پاسخ به:تاريخچهٔ سينمای ابران و جهان
دوشنبه 5 مرداد 1394 8:24 PM
اندازهٔ جدید اپتیکی که در جریان جنگ به همراه تلویزیون آمد و ماندگار شد سینماسکوپ بود که در سپتامبر ۱۹۵۳ با فیلم حماسی - انجیلی خرقه (The Robe) (هنری کاستر ـ Henry Koster) توسط فاکس قرن بیستم عرضه شد. این سیستم بر پایهٔ عدسیِ آنامورفیکِ (anamorphic) هایپرگونار ـ Hypergonar ساختهٔ مخترعی فرانسوی بهنام هانری کرِتیَن (Henri Chrétien - سال ۱۹۵۶-۱۸۷۹) بنا شده بود که نوعی عدسیِ دارای اعوجاج است. این سیستم ابتدا در ۱۹۲۸ در فیلم منشاء آتش (Pour construire un feu Origins of Fire) کلود اُتانلارا Claude Autant - Lara، پخش در ۱۹۳۰) بهکار گرفته شده بود. در این سیستم یک تصویر از نمائی باز بهوسیلهٔ عدسی سیلندریشکلی بهصورت خطی و به نسبت دو به یک در یک نگاتیو ۳۵ میلیمتری فشرده میشد، سپس در هنگام نمایش با یک عدسی جبرانی دیگری دوباره به همان ابعاد اولیه بر پرده میافتاد.
این تصویر بر روی فیلم ۳۵ میلیمتری حالتی فشرده دارد، اما هنگامیکه بر پردهٔ مقعّر (یا قوسدار) میافتد تصویر کش میآید و صورتی طبیعی به خود میگیرد این فرآیند همچنین از صدای برجستهٔ چهارباندی برخوردار است که بهصورت مغناطیسی بر حاشیهٔ نوار فیلم ضبط میشود. امتیاز شاخص سینماسکوپ آن بود که نیازی به دوربین یا نگاتیو و حتی دستگاه نمایش ویژهای نداشت و تنها کافی بود عدسی دستگاه نمایش را با یک عدسی پرده عریض از جنس متالیک عوض کنند و یک سیستم صوتی برجستهٔ مغناطیسی، در بستهای به قیمت پانزده هزار دلار، به نسبت ابعاد سالن نمایش، در آن تعبیه کنند. از مشکلات اولیهٔ سینماسکوپ یکی عدم کفایت تور برای پردهٔ وسیع در آن بود نقص دیگر سینماسکوپِ اولیه این بود که اشیاء در نمای درشت بیش از اندازه درشت میشدند و تصویر را در خطوط افقی و در کنارههای تصویر منحرف میکردند؛ همچنین در حرکت دوربین از پهلو و حرکات همراه دوربین در طول قاب اعوجاج بهوجود میآمد. با همهٔ این اوصاف انقلاب پرده عریض بهوسیلهٔ سینماسکوپ به سطح قابل استفادهٔ عام و کارکردی رسید و به خلاف دوربین سهبُعدی، دوربین سینماسکوپ ارزان، قابل انعطاف و کار کردن با آن در سینمای تجاری بهقدر کافی ساده بود.
در فاصلهٔ چند ماه فرآیند آنامورفیک در هالیوود توفانی به پا کرد، چنانکه کمپانی فاکس موافقت کرد عدسیهای سینماسکوپ و تجهیزات مورد نیاز آن را به رقبا بفروشد. ابتدا مدیرعامل کمپانی فاکس، اسپیروس اسکوارس، اصرار داشت که همهٔ فیلمهای سینماسکوپ بهصورت رنگی و با نوار صدای چهارباندی فیلمبرداری و پخش شوند، اما به زودی این پیششرط را برداشت تا تهیهکنندگان و پخشکنندگان کوچکتر هم که قادر به تغییر سیستم صوتی خود نبودند، امکان استفاده از آن را داشته باشند.
تا پایان سال ۱۹۵۳ همهٔ استودیوهای مهم هالیوود بهجز پارامونت مجوز ساخت فیلم سینماسکوپ را بهدست آورده بودند، و در این زمینه هفتاد و پنج فیلم رنگی آنامورفیک در کار تولید بودند و پنج هزار سالن نمایش خود را به امکانات سینماسکوپ مجهز کرده بودند. یک سال بعد رقم پنج هزار سه برابر شد و تا ۱۹۵۷ سینماسکوپ عملاً بازار را اشباع کرد. چند سال پس از آن بسیاری از مشکلات مهم سینماسکوپ حل شد.
در ۱۹۶۰ رابرت ای.گوچاک (Robert E.Gottschalk) یک عدسی منشوری پاناویژن قابل تعدیل اختراع کرد که میتوانست تصویری نسبتاً بدون اعوجاج در فیلمهای آنامورفیک بهدست دهد، و بدین سان بهتدریجی پاناویژن جای سیستم آنامورفیک سینماسکوپ را گرفت و امروز پاتاویژن تنها سیستمی است که در فیلمبرداری پرده عریض مورد استفاده است. تا اواسط دههٔ ۱۹۵۰ تبدیل استودیوها به تولید فیلمهای پرده عریض ۳۵ میلیمتری تقریباً فراگیر شد و این فرآیند به سرعت به کشورهای دیگر نیز سرایت کرد، در ۱۹۵۶ فرانسه سیستم فرانسکوپ (Franscope) و دیالیسکوپ (Dyaliscope)، ایتالیا سیستم اولتراسکوپ (Ultrascope) و کالرسکوپ (Colorscope)، شوروی سووسکوپ (Sovscope) و ژاپن توهوسکوپ (Tohoscope)، دائیسکوپ (Daieiscope) و نیکاتسوسکوپ (Nikkatsuscope) را معرفی کردند، که البته همگی بر مبنای سینماسکوپ طراحی شده بودند.
در هالیوود پارامونت از اتخاذ شیوهٔ آنامورفیک پرهیز میکرد. در آوریل ۱۹۵۴، پارامونت در فیلم کریسمس سفید (White Christmas) (مایکل کُرتیز) سیستم پرده عریضی برای خودش ابداع کرد و آن را ویستاویژن (Vistavision) نامید. ویستاویژن یک سیستم منحصربهفردِ غیرآنامورفیک بود که در آن نگاتیو ۳۵ میلیمتری را بهصورت افقی در دوربین میگرداندند و بدینسان از دو قاب نگاتیو ۳۵ یک تصویر ۷۰ میلیمتری بهدست میآید (هر قاب دارای هشت دندانه یا سوراخ میشد) که دو برابر بزرگتر از ۳۵ میلیمتری و کمی پهنتر از تصویر سیناسکوپ بود. در این حالت نگاتیو را در هنگام چاپ نود درجه میچرخاندند، اما در دستگاه نمایش به حالت عمودی پخش میشد. ابعاد ویستاویژن متنوع بود، لذا امکان تطبیق آن برای همهٔ سالنها میسر بود. پارامونت در طول دههٔ ۱۹۵۰ به استفاده از فرآیند ویستایژن ادامه داد. در ۱۹۶۱، پس از پخش فیلم سربازهای یک چشم (One-Eyed Jacks) (مارلُن براندو ـ ۱۳۰) پارامونت به دلایل اقتصادی به تکمیل فرآیند پاناویژنِ آنامورفیک روی آورد، اما سیستم ویستاویژن هنوز هم در سطحی گسترده برای افکتِ مخصوصهای اپتیک بهکار میرود.
با بزرگتر شدن پردهٔ سالنها برای پاسخ به نیاز تماشاگران یکی از دلایلِ عدمِ رضایتِ پارامونت از سینماسکوپ اشکار شد. چرا که اطلاعات تصویری بر اثر بزرگنمائیِ زیاد در پردهٔ وسیع چندان گسترش مییافت که نور کم میآورد. تنها راهحل تکنیکی آن بود که اندازهٔ نگاتیو بزرگتر شود اما فیلم با ابعاد بزرگتر از معمول نیاز به دستگاه نمایشی با دهانهٔ وسیعتری داشت. یکی از راههای حل این مشکل ان بود که فیلمبرداری با نگاتیو بزرگتر انجام شود ولی آن را برای پخش بر پزیتیو ۳۵ میلیمتری چاپ کنند، به این طریق دنسیتیِ تصویر بالا میرفت و کیفیت پخش حفظ میشد، این همان روشی بود که غالباً در ویستاویژن و فرآیند تجربی فاکس با فیلم بزرگ در سینماسکوپ بهکار میرفت.
در ۱۹۵۵ یک فیلم به طریقهٔ ۷۰ میلیمتری در تعدادی از سالنهای آمریکائی به نمایش درآمد و فیلم پرسروصدای اُکلاهُما (فرد زینهمان) که بهطور مستقل توسط مایکل تاد (Michael Todd - سال ۱۹۵۸-۱۹۰۷) تهیه شده بود اولین حاصل این تکنیک بود. فیلم بهنام Todd-AO (تاد - اِیاُ) خوانده شد. Todd-AO برای رقابت با سینماسکوپ و سینهراما هر دو طراحی شده بود و توسط شرکت آمریکن اُپتیکال (American Optical Company) چاپ میشد. نگاتیو این فیلم بزرگتر از معمول بود و عدسیِ باز آن امکان میداد که بدون نیاز به چند دوربین و دستگاه نمایشِ ویژه تصویری گسترده و مدوّر عرضه کند. در عمل سیستمی با کیفیت اپتیکِ کاملاً دقیق از کار درآمد، و فیلم اُکلاهُما با شش باند صدای برجستهٔ خود سود عظیمی نصیب تهیهکنندگان خود کرد. مایکل تاد دو فیلم پرفروش دیگر با همین فرآیند تولید کرد - فیلم عظیم دور دنیا در هشتاد روز (Around the World in 80 Days) (مایکل اندرسن ـ Michael Anderson؛ سال ۱۹۵۶) و فیلم پرزرق و برق و تماشائی جنوب اقیانوس آرام (South Pacific) (جاشوا لُگان، ۱۹۵۸). کمپانی فاکس در همان سال حقوق انحصاری Todd -AO را خرید و هشت فیلم به این طریقه ساخت. از آن جمله هستند فیلم چند میلیون دلاریِ کلئوپاتر (Cleopatra - سال ۱۹۶۳) و آوای موسیقی (The Sound of Music - سال ۱۹۶۵).
همزمان با Todd-AO سیستمهای دیگری عرضه شد که یکی از آنها سوپرپاناویژن (Super Panavision) (پاپاناویژن ۷۰) نام داشت. و دیگری اولتراپاناویژن ۷۰ که اصول عدسی آنامورفیک و عدسی باز را تلفیق کرده بود تا بتواند پهنهٔ گستردهای را در نگاتیو ۶۵ میلیمتری فشرده کند.
فرآیند پرده عریض ضبط صدا را تقریباً به تمامی از اپتیک به مغناطیسی تغییر داد.
زیرا این تکنیک قابل انعطافتر و صدای آن واقعیتر و تجهیزاتش یکپارچهتر است. از اواخر دههٔ ۱۹۷۰ استفاده از سیستم ضبط هشت باندی بیسیم که در آن از میکرفنهای مینیاتوری رادیوئی و سیستم نوفهگیر دالبی (Dolby) استفاده میشود، هر روز رواج بیشتری گرفته است.
در هر صورت، تحولِ زیبائیشناسی پرده عریض یک دهه طول کشید و سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۰، مانند سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۵ شاهد آزمون و خطاهای بسیاری بودند تا سرانجام هنرمندان مهم سینما توانستند زبان نوِ سینما را تثبیت کنند.
قوام زیبائیشناسیِ پرده عریض (وایدسکرین) در هالیوود با سرازیر شدن ناگهانی نوعی سینمای گرانبار و پر سروصدا که به بلاک باستر (# مرزشکن) معروف شد، به تأخیر افتاد. تب فیلمهای بلاکباستر از ۱۹۵۶ آغاز شد. در این سال کینگ ویدور (King Vidor) فیلم جنگ و صلح (War and Peace) (ویستاویژن؛ سه ساعت و بیست و هشت دقیقه) و مایکل اندرسن فیلم دور دنیا در هشتاد روز ـ Todd-AO؛ سه ساعت و سی دقیقه) و سسیل ب. دومبل فیلم ده فرمان (The Ten Commandments) (بازسازی؛ ویستاویژن؛ سه ساعت و سی و نه دقیقه) را با نگاتیو بزرگ و فرآیند پرده عریض و صدای تمام برجسته (استریوفونیک) ساختند.
بلاک باسترهای مهم دیگر در آن دوران عبارت بودند از: جنوب اقیانوس آرام (۱۹۵۸؛ Todd - AO؛ ۳ ساعته) از جاشوا لُگان؛ بنهور (Ben-Hur - سال ۱۹۵۹)؛ MGM؛ با دوربین ۶۵ میلیمتری؛ ۳ ساعت و ۳۷ دقیقه) از ویلیام وایلر؛ اسپارتاکوس (۱۹۶۰؛ سوپرتکنی راما ۷۰؛ ۳ ساعت و ۱۶۰ دقیقه) از ویلیام وایلر؛ اسپارتاکوس (۱۹۶۰؛ سوپرپاناویژن؛ ۳ ساعت و ۳۳ دقیقه) از اتوپره مینجر؛ اِل سید (۱۹۶۱؛ سوپر تکنیراما ۷۰؛ ۳ ساعت و ۶ دقیقه) از آنتونی مان؛ شورش در کشتی بانتی (۱۹۶۲؛ اولتراپاناویژن؛ ۳ ساعت و ۵ دقیقه) از لوییس مایلستن، و لارنس عربستان (۱۹۶۲؛ سوپرپاناویژن؛ ۳ ساعت و ۴۲ دقیقه - پخش در ۱۹۸۹ در اندازههای اصلی ۷۰ میلیمتری، که دوباره توسط کارگردانش در ۳ ساعت و ۳۶ دقیقه تدوین شده بود) از دیوید لین. فیلمی که بهطور عینی بیش از همه این نکته را یادآوری کرد فیلم کلئوپاترا (۱۹۶۳؛ Todd-AO؛ ۴ ساعت و ۳ دقیقه) از جوزف منکیهویچ بود. البته پس از آن هم فیلمهای بلاکباستر ساخته شدند، از جمله آوار موسیقی (Sound of Music) (رابرت وایز (Robert Wise - سال ۱۹۶۵) و دکتر ژیواگو (دیوید لین، ۱۹۶۵) اما معدودی از آنها توانستند بیش از فروخته شدن به تلویزیون هزینهٔ خود را برگردانند. بدینسان تهیهکنندهها از سیاستِ ساختِ بلاک باستر رو گرداندند، تا آنکه در اواسط دههٔ ۱۹۷۰ با تجدیدنظرهائی چند دوباره به آن روی آوردند.