0

حضرت فاطمهٴ زهرا سلام الله عليها اسوهٴ بشريت

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:حضرت فاطمهٴ زهرا سلام الله عليها اسوهٴ بشريت
سه شنبه 13 مرداد 1394  2:35 PM

حضرت زهرا اسوه بشریت-قسمت دوم

 

جوشش چشمه‌هاي حكمت از دل در پرتو چهل روز اخلاص

اگر ما چهل روز با اخلاص عمل كنيم، مخصوصاً كساني كه در حوزه يا دانشگاه به كارهاي علمي مشغول هستند يا مسئولين دولت كه به كارهاي اجرايي كلان سرگرم‌اند، اگر چهل شبانه روز آنچه را كه انجام مي‌دهند فقط براي رضاي خدا باشد، آن‌گاه مي‌بينيد چشمه‌هاي حكمت از درون دلها مي‌جوشد. فرشتگان معدن شناس‌اند، كندوكاو مي‌كنند، اين «دفائن العقول» را اثاره مي‌كنند، چشمه‌ها را اينها مي‌جوشانند: «من أخلص لله أربعين صباحاً ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه»[1] در بسياري از موارد ما هيچ مشكل علمي نداريم. ما كه نمي‌خواهيم به «ما كان» و «ما يكون» عالم بشويم. ما همين رسالهٴ عمليه كه در دست ما است كه حلال خدا مشخص، حرام خدا مشخص، صحيح مشخص، سقيم مشخص، حَسَن مشخص، قبيح مشخص، همه اينها معلوم است. اگر ما اينها را عمل بكنيم و پرهيز از ريا و سُمَعه[2] داشته باشيم «و لله» باشد، آن‌گاه مي‌بينيد چشمه‌هاي حكمت مي‌جوشد.

مبدأ قابلي و مبدأ فاعلی جوشش چشمه حكمت
اين جوشش چشمهٴ حكمت يك مبدأ فاعلي مي‌طلبد. هيچ چشمه‌اي خود به خود نمي‌جوشد. اين اخلاص ما، اين تلاش و كوشش ما فقط ما را به نصاب قابلي مي‌رساند؛ يعني نصاب قبول كامل مي‌شود. يك مُستعد كامل، هر چه نصاب قبولش به تماميت رسيده باشد خود به ‌خود جوششي ندارد، يك مبدأ فاعلي لازم است و آن مبدأ فاعلي همين فرشتگان الهي‌اند [كه] اينها مفجّر أنهارند، چشمه‌ها را مي‌جوشانند، آن‌گاه انسان احساس نشاط مي‌كند.

همت بلند ارتباط با فرشتگان
چرا با همّت كوتاه زندگي كنيم؟ اگر به ما دستور دادند همّتتان بلند باشد چرا ما بلند همّت نباشيم؛ نسوختن مال خيلي ها است هيچ بچه‌اي نمي‌سوزد، هيچ ديوانه‌اي نمي‌سوزد، هيچ كافر مستضعفِ روستايي دوردست نشين نمي‌سوزد، مستضعفانِ فكري را كه به دوزخ نمي‌برند، اين پست‌ترين همّت است كه كسي به اين فكر باشد كه جهنم نرود. همّت آن است كه انسان به جايي برسد كه ﴿تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ﴾[3] سرّ نازل شدنِ فرشته هم كسي را امام و پيغمبر نمي‌كند. ملائكه: ﴿وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ﴾[4] درجات آنها، علوم آنها، مقامات آنها، آن قدر زياد است كه احدي به بارگاه آن علوم ملكوتيان نمي‌رسد. ماها در كارگاه تكليف هستيم، آنها در بارگاه تشريف‌اند كساني كه در كارگاه تكليف‌اند بايد بلند همّت باشند در همين محدوده؛

ناچيز بودن گذشتن از دنيا از نگاه اهل‌بيت عليهم السلام
كسي كه كل دنيا براي او «عفطهٴ عنز» است از عفطهٴ عنز گذشتن هنر نيست. وقتي كسي به وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد: من بدهكارم، مستمندم حضرت به مأمور اموالش فرمود: «فأمر له بألف» هزار واحد به او بده. اين شخص كه مأمور مستغلات مالي حضرت [بود] عرض كرد: شما كه فرموديد هزار واحد به او بدهيد، هزار دينار يا هزار درهم؟ هزار مثقال طلا يا هزار مثقال نقره؟ فرمود: «كلاهما عندى حجران فأعطه الاعرابى أنفعهما له»[5] فرمود: هر دو نزد من سنگ است؛ طلا سنگ زرد است. نقره سنگ سفيد. اين طور نيست كه اينها يك موجود مجرد عقلي باشند. فرمود: براي من يكي سنگ زرد است، يكي سنگ سفيد، هر چه به حال او نافع‌تر است بدهيد. خب، اين همسر چنين بانويي است. اگر كسي براي او حل شد كه طلا سنگ زرد است و نقره هم سنگ سفيد است، از بخشش طلا و نقره مباهات نمي‌كند [بلكه] از نزول فرشته مباهات مي‌كند.

فاطمهٴ زهرا سلام الله عليها سيدهٴ زنان عالم در دنيا و آخرت
اينكه ما مي‌گوييم وجود مبارك فاطمهٴ زهرا سلام الله عليها سيدهٴ نساء عالميان است «من الاولين والآخرين» ولي مريم سلام الله عليها سيدهٴ نساء عالميان عصر خودش است، حجّت ما در اين دعوا چيست؟ حجّت ما بيان اهل‌بيت عليهم السلام است، يك، و حجّت آنها همان است كه مادرشان گفته است. فاطمه مي‌فرمود: فرشتگان بر من نازل مي‌شدند و سلام مي‌كردند، مي‌گفتند: «يافاطمة إن الله اصطفاكِ وطهرك و اصطفاك علي نساء العالمين»[6]، اين جملات را براي من مي‌خواندند. حضرت مي‌فرمود: من به ملائكه مي‌گفتم اينها وصف مريم سلام الله عليها است كه خدا در قرآن فرمود: ﴿يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾[7] ملائكه گفتند: درست است كه اينها در قرآن به عنوان وصف مريم سلام الله عليها آمده است، اما مريم سيدهٴ نساء عالميان عصر خودش است تو سيدهٴ نساء عالميان هستي «من الأولين والآخرين»[8] حتي تو سيدهٴ بر مريم هستي. خب، اينكه ما مي‌گوييم فرق مريم و فاطمه سلام الله عليها اين است كه او در يك تاريخ خاص سيدهٴ نساء عالم است، ولي فاطمه سلام الله عليها در طول تاريخ تا قيامت سيدهٴ نساء عالميان است، بلكه در قيامت هم همين طور؛ چون ائمه فرمودند و ائمه هم چون فاطمه فرمود: البته پيغمبر صلّيی الله عليه و آله و سلّم هم فرمود، روايات از وجود مبارك پيغمبرصلّي الله عليه و آله و سلّم هم هست[9] اما يك بخش قابل توجه‌اش همين است كه خود فاطمه سلام الله عليها فرمود: فرشتگان بر من نازل مي‌شدند و مي‌گفتند: ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾[10]؛ من از ملائكه سؤال مي‌كردم اينها كه وصف مريم است! آنها در جواب مي‌گفتند: مريم سلام الله عليها در يك مقطع تاريخ، سيدهٴ نساء عالم بود، ولي تو در طول تاريخ و در دنيا و آخرت اين چنين هستي[11]؛ بنابراين حشر اين بانو با فرشتگان بود. بيش از آن مقداري كه با مردم محشور باشد با فرشتگان محشور بود؛ لذا حاضر نبود بسياري از مردم را ببيند، مخصوصاً آن اوّلي و دوّمي و ديگران را.

محجوب بودن اغيار از مشاهده تصرفات ملكوتي اهل‌بيت عليهم السلام
شما مي‌بينيد مقام فاطمه را امام بهتر از ديگران درك مي‌كند، يك. سلمان بعد از امام بهتر از ديگران درك مي‌كند، دو كارهايي كه ائمه عليهم السلام داشتند يك سلسله كارهاي عادي بود كه همهٴ مي‌فهميدند و يك سلسله كارهاي غيبي و ملكوتي بود كه هر چه را آنها مي‌خواستند [مردم] مي‌فهميدند؛ نه هر چه را مردم بخواهند. مگر جريان قرائت قرآن و قرآن خواندن وجود مبارك حسين‌بن‌علي سلام الله عليها را همه شنيدند؟ هر كه را خود حضرت مي‌خواست شنيد. آن بدن ظاهري حضرت را، آن سر مطهر حضرت را، خب، همه مي‌ديدند؛ اما حالا اين دهان، اين بدن، اين سر مطهر دارد قرآن مي‌خواند مگر همه شنيدند، يا هر كه را خود حضرت مي‌خواست مي‌شنيدند؟! هر كه را خود حضرت مي‌خواست يا براي تكليف يا براي اتمام حجّت مي‌شنيدند. در جريان فاطمه زهرا عليه السلام هم همين طور بود. شما جريان اينكه وجود مبارك فاطمه عليه السلام علي‌بن‌ابي‌طالب عليه السلام را با آن وضع ديد گفت دست برداريد از پسر عموي من «خلوا عن ابن عمي … إن لم تخلوا عنه لأنثرن شعري … و لأصرخن الي الله تبارك و تعالي»[12]؛ دست برداريد از پسر عموي من وگرنه سرم را برهنه مي‌كنم و نفرين مي‌كنم، مگر همه ديدند ستون مسجد مي‌لرزد؟ برخيها كه خود حضرت مي‌خواست ديدند. سلمان مي‌گويد: وقتي اين سخن را فاطمه سلام الله عليها گفت كه دست برداريد از علي‌بن‌ابي‌طالب عليه السلام وگرنه سر برهنه مي‌كنم، نفرين مي‌كنم؛ به قبر پيغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم مراجعه مي‌كنم. تا اين را گفت، من ديدم ستونهاي مسجد برخاست گرد و خاكي بلند شد كه حتي به خشون ما آمد و اين قدر اين ستون بلند شد كه اگر كسي مي‌خواست زير ستون عبور كند مي‌توانست[13]. مگر همه ديدند؟ اگر همه مي‌ديدند كه برمي‌گشتند. تازه اين ديد سلمان بود؛ آنچه را كه وجود مبارك علي‌بن‌ابي‌طالب ديد سلمان نديد. وقتي فاطمه سلام الله عليها فرمود: دست برداريد از پسر عموي من علي‌بن‌ابي‌طالب عليه السلام ديگر نگفت از شوهرم. ادب را در همه موارد رعايت مي‌كرد. فرمود: «خلوا عن ابن عمي … إن لم تخلوا عنه لانثرن شعري … و لأصرخن الي الله تبارك و تعالي»، وجود مبارك علي‌بن‌ابي‌طالب به سلمان رضوان الله تعالي عليه فرمود: سلمان «أدرك إبنة محمّد»[14]؛ برو درياب فاطمه را؛ براي اينكه او اگر چنانچه: «فإنّى أري جنبتي المدينة تكفئان و الله إن نشرت شعرها و شقت جيبها و أتت قبر أبيها و صاحت إلى ربّها لا يناظر بالمدينة أن يخسف بها و بمن فيها..» [15]؛ فرمود: سلمان من مي‌بينم دو طرف مدينه دارد مي‌لرزد، سخن از ستون نيست و اين علي عليه السلام را مي‌خواهد. فرمود: سلمان شما نمي‌دانيد الان دو طرف مدينه دارد مي‌لرزد. اين اگر سربرهنه كند، مدينه فرو مي‌رود. خب، اين همه بودند مگر [آنها] ديدند؟ آنها كه اطراف مدينه بودند مگر زمين لرزه حس مي‌كردند؟! تا چه كسي بخواهد و تا چه كسي را بخواهند. حضرت فرمود: «والله» علي‌بن‌ابي‌طالب عليه السلام در همان حال سوگند ياد كرد) فرمود: سلمان! قسم به خدا، اگر فاطمه سلام الله عليها اين تصميمي كه دارد عمل بكند مدينه فرو مي‌رود و خسف مي‌شود: «فاني أري جنبتى المدينة تكفئان»[16] ، من ديدم دو طرف مدينه دارد مي‌لرزد، اين مقام است. خب، پس آن طوري كه علي‌بن‌ابي‌طالب فاطمه را مي‌شناسد سلام الله عليها حتي سلمان هم نمي‌شناسد؛ ولو آن چشم ملكوتي [دارد]، ديگران [هم] نمي‌شناسد.

سرور زنان عالم بين در و ديوار
حالا با اين مقام بيايند درب به پهلو بزنند، آتش بياورند و بگويند «بياييد بيرون» وگرنه خانه را آتش مي‌زنيم و اين بين در و ديوار باشد. صاحب اين مقام. فرمود: من فكر نمي‌كردم اينها بدون اجازه وارد منزل بشوند (عدهّ‌اي با آتش) گفتند «خانه و اهلش را ما مي‌سوزانيم» دستور داده بود به قنفذ(عليه لعائن الله و الملائكة و الناس أجمعين) او «وضرب بالسوط ظهرها و وجنبيها»[17] آن با تازيانه (آن عرب خشن) هم به پشت حضرت، هم به پهلوي راست هم به پهلوي چپ مي‌زد. فاصلهٴ منزل علي عليه السلام تا مسجد خيلي كم بود، اين بي‌بي وقتي به حال آمد و ديد علي‌بن‌ابي‌طالب عليه السلام را كشان كشان بردند. آمد به مسجد سخنراني كند، در بين راه تنفس كرد، حالتش اجازه نمي‌داد كه مستقيماً اين راه كوتاه را طي كند با اين وضع، و همه تصميم گرفتند كه فاطمه سلام الله عليها را بكوبند.

صيانت از دين پيغمبر، دستور رهبران الهي
وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام در دفن فاطمه سلام الله عليها چه مي‌گويد (حالا آن را عرض مي‌كنم) فرمود: آن حنوطي كه جبرئيل براي پدرت آورد آن حنوط را بياوريد. قبلاً رفتند شستشو كردند كه بدن مطهر آن حضرت تميز و نظيف شده باشد. خيلي به ياد پيغمبرصلّي الله عليه و آله و سلّم بود، اما براي دين پيغمبر، مسير پيغمبر، قرآن پيغمبر تلاش و كوشش زياد داشت. آن لحظات آخري كه فاطمه رفته بود نزد پيغمبرصلّي الله عليه و آله و سلّم و خواست آن شعر ابي‌طالب را بخواند، پيغمبرصلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: دخترم آن شعر را نخوان [بلكه] اين آيه را بخوان كه پيغمبرصلّي الله عليه و آله و سلّم يك بشري است بالأخره مي‌ميرد؛ اگر چه او مثل انبياي ديگر ﴿أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ﴾[18] او يك رسولي است مانند انبياي ديگر، اگر او بميرد يا شهيد بشود خط او، مسير او، راه او را عوض نكنيد[19]. پيغمبرصلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: من كه رحلت كردم، راه من و مسير مرا حفظ كنيد [وصيت] فاطمه سلام الله علیها هم همين است كه رحلت كرد، راه او، مسير او حفظ بشود راه او و مسير او به وسيلهٴ فرزند او امام راحل در اين مملكت ترسيم شده است. خدا فرمود: اگر پيغمبر مُرد يا شهيد شد، مبادا راهش را عوض كنيد و اين دستور رهبران الهي است. وجود مبارك فاطمه سلام الله عليها نام آن حضرت را حفظ مي‌كرد.

حضرت فاطمه سلام الله عليها در بستر شهادت
به علي‌بن‌ابي‌طالب فرمود: آن پيراهني كه پدرم پيغمبر را در آن شستيد به من نشان بده. اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌گويد: من آن قميص پيغمبرصلّي الله عليه و آله و سلّم را به او نشان دادم، او بو كرد و حالش عوض مي‌شد. من از آن به بعد آن پيراهن را پنهان كردم و ديگر نشانش ندادم[20]. در اواخر (همين لحظات آخر) فرشتگاني كه يكي پس از ديگري نازل مي‌شدند؛ جبرئيل عليه السلام نازل مي‌شد، ميكائيل عليه السلام نازل مي‌شد، به او سلام مي‌كردند و وجود مبارك بي‌بي مي‌فرمود: اين جبرئيل است كه نازل شده، اين حرفها را به من گفت. بعد مي‌فرمايد: اين ميكائيل است كه نازل شده، سلام كرده، اين حرفها را گفت. كم‌كم آن لحظات آخر گفت: اين عزرائيل است كه آمده، سلام كرده و اين آخرين لحظه است. به خدمتگزارش فرمود: من جامه خودم را تميز كردم، شستم، جامه‌اي در بر كردم در اتاق مخصوص خودم هستم، لحظاتي بعد اگر صدا زدي و من جواب ندادم بدان كه من به كوي دوست و به لقاي دوست رفتم. همين طور هم شد. حسن و حسين عليهما السلام رسيدند و يكي دست مادر را مي‌بوسد. يكي پاي مادر را مي‌بوسد. نقل كردند: دستان فاطمه از زير لباسش به در آمده «الي صدرها»[21] حسن و حسين را روي سينه خودش چسباند. فرشتگان به علي‌بن‌ابي‌طالب گفتند: «يا ابا الحسن ارفعهما عنها فلقد أبكيا والله ملائكه السماوات»[22]، حَسَنَيْن عليهما السلام را از روي سينهٴ مادر بردار [كه] اينها فرشتگان عالم را متأثر كردند، اينها ملائكه را به گريه درآوردند.

وصيت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها
وجود مبارك علي‌بن‌ابي‌طالب عليه السلام آمد و ديد فاطمهٴ زهرا سلام الله عليها رحلت كرده است. زير بالينش را بلند كرد ديد وصيتنامه‌اي است در آنجا نوشته شده، بعد از اينكه آن توصيه‌ها را شفاهاً بيان كردند، اين هم وصيتنامهٴ كتبي است كه از آن حضرت مانده؛ اوّل شهادت به وحدانيّت حقّ، به اصول الهي، به مبدأ، معاد، وحي، نبوت، رسالت همه انبيا و رسالت خاتم انبياء صلّي الله عليه و آله و سلّم اين را گفته، بعد به جريان مرگ و قيامت و اينها شهادت داده؛ آن‌گاه در ذيل نوشته شده بود اي علي! تو كه وصي من هستي، شب مرا غسل بده، شب كفن كن، شب دفن كن[23]. مكرر فرمود: آنها كه مرا آزار كرده‌اند، راضي نيستم در مراسم من شركت كنند. قبرش براي همه مجهول است و فقط براي معصومين است كه معلوم است. هيچ كس، هيچ عالمي، هيچ محققي[نمي‌دانند]، خيليها تلاش و كوشش تحقيقي و تاريخي كردند كه بفهمند قبر اين بانو كجاست، بالأخره نفهميدند و معلوم نشد، تا صاحب اصلي‌اش بيايد و قبر مادرش را مشخص كند.

 

 

 

[1] جامع الأخبار، ص94.
[2] شنوائيدن عمل خير خود را به مردم؛ فرهنگ دهخدا.
[3] سورهٴ فصلت، آيهٴ 30.
[4] سورهٴ مدثر، آيهٴ 31.
[5] مناقب ابن‌شهرآشوب، ج 2، ص 118؛ بحار، ج 41، ص 32.
[6] بحار الأنوار، ج14ن ص206.
[7] سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 42.
[8] بحار الانوار، ج 14، ص 206.
[9] بحار الانوار، ج43، ص172؛ امالي شيخ صدوق، ص 112، مجلس 24؛ «و أما ابنتي فاطمة فانها سيدة نساء العالمين من الأولين و الآخرين …».
[10] سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 42.
[11] بحار الانوار، ج 14، ص 206.
[12] احتجاج، ج 1، ص 86؛ بحار الانوار، ج 28، ص 206.
[13] احتجاج، ج 1، ص 86؛ بحار الانوار، ج 28، ص 206.
[14] بحار الانوار، ج 28، ص 228.
[15] بحار الانوار، ج 28، ص 228.
[16] بحار الانوار، ج 28، ص 228.
[17] ر.ك: بحار الانوار، ج 28، ص270
[18] سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 144.
[19] بحار الانوار، ج 22، ص 470.
[20] بحار الانوار، ج 43، ص 157.
[21] بحار الأنوار، ج43، ص179.
[22] بحار الأنوار، ج43، ص179.
[23] بحار الانوار، ج 43، ص 214.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها