا یكون فی زمانه أحد أعلم منه " یعنی: گفته‌اند: "این آیه، دلیل بر بطلان دیدگاه شیعه هست که معتقدند چیزی بر امام مخفی نیست و هیچ کس در روزگار حیاتش، از وی اعلم نیست".

علم حضرت سلیمان(ع) به حقایق عالم تشریع و تکوین

ما در پاسخ به این ادعا، نخست دلیل قرآن مبنی بر اشراف علمی حضرت سلیمان (ع) را برشمرده آنگاه در بخش دوم سخن، با استناد به دیگر بیّنات نقلی، به اثبات علم معصوم نسبت به حقایق غیبی عالم تکوین می‌پردازیم.

در باب علم حضرت سلیمان نسبت به جزئیات عالم هستی باید گفت تردیدی نیست که پیامبران و پیشوایان دینی به طور مطلق، دارای مرتبه‌ای از علم فوق بشری هستند که لازمه مقام نبوت و وظیفه تشریعی آن‌هاست. معنا ندارد خداوند کسی را به هدایت خلق گسیل بدارد اما ابزار لازم برای دستیابی به این هدف را به دستش نسپارد. اختلافی اگر هست در میزان احاطه علمی آن‌ها نسبت به اموری تکوینی و جزئیات عالم هستی است. در خصوص این مرتبه از علم (تکوینی) آنهم درباره شخصی مانند حضرت سلیمان(ع)، از گزارشات قرآنی استنباط می‌شود که وی، علاوه بر علم تشریع، به پاره‌ای از علوم تکوینی و غیبی نیز آگاه بوده است. قرآن می‌فرماید: "وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَسُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الحَمْدُ للّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى كَثِیر مِنْ عِبادِهِ الْمُوْمِنینَ(نمل/15)[ما به داوود و سلیمان دانش خاصى دادیم و هر دو گفتند ستایش خدا راست كه ما را بر بسیارى از بندگان مومن خود برترى بخشیده است].

ذکر کلمه "علم" به صورت نکره و سربسته دلالت بر دانشی خاص می‌کند که موجب تفضیل وی بر کثیری از مومنان گردیده است.  
در آیه دیگر می‌فرماید: قَالَ یا أَیهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیرِ وَ أُوتِینَا مِنْ كُلِّ شَیءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ(نمل/16)[سلیمان گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است ].
بر مبنای کریمه یادشده، یکی از مصادیق علم تکوینی حضرت سلیمان و پدرش، داود پیامبر(علیهماالسلام)، علم نطق به زبان پرندگان است. علاوه بر این، در زبان عربی، شمول مفهومی کلمه شیء( در عبارت " وَأُوتِینَا مِنْ كُلِّ شَیءٍ" ) بسیار وسیع بوده و همه چیز را دربرمی‌گیرد. کلمه "کُل" نیز که بر سر آن آمده بر دایره مفهومی آن بسی افزوده است. پس، حضرت سلیمان از هر نوع کمالی که اراده کرده، برخوردار بوده است. اطلاع نسبی از اسرار غیب و حقایق عالم تکوین نیز یکی از کمالاتی است که به وی اعطا گردیده است. در نتیجه، نمی‌توان گفت که حضرت نسبت به آنچه هدهد می‌گوید جهل داشته بلکه برعکس، این هدهد است که نسبت به مقام اشراف علم غیبی ایشان جاهل بوده است. آنچه در آیات بعد از زبان این پرنده نقل می‌شود نشان می‌دهد که هدهد به رغم اینکه از شعور و قدرت تحلیل بالایی برخوردار بوده اما نمی‌دانسته که حضرت سلیمان (ع) بنا بر مصلحت و مشیت الهی، مامور است که از طریق اسباب عادی، عمل کنند.

علم پیامبر اکرم(ص) به امور غیبی

برخی از فقهای شیعی از جمله مرحوم کاشف الغطاء در کتاب "کشف الغطاء"، روایتی را از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده‌اند که حضرتش فرموده است:
"انما اقضی بینكم بالبینات و الایمان و بعضكم الحن بحجته من بعض، فایما رجل قطعت له من مال اخیه شیئا فانما قطعت له به قطعة من النار."(1)
[ من با بیّنه [دلیل و شاهد] و قسم‌های بین شما قضاوت می‎كنم، و برخی از شما در چرب‌زبانی و اقامه دلیل واردتر از دیگران هستید، پس هر كس (از این طریق) قسمتی از مال برادرش را به چنگ آورد با این كار قطعه‌ای از آتش را به چنگ آورده است .بنا بر این روایت، پیامبر (ص) مامور است در امورات عادی زندگی مردم، مانند زمانی که شکایتی به محکمه عدل وی برده می‌شود، بر مسند حکم و قضاوت بنشیند و بر اساس فرمان شرع عمل کند. لذا از مدعی، بینه(دلیل) می‌طلبد و از مدعی علیه، اَیمان (سوگند). اما اگر جایی، مصلحت دین ایجاب کرد که حضرتش نسبت به پاره‌ای از مغیبات(امور غیبی) اطلاع حاصل کند، این اشراف و احاطه علمی از سوی پروردگار در اختیار وی نهاده می‌شود. شاهد بر این ادعا، این کریمه قرآن است که می‌فرماید: "عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا(جن/26)إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُكُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا"(جن/27)
[دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد،مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد...].
بنا بر مفاد شریف این آیه، خداوند علم ذاتی به غیب دارد و رسول مرتضی (مورد رضایت) به اذن او و بالعرض به اسرار غیب دست می‌یابد.
اسرار غیب اعم است از حقایق موجود در عوالم ماوراء و نیز حقیقت تمام اشیاء ریز و درشت موجود در عالم دنیا. چنانکه قرآن می‌فرماید: وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ(الحجر/21)[و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معین آن را نازل نمی‌کنیم!)


پی‌نوشت:
1. وسائل ‏169/18، ابواب كیفیة الحكم، باب 2، حدیث

تشکرات از این پست
ali_kamali ravabet_rasekhoon mehdi0014 borkhar khodaeem1 nazaninfatemeh omiddeymi1368
دسترسی سریع به انجمن ها