رواج تولید مستقل و سینمای موج نو در ژاپن نتیجهٔ سقوط اقتصادی سیستم استودیوئی بود. کانالهای متعدد تلویزیون رنگی در ۱۹۶۰ در ژاپن به راه افتادند و از آن پس تماشاگران سینما، همچون غرب، بهطور روزافزون کاهش گرفتند. در اواسط دههٔ ۱۹۶۰ دو گونهٔ تازهٔ بومی و مردمپسند رواج گرفتند و هر دو در واقع موجبات سقوط صنعت فیلم را فراهم آوردند. گونهٔ اول، یاکوزا - اِبگا، یا فیلمهای گنگستری معاصر، که جایگزین فیلمهای سامورائی شد و در میان تماشاگران محبوبیت زیادی بهدست آورد. گونهٔ یاکوزا بدون استثناء فیلمهائی خشن و پر از خونریزی بودند، و آشکار همچون مفری برای فرافکنی خشم و اعتراض مردم عمل میکردند.
گونهٔ دوم، که احساسات تماشاگر را مورد سوءاستفاده قرار میداد و سینماهای ژاپن را انباشت، فیلمهای تحریکآمیز یا صورتی (پینکو - اِیگا) بودند، با صحنههای جنسی و محتوای شدید سادیستی. این فیلمهای در واقع هرزهنگار، تحتعنوان تحریکآمیز، اکنون بهصورت گونهای آبرومندتر درآمده، و همچون گونهٔ یاکوزا - اِیگا مورد توجه تعدادی کارگردان جدی قرار گرفته بود. در میان این فیلمهای سادو - اِروتیک آثار قابل ذکری را میتوان نام برد: برف سیاه (۱۹۶۵) از تاکهچی تنسوجی، با عناصر سیاسی آشکار ضد آمریکائی؛ نمایش سکسی (۱۹۶۸) از آداچی ماسائو، و فیلمی که در صفحات پیش آمد، بهنام زنان تردامن با لباس سفید (۱۹۶۷) از کُجی واکاماتسو که همگی زمینهٔ چپ افراطی داشتند؛ و سرانجام فیلم در قلمرو نفس (۱۹۷۶) از ناگیسا و اُشیما. تا اوایل دههٔ ۱۹۷۰ سیستم استودیوئی ژاپن بیشتر در کار تولید فیلمهای صورتی بود.
در سال ۱۹۷۲ ممیزی فیلم بار دیگر اعمال شد و اندکی بعد از آن اوضاع تغییر یافت، اما بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۵ صنعت فیلم ژاپن بیش از نیمی از تولیدات خود را بهگونههای یاکوزا - اِیگا و فیلمهای تحریکآمیز اختصاص داده بود، و در فاصلهٔ یک دهه بیش از هزار و ششصد فیلم در اینگونهٔ پرطرفدار به بازار سرازیر کرد. فروش بالای فیلمهای جنگ ستارهها (جرج لوکاس، ۱۹۷۷) و مواجههٔ نزدیک از نوع سوم (استیون اسپیلبرگ، ۱۹۷۷) ژاپن را بهسوی تولید انبوه فیلمهای تقلیدی و کمهزینه سوق داد و فیلمهائی چون پیامی از فضا (۱۹۷۸) و جنگ در فضا (۱۹۷۹) از استودیوی توهو صادر شد. این فیلمها در واقع با اندکی تخیل و سبکگرائی همان افکتهای مخصوص آثاری چون گادزیلا و رُدان را تکرار کرده بودند. تا اواسط دههٔ ۱۹۸۰ ژاپن به یکی از بزرگترین بازارهای استودیوهای تولید و پخش آمریکائی تبدیل شده بود، با فیلمهائی چون گوستباسترها از کمپانی کلمبیا و گرملینها از برادران وارنر، که فیلم اخیر در ۱۹۸۴ رکورد فروش فیلم در ژاپن را شکست.
سینمای امروز ژاپن وضعیت بیثباتی دارد. هر چند رکود اقتصادی ۱۹۷۲ دولت را مجبور کرد برای جلوگیری از سقوط صنعت فیلم رایانهای در نظر بگیرد، اما در دههٔ ۱۹۸۰ تولید فیلم در دامان چهار استودیوی مستقل و یک واحد کوچک اما رشدیابنده، به کلی متحول شد. در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ فیلمسازهای دو نسل اول ژاپنی پس از جنگ، اگر فیلمی ساختند، تقریباً فقط برای این استودیوها بود، و حتی افراطیترین کارگردانهای موج نو کار خود را با تولید برای تلویزیون یا ساختن فیلمهای استودیوئی آغاز کردند.
از سال ۱۹۸۶ تعداد تماشاگران با سرعتی معادل ده درصد در سال رو به کاهش نهاد. از ۱۹۹۱ به بعد با افزایش ۴۲ درصد به فیلمهای ویدئوئی در خانههای ژاپنی، رقم سینماروها به پائینترین سطح خود پس از جنگ جهانی دوم رسید. بنابراین آیندهٔ سینمای ژاپن متکی به تهیهکنندههای مستقل است، حوزهای که در واقع سرمنشأ بسیاری از آثار پس از موج نو بوده است. با این حال دو تا از بزرگترین کمپانیهای مستقل، یعنی تاناکا پروموشِنز و کینما توکیو در ۱۹۹۳ تعطیل شدند. در حال حاضر سینمای ژاپن به رغم رکود مالی موقت پس از جنگ جهانی دوم دوران شکوفائی معجزهواری را پشت سرگذاشته، در طول سالهای ۶۸ - ۱۹۵۱ پس از جنگ بیش از چهار صد فیلم ژاپنی از جشنوارههای گوناگون جایزه بردند.