فیلم‌های چند حلقه‌ای در ۱۹۱۱ دو فیلم وارداتی به‌نام‌های جنگجویان صلیبی (The Crusaders) (چهار حلقه) و دوزخ دانته (Dante's Inferno) (پنج حلقه) مورد قبول عام قرار گرفتند. اما موفقیت شگفت‌انگیز یک فیلم چهار حلقه‌ای فرانسوی به‌نام ملکه الیزابت (Queen Elizabeth) (اثر لوئی مرکانتُن (Louis Mercanton) ،(۱۹۱۲)، که ستاره‌ٔ بزرگ تئاتر فرانسه، سارا برنارد (Sara Bernhardt)، در آن نقش اصلی را ایفاء می‌کرد، چندان موفق بود که صنعت سینما را به ماندگار شدن تجارت فیلم داستانی متقاعد کرد.


اما موفقیت عظیم یک فیلم پرخرج ایتالیائی متقاعدکننده‌تر از فیلم ملکه الیزابت بود: فیلم کجا می‌روی؟ (Quo vadis) (در ایران، هوس‌های امپراتور)، که توسط اتریکو گواتسونی (Enrico Guazzoni) (۱۸۷۶ -۱۹۴۹) برای کمپانی چینه (Cine Company) کارگردانی شده بود، در بهار ۱۹۱۳ در آمریکا به نمایش درآمد، و به‌واسطه‌ٔ صحنه‌های پرجمعیت و افکت‌های ویژه و چشم‌گیر خود، به ‌مدت بیش از دو ساعت تماشاگران را در جای خود میخکوب کرد، و به تهیه‌کنندگان آمریکائی نشان داد که آیندهٔ سینما، بدون چون و چرا در دل فیلم داستانی نفهته است. کجا می‌روی؟ سابقهٔ مهم دیگری نیز به‌جا گذاشت، این فیلم به‌جای نیکل‌اُدئون‌ها در تئاترهای درجهٔ اول به نمایش درآمد (سیاستی که بعدها گریفیث برای فیلم‌های داستانی خود در پیش گرفت)، تماشاگران این فیلم به نسبت کسانی‌که از آغاز پیدایش سینما به آن علاقه نشان داده بودند، از سطح بالاتری برخوردار بودند.


موفقیت جهانی کجا می‌روی؟ سابقه‌ٔ مهم دیگری نیز به‌جا گذاشت، این فیلم به‌جای نیکل‌اُدئون‌ها در تئاترهای درجهٔ اول به نمایش درآمد (سیاستی که بعدها گریفیث برای فیلم‌های داستانی خود در پیش گرفت)، و تماشاگران این فیلم و نسبت کسانی‌که از آغاز پیدایش سینما به آن علاقه نشان داده بودند، از سطح بالاتری برخوردار بودند. موفقیت جهانی کجا می‌روی؟ چندان بود که ایتالیا تا آغاز جنگ جهانی اول سهم عمده‌ای از بازار را تسخیر کرد. فیلم کابیریا با حرکت‌های آزاد دوربین، صحنه‌پردازی شکوهمند و داستانی با ساختار ماهرانه، راه را بر حماسه‌های بزرگ گریفیث هموار کرد؛ احتمال می‌رود هنگامی‌که گریفیث فیلم جودیت اهل بتولیا (۱۹۱۳) را می‌ساخت فیلم کابیریا را دیده بود، و مسلم است که فیلم تولد یک ملت (۱۹۱۵) را پس از دیدن این فیلم ساخت.


به‌ زودی صنعت سینما نفع خود را در اقتصاد فیلم‌های چند حلقه‌ای تشخیص داد، و تأثیر این شیوهٔ جدید موجب شد که تصاویر متحرک در همهٔ زمینه‌ها اعتبار مدرن بودن را به‌دست آورد.


پیدایش فیلم بلند داستانی راه را بر روایت داستان‌های پیچیده‌تر گشود و به فیلمسازان شکلی از بیان را عرضه کرد که با فعالیت‌های جدی هنری قابل قیاس بود.


فیلم‌های بلندتر فرآیند تولید طولانی‌تر، هزینه‌ٔ بیشتر، و دقت بالاتری از فیلم‌های یک تا دو حلقه‌ای طلب می‌کردند، و هنگامی‌که از طرف عامهٔ مردم پذیرفته شدند توجه تازه‌ای بر استانده‌های تکنیکی و ارزش‌های هنری در میان رقبای این صنعت برانگیخته شد.


برای همساز شدن یا فیلم‌های تازه و تماشاگران تازه‌تر نوع تازه‌ای از تالارهای نمایش فیلم در سراسر آمریکا سربرآورد و اولین آنها استرند (Strand Theatre) نام داشت که توسط میچل ل. مارکس ( Mitchell. L - Marks) در قلب خیابان برادوی (Broadway)، مرکز تئاترهای شهر نیویورک (منتَهن) در مه ۱۹۱۴ گشوده شد. طولی نکشید که مکان‌های سرپوشیده‌ٔ جلوی فروشگاه‌ها، با کف خاک، ارهّ‌پوش و صندلی‌های محکم، تبدیل به سینما شدند. نخستین سالن‌های سینما را تالارهای بزرگ، راحت، و خوش‌نامی چون ”مکان‌های رؤیا“ تشکیل می‌دادند، که در دههٔ ۱۹۲۰ زیر نظر استودیوهای بزرگ هالیوود اداره می‌شدند.


تعداد اینگونه سینماها در سراسر آمریکا تا ۱۹۱۶ به بیش از بیست و یک هزار باب رسیده بود. پیدایش اینگونه تالارها پایان کار نیکل‌اُدئون‌ها و آغاز سیستم استودیوئی هالیوودی را اعلام می‌کرد.