یکی دیگر از معماران کمدی صامت هَرُلد لوید (Harold Lioyd) (۱۹۷۱ - ۱۸۹۳) است. لوید در ۱۹۱۴ ابتدا بهعنوان سیاهی لشکر در کمپانی پارامونت آغاز بهکار کرد. روچ در این زمان با سه هزار دلاری که به ارث برده بود یک کمپانی تولید به راه انداخته بود و لوید را با هفتهای سه دلار بهعنوان بازیگر کمدی استخدام کرد. لوید بین سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۷ با کاراکتر مرد سرگردان در نقشهای لوک تنها و ویلیبازی ظاهر شد و در آنها به شدت کاراکتر ولگرد چاپلین را تقلید کرد. اما در ۱۹۱۷ در یک فیلم دو حلقهای بهنام بر فراز نرده برای نخستینبار ویژگی کمیک خود را کشف کرد - پسری صمیمی، با خصلتی آرام و عینکی دستهشاخی.
لوید در طول یک دهه این کاراکتر را به الگوئی از آمریکائی عادی و خوب متحول ساخت. هولد نیز همچون آمریکائیهای دیگر تشنهٔ موفقیت و مردی رقابت پیشه بود، اما در زیر این نقاب مردی کاملاً محجوب و ساده قرار داشت. در دههٔ ۱۹۲۰، هنگامیکه لوید به فیلمهای بلند روی آورد و در کمدی ترسناک تخصص یافته بود - ترکیب غریبی از عملیات خشن که در آنها قهرمان داستان در مخاطرهٔ برخورد جسمانی قرار میگیرد و بدینسان انفجار خندهٔ تماشاگران در تالار نمایش را بر میانگیزد. معروفترین فیلم این دورهٔ لوید ایمنی آخر از همه (Safty Last) (کار مشترک فرد نیومیر (Fred Newmeyer) و سَم تیلر (Sam Tylor)، (۱۹۲۳) نام دارد. در این فیلم لوید از دیوار یک ساختمان دوازده طبقه بالا میرود و ظاهراً بدون حفاظتهای ایمنی از دیواری به ارتفاع صد فیت در خیابانی پرترافیک آویخته میماند، در حالیکه خود را به ساعت بزرگی بر بالای این دیوار بند کرده است.
فیلمهای مهم دیگر لوید عبارتند از: پسر مادربزرگ (Grondma's Boy) (نیومیر و سم تیلر، ۱۹۲۲)، دکتر جک (Dr. Jack) (فرد نیومیر، ۱۹۲۲)، نگران نباش (Why Worry؟) (نیومیر و سمتیلر، ۱۹۲۳)، شرم دخترانه (Girl Shy) (نیومیر و تیلر، ۱۹۲۴) و دانشجوی سال اول (The Freshman) (نیومیر و تیلر، ۱۹۲۴)، فروش فیلمهای لوید در اواسط دههٔ ۱۹۲۰ حتی از چاپلین و کیتن پیشی گرفت، اما بهعلت وجود عدهٔ کثیر استعدادهای کمیک در آن دوران، شیوهٔ پرتحرک او در فکاهه تا دوران ناطق دوام نیاورد.
با این حال لوید توانست پیش از کنارهگیری از سینما در چهار فیلم ناطق، از جمله فیلم گناه هرلد دیدل باک (The Sin of Harold Diddlebock) به کارگردانی پرستُن استرجس (Preston Sturges) (۱۹۴۷) بازی کند. کمدی لوید فاقد عمیق روشنفکرانهٔ کیتن و با عمق عاطفی چاپلین است، اما بهعنوان صحنههای بزنبکوب و بلبشو و عملیات متهورانهٔ آکروباتیک خیرهکننده و بیهمتا است، چنانکه والتر کِر گفته است، کمدیهای سراپا شور و هیجان او موجب دلگرمی همهٔ آمریکائیها شده بود.
استَن لورِل (Stan Laurel) (۱۹۶۵ - ۱۸۹۰) و آلیور هاردی (Oliver Hardy) (۱۹۵۷ - ۱۸۹۲) دو تن دیگر از بازیگران کمدی کمپانی هالروچ بودند. لورل اصلاً انگلیسی، و همچون چارلیچاپلین با یک گروه نمایشهای وودویل به آمریکا آمده بود و در دههٔ اول ۱۹۰۰ در چند استودیو در نقشهای فرعی ظاهر شده بود. اما هاردی اهل جورجیای آمریکا بود و از راه آوازخوانی و نواختن ساز زندگی میکرد، تا آنکه در ۱۹۲۶ قراردادی درازمدت با کمپانی روچ برای بازیگری بست.
لورل نیز کوتاه زمانی پس از او به این کمپانی پیوست و در ۱۹۲۷ این دو تیمی تشکیل دادند و در یک فیلم دو حلقهای بهنام بیا فیلیپ را شیر کنیم (Putting The Pants on Phillip) (کلاید بروکمن، ۱۹۲۷) همبازی شدند. این فیلم آغاز تشکیل زوج سینمائی آنها تا بیستوپنج سال بعد شد. آنها بین سالهای ۱۹۲۷ و ۱۹۲۹ در بیست و هفت فیلم کوتاه برای کمپانی هالوچ بازی کردند که همگی از کلاسیکهای ردهٔ دوم سینما بهشمار میروند. برخی از این فیلمها عبارتند از: دُم درآوردی (You're Darn Tootin) ادگار کندی (Edgar Kennedy) (۱۹۲۸)، دو تا شلخته (Two Tars)، جیمز پَروت (James Parrot)، (۱۹۲۸)، آزادی (Liberty) (لئو مک کری (Leo MeCarey) ،(۱۹۲۹)، باز هم اشتباه (Wrong Again) (لئومککری، ۱۹۲۹)، نجارت بزرگ (Big Business) (جیمزو.هورنی، ۱۹۲۹)، مردان جنگ (Men of War) لوئیس فاستر (Lewis Foster) ،(۱۹۲۹). لورل و هاردی با این فیلمها نخستین زوج کمیک سینما را تشکیل دادند.
از آنجاکه لورل و هاردی هر دو تربیت تئاتری داشتند، بهآسانی خود را با سینمای ناطق تطبیق دادند و در دههٔ ۱۹۳۰ موفقترین تیم کمیک سینما محسوب میشدند. برخی از فیلمهای ناطق این زوج عبارتند از: وحشی چون گراز (Hog Wild) (پروت، ۱۹۳۰)، یک افتضاح دیگر (Another Fine Mess) (پروت، ۱۹۳۰) سوء استفادهٔ خندهدار (Laughing Gravy) (هورنی، ۱۹۳۱)، همکارها (Helpmates) (پروت، ۱۹۳۱)، جعبهٔ موسیقی (The Music Box) (پروت، ۱۹۳۱)، شَتَرَق (Scram) (ریموند مککری (Raymond McCarey)، (۱۹۳۲)، یاران پرمشغله (Busy Bodies) (لوید فرنچ) (Lolyd French)، (۱۹۳۳) و این تپههای سرسبز (۱۹۸۰) چارلز راجرز (Charles Rogers) ،(۱۹۳۴).
این دو بازیگر حتی توانستند خود را با طولانی شدن اجتنابناپذیر فیلم نیز هماهنگ کنند و برخی از فیلمهای بلند آنها از این قرار است: ما را ببخشید (Pardon Us) (پروت، ۱۹۳۱)، شرت را بکن (Pack Up Your Troubles)، (جرج مارشال George Marshall) و (ریموند مککری، ۱۹۳۲)، عالیجناب شیطان (Fra Diavlo) (هالروچ و چارلز راجرز، ۱۹۳۳)، فرزاندان صحرا (Sons of the Desert)، ویلیام ا. سایتر (William A. Seirer) ،(۱۹۳۳)، بچهها در سرزمین عروسکها (Babies in Toyland) (گاس ماینز (Gus Meins) و چارلز راجرز، ۱۹۳۴)، روابط ما (Our relations) (هَری لاچمن (Harry Lachman)، (۱۹۳۶)، تا دوردست غرب (Way Out West) (هورنی، ۱۹۳۷)، کلهپوکها (Blockheads) (جان.ج.بلیستُن، (۱۹۳۸) وابلهی در آکسفورد (A Chump at Oxford) (آلفرد گُلدینگ (Alfred Goulding)، (۱۹۴۰). اگرچه آنها گاه با کارگردانهای معتبری چون جرج استیونس و لئو مککری کار کردهاند، اما باید دانست رهبری این زوج را لورل بر عهده داشت. بسیاری از فیلمنامهها را او مینوشت و برخی از فیلمهای مهم آنها در دههٔ ۱۹۳۰ را خود او تهیه کرد. آنها پس از آنکه کمپانی هالروچ را ترک کردند و در سیستم تولید انبوه استودیوئی جذب شدند، کارنامهٔ زوج لورل و هاردی بسته شد. در کمپانیهای فاکس و MGM این دو بازیگر نتوانستند مصالح خود را بهکار گیرند، و در فیلمهای بلندی که پس از ۱۹۴۰ بازی کردند مذبوحانه میکوشیدند ظرافتکاریهای درخشان گذشتهٔ خود را تکرار کنند.
کمدیهای لورل و هاردی نیز همچون هَرُلد لوید از سنت فیلمهای کمپانی کیاستوان پیروی کردهاند که در آن یک هرج و مرج خشونتآمیز به آشفتهبازاری فردگرایانه (آنارشیستی) منجر میشود. آنها به خلاف فیلمهای کوتاه مکسنت از سر همبندی پرهیز میکردند و در فیلمهایشان همواره یک منطق ساختاری وجود داشت که یک سوءتفاهم ساده بهتدریج چندان پیچیده میشد تا به یک فاجعه تبددیل شود. آنها از نظر کاراکتر کودکانی با شکل و شمایل بزرگسالان بودند، و بر آن بودند که تلاقیجوئیها و خرابکاریهای سادهلوحانهشان آینهٔ جهانی است که آنها را احاطه کرده است. با این حال نمیتوان انکار کرد که بر پردهٔ سینما ترکیب خندهداری بهوجود میآورند.
لورل، ضعیف، پرناله و شکایت، و ابلهی به کلی ناسازگار، و هاردی عرضه، نالایق اما موجودی خود بزرگبین و پهلوانپنبهای شکم گنده و چاق، با یاری یکدیگر نوعی حماقت بورژوائی را نمایش میگذاشتند که گوستاو فلوبر مایل بود تحسین کند. دو بازیگر کمدی دیگر این دوره هری لنگدن و رسکو فتی آربوکل نام دارند. هَری لنگدن (Harry Langdon) (۱۹۴۴ - ۱۸۸۴) در ۱۹۲۴ از نمایشهای ودویل به کمپانی مکسنت پیوست. بین سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۲۶ در تعداد زیادی از کمدیهای کوتاه کیاستون ظاهر شد و بهتدریج توانست یک کاراکتر زود آشنای میانهسال، بچه صورت و سادهدل را بپروراند. لنگُدن با سه فیلم داستانی بین سالهای ۱۹۲۶ و ۱۹۲۸ کوتاهزمانی ستاره شد - ولگرد، ولگرد، ولگرد (Tramp, Tramp, Tramp)، هری ادواردز (Harry Edwards) ،(۱۹۲۶)، مرد نیرومند (The Strong Man)، فرنک کاپرا (Frank Capra) ،(۱۹۲۶) و شلوار بلند (Long Pants) (فرنک کاپرا، ۱۹۲۷). از آنجاکه فیلم اولی را کاپرا نوشته بود و دو فیلم بعدی را هم کارگردانی کرده بود، گفته میشود طراح این شکل و شمایل غریب کمدی در هری لنگُدن همان فرنک کاپرا بوده است.
اما باید دانست که لنگُدن خود نیز در پانتومیم مهارت بسیار داشت و بلاهت کودکانهاش زیرکی فوقالعادهای نهفته بود. فیلمهای که هری لنگُدان خود کارگردانی کرد به پای فیلمهای کاپرا نرسیدند، از جمله فیلمهای سه نفر هم یک جمعیت است (Three is a Crowd) (۱۹۲۷)، تعقیبکننده (The Chaser) و گرفتاری دل (Heart Trouble) (۱۹۲۸)، با آنکه هری لنگُدن بهعنوان بازیگر - کاراکتر تا پایان عمر به بازی در فیلم ادامه داد، اما با رواج سینمای ناطق پایگاه خود را بهعنوان یک ستارهٔ کمدی از دست داد. بازیگر رَسکو او نیز کار خود را در کمپانی کیاستوان آغاز کرد و از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۶ همبازی موفق چارلی بود. جنبهٔ کمدی آریوکل تا حد زیادی متکی به هیکل تنومند، ظاهر کودکانه و خصلت مکسنتوار او در ضرب و شتم بود. اما باید دانست که در دوران شکوفا بیش، از نظر محبوبیت، بعد از چارلی قرار داشت. جوزف م. شنک در ۱۹۱۷ شرکتی تأسیس کرد تا فیلمهای آربوکل را تهیه کند و در همین جا بود که آریوکل دوست خود باسترکیتن را برای نخستینبار به سینما معرفی کرد تا از او بهعنوان بازیگر همراه استفاده کند. در نخستین فیلمهای مشترک آنها کیتن خنثی مینمود، اما تا ۱۹۱۹ کیتن توانسته بود استعداد کمیک آربوکل فتی (گامبو) را تحتالشعاع قرار دهد. اگرچه آربوکل هنوز بسیار محبوب بود و بین سالهای ۱۹۱۹ و ۱۹۲۱ توانست در هشت فیلم موفق بلند برای پارامونت بازی کند، اما در همین سال، پس از یک رسوابی جنجالی، که صنعت سینما را تکان داد و سرنوشت هالیوود را دگرگون کرد، دوران او به پایان آمد.