پاسخ به:تاريخچهٔ سينمای ابران و جهان
دوشنبه 5 مرداد 1394 7:59 PM
فیلمهای آمریکائی در دههٔ ۱۹۳۰ را بدون شناخت مکانیزم سیستم استودیوئی هالیوود نمیتوان بهخوبی درک کرد. استودیوهای بزرگی که تا پیش از جنگ جهانی اول برپا شدند تابع قوانین حق امتیاز انحصاری (MPPC) بودند، اما با پیدایش کمپانیهای مستقل انحصار تولید و پخش و نمایش بهدست کمپانیهای مستقل افتاد. این گروههای قانونی و غیرقانونی با یک سلسله مانورهای پیچیده سرانجام به موفقیتهائی دست یافتند، و یا پایان گرفتن جنگ استودیوها بدل به امپراتورهائی شدند که صنعت اسطورهای موردعلاقهٔ مردم را در اختیار گرفتند.
پس از شکوفائی اقتصادی که پس از جنگ آغاز شد، بازار بورس والاستریت با سرمایههائی هنگفت وارد میدان شد و در واقع کنترل مالی و سیاستگذاری استودیوها را در چنگ خود گرفت. لوئیس جیکُز نتایج اجتنابناپذیر این دهه را چنین شرح داده است: افراد تحصیل کرده در رشتههای اقتصاد که از والاستریت آمدند نظارت عالیهٔ سینما را بر عهده گرفتند. ویژگی این مدیران تازه را میتوان در چهرهٔ دو تن از مدیران کمپانی مقتدرلوه خلاصه کرد: و.س. دوران (W.C Durant) که همزمان سرپرستی شرکت جنرال موتور را نیز بر عهده داشت؛ و هاروی گیبسُن (Harvey Gibson) مدیرعامل بانک لیبرتی نشنال.
همین دو مدیر بودند که مُهر ابدی خود را بر فرآیند تولید فیلم در آمریکا بهجا گذاشتند. فیلم باید بر اساس کارآترین روشهائی ساخته میشد که صنعت سینمائی آمریکا تاکنون بهکار گرفته بود - یعنی تکنیک خط تولید استانده. پیدا است در این روش نقش تهیهکننده اهمیتی عظیم پیدا میکرد و به همان میزان نقش کاگردان کاهش مییافت. با توجه به حضور دفتر هیز و کلیسای کاتولیک در ۱۹۳۴، راهکار نوین حتی مستحکمتر شد. رسوائیهای ۱۹۲۲ - ۱۹۲۱ در هالیوود نظر افراد محترم را به سینما، همچون عاملی مؤثر بر رفتار اجتماعی شهروندان، تغییر داده بود؛ ظهور صدا در سینما واقعگرائی تیره و غالباً خشنی را بر پردهٔ سینماها انداخته بود که اعتراضهای عمومی را دربارهٔ غیراخلاقی بودن فیلمهای هالیوودی برانگیخته بود.
این بار عکسالعملها را کشیشهای کلیسای کاتولیک رُمی رهبری میکردند. و با تشکیل گروهی بهنام لژریون نجابت بر آن بودند تا برای رسیدن به سینمائی بهتر مبارزه کنند. این لژیون در آوریل ۱۹۳۴ با حمایت دو سازمان پروتستان و یهودی تماشای تمام فیلمهای نانجیب را از جانب کلیسای کاتولیک تحریم کرد. این ضوابط بهویژه با توجه به رسوائیهای سالهای پیش توسط MPPDA تدوین شد و در ۱۹۳۰ دفتر هیز نیز فرمولهائی را، هر چند داوطلبانه، به دستور کار خود افزود، فرمولهائی که بهصورت کلی ضابطهٔ حفظ ارزشهای اجتماعی و ملی شناخته میشد. اکنون هیز مختار بود تا یک ادارهٔ ضوابط تولید (PCA) تأسیس کند و یکی از اعضاء غیرروحانی کاتولیک بهنام جوزفی. برین (Joseph I. Breen) را به ریاست آن بگمارد. پدر روحانی دانیل ا.لُرد (Father Daniel A. Lord)، کشیش ژزوییت، و مارتین کوییگلی (Martin Quigley)، یک ناشر کاتولیک ضابطهٔ تولید مستبدانهای تهیه کردند که در واقع محتوای فیلمهای آمریکائی را بدون استثناء تا بیست سال بعد دیکته میکرد. در این جدال رعایت و عدم رعایت ضوابط اخلاق نوی عصر جاز سفیدپوستان و معیارهای رسمی اخلاق در واقع نقشی بازدارنده و حتی آزارنده داشتند و از نمایش تقریباً هر چیزی که به نوعی به مسائل خصوصی افراد بالغ مربوط میشد و حتی به آن اشاره میشد جلوگیری میکردند.
این خطوط ممنوعه عبارت بودند از: نمایش صحنههای شهوانی به هر شکل مستقیم یا غیرمستقیم، حفظ تقدس نهاد زناشوئی در هر زمان (حتی نمایش زوجهای ازدواج کرده در رختخواب) صحنههای زنا، روابط نامشروع، تحریک و اغوای جنسی تجاوز ممنوعیتهای دیگری نیز در تولید فیلمها وجود داشت، از جمله بیحرمتی به مقدسات القاب نژادپرستانه، هر گونه اشاره به فحشا، ازدواج سیاه با سفید، انحراف جنسی، اعتیاد، نمایش برهنگی به هر شکل و صورت، رقص با لباسهائی برای القاء تحریکات شهوانی، بوسههای طولانی و آتشین زیادهروی در شُرب مسکرات، هر نوع تمسخر یا انتقاد از هر جنبهٔ متعلق به هر نوع مذهب، خشونت با حیوانات و کودکان، و سر انجام نمایش عمل زایمان حتی بهصورت ضدنور.
اما سردرگمترین ممنوعیت به نمایش جنایات مربوط میشد نشان دادن جزئیات یک جنایت یا نمایش مسلسل در حال شلیک، یا اسلحههای خودکار و دیگر سلاحهای ممنوع، یا حتی گفتگو دربارهٔ اسلحه ممنوع شده بود. از ۱۹۳۴ تا اواسط دههٔ ۱۹۵۰ این ضوابط بر فیلمهای آمریکائی حاکم بودند، در این دوره فیلمهای آمریکائی تا جائیکه میتوانستند، و یا شاید لازم بود، جدی شدند. با توجه به ضوابط اداری ذکر شده هیچ استودیوی عضو MPPDA بدون پروانهٔ تصویب شده و مُهر ویژهٔ برین، رئیس PCA، حق توزیع و نمایش فیلم خود را نداشت. ریموند مولی (Raymond Moley) فرازهای عمدهٔ این فرآیند را چنین خلاصه کرده است:
۱. پیش از اقدام به اقتباس سینمائی یا خرید فیلمنامه شورائی به ریاست برین و شرکت اعضاء PCA در حضور تهیهکننده تشکیل میشد تا طرح اصلی داستان مورد بررسی قرار گیرد، در این مرحله پیرنگ داستان در ارتباط با مفاد نظامنامه بررسی میشد.
۲. یک فیلمنامهٔ دقیق و موشکافانه از طرف کمپانی تهیهکننده به این دفتر ارائه میشد.
۳. شورائی با حضور نویسنده تشکیل و فیلمنامه و تأثیرات گوناگون آن بررسی میشد، و در صورت لزوم تغییراتی به آن تحمیل میشد.
۴. تصویبنامهای کتبی از جانب برین برای تولید فیلمنامه صادر میشد.
۵. در جریان ساخت فیلم بهطور مداوم مشاورانی بر آن نظارت میکردند تا هر تغییری در فیلمنامه، حتی در اشعار، لباسها و دکور مورد تأیید قرار گیرد.
۶. بازدید از فصلهای مختلف فیلمبرداری شده در جریان کار ضروری بود، و تهیهکننده نیز هرگاه در انطباق صحنهای با نظامنامه تردید داشت به مرکز رجوع میکرد. این جلسات با درخواست تهیهکننده تشکیل میشد.
۷. در سالن نمایش ویژهٔ PCA فیلم تمام شده در حضور ترکیبی از اعضائی که از آغاز با فیلمنامه کار کرده بودند، بهاضافهٔ یک عضو تهیالذهن به نمایش درمیآمد.
۸. پس از حذف صحنهها، دیالگوها و موارد دیگری که ناقض قوانین نظامنامه بود، پروانهٔ تازهای از جانب PCA برای پخش فیلم صادر میشد.
مهمترین نیروی شکلدهندهٔ سینمای ناطق آمریکا نیروی اقتصادی بوده است. استودیوهای اصلی به نسبت اهمیت اقتصادی آنها به ترتیب زیر قرار داشتند: متروگلدوین مهیر، پارامونت، برادران وارنر، فاکس قرن بیستم و آر.ک. اُ (RKO). استودیوهای فرعی - که سالن نمایش در اختیار نداشتند و برای اکران اول فیلمهای خود به استودیوهای اصلی وابسته بودند - نیز به ترتیب عبارت بودند از: یونیورسال، کلمبیا و یونایتد آرتیستز (UA).
دیوید رابینسُن اشاره کرده است، در فاصلهٔ معرفی صدا تا جنگ جهانی دوم والاستریت تقریباً تمامی استودیوها را به زیر یوغ خود درآورد و در حقیقت کاراکتر فیلم آمریکائی و سازماندهی صنعت سینمائی آمریکا را، بهویژه هنگامیکه بحران اقتصادی هالیوود را نیز در خود پیچید، تعیین کرد.
در ردهبندی فرهنگی میان استودیوهای آمریکائی در دههٔ ۱۹۳۰، فیلمهای کمپانی برداران وارنر پائینتر از آثار متین پارامونت و نیز پائینتر از فیلمهائی قرار میگیرند که MGM برای طبقهٔ متوسط میساخت. برادران وارنر در واقع برای طبقهٔ کارگر فیلم میساخت و در ملودارامهای مربوط به اعماق اجتماع و موزیکالهائی تخصص یافته بود که پسزمینهٔ بحران اقتصادی را در بر داشتند. کارگردانهای این استودیو مجبور بودند سالی پنج فیلم بسازند؛ بازیگرانش را با دستمزد پائین استخدام میکرد و این دستمزد تا زمانیکه ستاره شوند افزایش نمییافت. فیلمبردارهای این استودیو عبارت بودند از هالمُهر (Hal Mohr)، ارنتس هالر (Ernest Haller)، تونیگُدیو (Tony Gaudio) و سُل پُلیتو (Sol Polito) که از آنها خواسته میشد نوعی نور تخت با مایهٔ تیره بهکار گیرند تا هزینهٔ اندک دکورهای استودیو به اصطلاح رو نشود.
کمپانی برادران وارنر در دههٔ ۱۹۳۰ مرکز سریالهای برتر گنگستری هالیوود شد، از جمله سریالهای سزار کوچک (مروین لیروی، ۱۹۳۰)، دشمن مردم (ویلیام ولمن، ۱۹۳۱) و موزیکالهای بازبی برکلی، مانند خیابان چهل و دوم (۱۹۳۳) و سریال طلاجویان (Gold Diggers)، این کمپانی همچنین فیلمهائی با زمینههای واقعگرائی اجتماعی نیز ساخته است که برخی از آنها را نام میبریم: پسران و حتی جاده (Wild Boys of the Road) (ویلیام ولمن، ۱۹۳۳)؛ من از دستهٔ جنایتکاران گریختهام (I An A Fugitive from A Chain Gang) (مروین لیروی، ۱۹۳۲)؛ و فیلم خشم سیاه (Black Fury) (مایکل کرتیز، ۱۹۳۵). وارنرها همچنین نخستین تهیهکنندگان شجاعی بودند که دست به ساختن فیلم ضدنازی اعترافات یک جاسوس نازی (Confessions of A Nazi) (آناتُل لیتواک، ۱۹۳۹)، زدند و نیز فیلمهای آبرومندانهای در گونهٔ زندگینامهای ساختند، که توسط ویلیام دیترله (۱۹۷۲ - ۱۸۹۳) کارگردانی میشدند، از آن جمله هستند فیلمهای داستانی لوئیپاستور (۱۹۳۶)، فرشتهٔ سفید (White Angel) (۱۹۳۶) زندگینامهٔ فلورانس نایتینگل (Florence Nightingale)، زندگی امیل زولا (۱۹۳۷)، خُوارز (۱۹۳۹) و گلولهٔ جادوئی دکتر ارلیش (۱۹۴۰) دیترله همچنین یک روایت فوقالعادهٔ اکسپرسیونیستی، و از نظر وارنرها روایتی مطلقاً آنارشیستی، از نمایشنامهٔ رؤیای شب نیمهٔ تابستان (A Midsummer Night's Dream) بهدست داد که با همکاری کارگردان بزرگ تئاتر آلمان، ماکس راینهارت، در ۱۹۳۵ آن را ساخت.
کارگردانهای برجستهٔ دیگر کمپانی پارامونت مروبن لیروی (۱۹۸۷ - ۱۹۰۰) و مایکل کرتیز بودند که این یک در دهٔ ۱۹۰ با UFA کار کرده بود. وارنر همچنین از این امتیاز برخوردار بود که مدیران طراحی نظیر آنتُن گروت (Anton Grot) و روبرتهاس (Robert Haas) و موسیقیدانهائی چون اریش ولفگانگ کُرنگلد (Wolfgang Korngold) و ماکساشتاینر (Max Steiner) را در اختیار بگیرد. در میان ستارگان مهم کمپانی میتوان از بتدیویس (Bette Davis)، باربار استانویک (Barbara Stanwyck)، پل مونی، جیمزکاگنی (James Cagney)، همفریبوگارت (Humphrey Bogart)، پتاُبراین (Pat O Brien)، ادوارد ج. رابینسُن (Edward G. Robinson) و اِرول فلین (Errol Flynn) نام برد.