تامس آلوا ادیسن (Thomas Alva Edison) توجهی به سینما نداشت. او در واقع مایل بود برای فرنوگراف (گرامافن) خود، یک همراه بصری فراهم کند. پس در ماه ژوئن ۱۸۸۹ یکی از دستیاران جوان لابراتور خود بهنام ویلیام کندی لوری دیکسن (William Kennedy Laurie Dickson) (۱۹۳۵ - ۱۸۶۰) را دعوت کرد تا با او در ساختن یک دوربین فیلمبرداری برای این منظور همکاری کند. چیزی که ادیسُن در ذهن داشت یک ماشین تفریحی بود که با انداختن سکهای در آن بتواند موسیقی و تصویری را همزمان مشاهده کرد. دستگاه موردنظر او قرار بوده تا صدای فرتوگراف او را، به کمک تصاویری که با کینهتوگراف تهیه میشدند، مصور کند. این جنبهٔ پیدایش کینهتوگراف به دو دلیل دارای اهمیت است: در درجهٔ اول از این لحاظ که فکر ساختن تصاویر متحرک هرگز از اندیشهٔ ضبط صدا جدا نبوده است، یعنی از روزی که نطفهٔ سینما بسته میشد همواره آن را با صدا در نظر آوردهاند. بنابراین از برخی جهات سینمای صامت در واقع گرایش طبیعی سینما را، همچون وسیلهای برای عرضهٔ واقعیت، سی سالی به تعویق انداخت. در درجهٔ دوم و مهمتر از آن، این واقعیت است که نخستین دوربین فیلمبرداری موجود، همچون ضمیمهای برای ضبط صدا اختراع شد و نه برای خود سینما.
سینما بهعنوان یک وسیلهٔ مستقل، تنها بعد از تحول ماشینهای سینمای برای مقاصدی دیگر متول شد. بدین معنی که ابداع آن ماشینها موجب پیدا شدن وسیلهای شد، که حتی فراتر از ملاحظات جدی، از جمله مستندسازی و داستانگوئی، که برایش در نظر گرفته میشد، پیش رفت. و این رابطهٔ تکنولوژی و بیان در طول تاریخ فیلم حفظ شد، چرا که به هر حال از نظر مبانی مادی خود، سینما یک شکل تکنولوژی است - شکلی که نوآوریهای تکنولوژیک در آن حتی از ملاحظات زیبائیشناسانه مهمتر است.
دیکسُن نخستین دوربین تصاویر متحرک را با تلفیق درخشان اصول و فنون موجود، که قبلاً توسط مایبریج، ماره و دیگران پایهریزی شده بود اختراع کرد. سرانجام دیکسن در اواخر ۱۸۹۱ موفق به ساختن دستگاهی شد که آن را کینهتوگراف نامید این دستگاه دو اصل مهندسی دوربین تصاویر متحرک و دستگاه نمایش، هر دو را مدنظر گرفت:
۱. سیستم حرکت و سکون، برای تضمین تناوب حرکت.
۲. ابداع نوار سلولوئید با تعبیهٔ سوراخهائی بر لبهٔ پائین آن، بهطوری که لبهٔ هر قاب در طول نوار ۴ سوراخ به پهنای یک و سهچهارم اینچ را دربر بگیرد.
لذا وربین دیکسن در هنگام فیلمبرداری در فواصل ذکر شده، در جزئی از ثانیه توقف میکرد و این زمانی است که شاتر باز میشود تا نور را از موضوع عکاسی به داخل عدس هدایت کند و قابها بتوانند موضوع موردنظر را ضبط کنند. این فرایند در هنگام نمایش دقیقاً وارونه میشد.
بدون یک مکانیزم حرکت و سکون، هم در دوربین و هم در دستگاه نمایش، تصویر بر روی پرده تار دیده خواهد شد. همزمانی (سینک بودن) حرت نوارد فیلم و شاتر (که موجب میشود عکسهائی ساکن بهصورت طبیعی متحرک جلوه کنند) و همزمانی دوربین و دستگاه نمایش بهوسیلهٔ سوراخهای موجود در نوار فیلم - ملهم از کاغذهای سوراخدار در تلگراف خودکار ادیسن - تضمین میشود. این سوراخها از طریق دندههائی خاردار در لحظهای معین فیلم را در داخل دستگاه به جلو میرانند.
اما ادیسن گرایشی به نمایش فیلم بر پرده نداشت. او به غلط معتقد بود که آیندهٔ سینما محدود به نمایش خصوصی یا نمایش برای یک فرد خواهد بود. بنابراین سفارش ساختن یک دستگاه کوچک برای دیدن فیلم را به دیکسن داد، که خود قبلاً برای استفادهٔ خصوصی در لابراتورش طراحی کرده بود. نخستین تصاویر متحرکی که با کینهتوگراف ضبط شده بودند، به کمک عدسی درشتنمائی، که در جعبهای به شکل پیپ تعبیه شده بود، به نمایش عمومی درآمدند. در این دستگاه یک نوار فیلم به طول چهل تا پنجاه فوت، که بر قرقرهای پیچیده شده بود، میان یک لامپ برقی و شاتر مدام بهصورت لوپ میگشت و فیلم را تکرار میکرد. این دستگاه جای خود را به کینهتسکوپ داد. دیسکن، که به سفارش ادیسن وفادار مانده بود کوشید دستگاه نمایش و دوربین را چنان طراحی کند که صدا و تصویر همزمان شوند، چنانکه همزمان ضبط شده بودند. اما همزمانی کامل در دستگاه او ممکن نشد، به همین دلیل تعداد بسیار اندکی کینهتسکوپ (که آن را کینهتوفن Kinetophone میخواند) تولید شد.
کینهتسکوپ در حقیقت صدا را بهصورتی ناهمزمان (ناسینک) به تصویر ضمیمه میکرد. چند سال بعد که توجه عموم به نمایش بر روی پرده جلب شد، اشکالات صداگذاری همزمان چهره نمود، چرا که هنوز وسیلهای برای تقویت صدا، که به گوش انبوه تماشاگران برسد، در دست نبود. (این امر تا پیدا شدن تکنولوژی تقویتکننده - امپلی فایر - و صدابرداری در اوایل سدهٔ بیستم توسط لابراتور بل (Bell Laboratories) به تعویق افتاد). ادیسن هنگامیکه شنید در این زمینه اختراعهای فراوانی در اروپا شده است و او قادر به ادعای حق انحصاری در مقابل آنها نخواهد بود، در ۱۸۹۱ به ثبت حقوق انحصاری دستاوردهای خود اقدام کرد و حاضر نشد ۱۵۰ دلار برای بهدست آوردن حق امتیاز بینالمللی بپردازد. اما بلافاصله پس از آن که حق امتیاز انحصاری اختراعهای خود در آمریکا را بهدست آورد، تولید و فروش کینهتسکوپ به چند کمپانی را آغاز کرد. بزرگترین آژانس فروش داخلی، به مدیریت نورمن س. رف (Norman C. Raff) و فرنک ر. گمُن (Frank R. Gammon)، کینهتُسکوپهای ادیسن را به قیمت دویست دلار از او خرید و خود به قیمت سیصد و پنجاه دلار به فروش رساند (با کهنه شدن کینهتُسکوپ در نزد مردم، بعدها قیمت آنها به حدود نصف کاهش یافت). کارخانهٔ تولیدی ادیسن (Edison Manufacturing Company) از آن پس با تأسیس استودیوی کینهتوگراف در وِسن اُورنج در ایالت نیوجرزی قدم در راه تجارت فیلمسازی نهاد.
در ۱۴ آوریل ۱۸۹۴ یک کانادائی بهنام اندرو هُلاند (Andrew Holland) فروشگاه بزرگ کفش خود در خیابان برادوی نیریورک را به نخستین سالن نمایش برنامههای کینهتسکوپ تبدیل کرد. هُلاند برای نمایش پنج حلقهٔ سرهم شده از فیلمهای زنان برهنهٔ ادیسن، از هر نفر بیست و پنج سنت دریافت میکرد، که هر حلقه شامل یک فیلم لوپشدهٔ کینهتوگراف بود. هُلاند با این اقدام، بهعنوان نخستین کسی که نمایش فیلم را حرفهٔ خود قرار داد، نام خود را در تاریخ سینما ثبت کرد. به زودی دیگران نیز راه او را رفتند و سالنهای نمایش کینهتسکوپ در سراسر آمریکا رو به فزونی نهاد. این سالنها فیلمهای کوتاه کمپانی ادیسن در وستاُورنج را که طول هر حلقهٔ آنها پنچاه فیت بود و به سفارش صاحبان سالنها تهیه شده بودند، نمایش میدادند.
کمپانی ادیسن برای چاپ و فروش هر حلقه بین ده تا پانزده دلار دریافت میکرد. در ۱۸۹۳ نخستین سالنهای ساخت دیسکن به قیمت تقریبی ششصد دلار ساخته شد که شکل و شمایل آنها برای مردم تازگی داشت، و آنها را بلَک ماریا (ماریای سیاه - Black Maria) لقب داده بودند (این استودیوها بعدها بهنام پدی واگن "paddy wagon" [اتومبیل پلیس!] مشهور شدند)، زیرا آنها را با نوارهای قیراندود میپوشاندند تا داخل آنها کاملاً تاریک باشد. مساحت استودیوهای دیسکن حدود بیست و پنج در سی فیت بود و بخشی از سقف آنها در موقع لزوم باز میشد تا نور سالن را از آفتاب بیرون تأمین کند - که تنها نور مؤثر در داخل سینماها بود - وکل ساختمان آن متحرک بود تا در موارد ضروری به طرف نور آفتاب بگردد. دیکسن از ۱۸۹۳ تا آوریل ۱۸۹۵ تهیهکننده، کارگردان و فیلمبردار صدها فیلم کوتاه شد که توسط کمپانی ادیسن به سالنهای نمایش کینه تسکوپ عرضه میشدند.
این نخستین فیلمها در روزگار ما، هم از نظر محتوا و هم از لحاظ شکل، بسیار ابتدائی بهنظر میِرسند.
برخی از نامهای رایج در این فیلمها عبارتند از: رخشویخانهٔ چیتی (Chinese Laundry)، رقص دختران خرامان (The Gaiety Gitls Doncing)، خرسهای دستآموز (Trained Bears)، صحنهٔ آهنگری (Blacksmith Scene)، صحنهٔ دنداپزشکی (Dentist Scene)، اسبهای بدرکاب (Bucking Broncos) و رقص در کوهستان (Highland Dance).
این فیلمها از یک سلسله تصاویر تدوین نشدهٔ پیدرپی تشکیل میشوند که هر چه در جلوی عدسی دوربین ساکن دیکسن اتفاق میافتاده فیلمبرداری میشده است. این سکون دوربین از یک سو مربوط به محدودیتهای فنی در آن روزگار است. اولین تکانی که بر این غفلت وارد آمد هنگامی بود که دریافتند میتوان دوربین را بهسوی موضوعی جالب، چه ساخته شده و چه طبیعی، گرداند، یعنی زمانیکه بهطور اتفاقی دوربین در هنگام فیلمبرداری به همراه موضوع به حرکت درآمد. بنابراین، فیلمهای اولیه از نظر ساختار تنها به ضبطگذاری موضوعهای تفریحی و سرگرمکننده دلخوش میداشتند، و دوربین را وامیداشتند تا تنها قوانین عینی واقعیت را پیروی کند. در واقع، دوربینها نقش انسانی را بر عهده داشتند که بدون پلک زدن نگاه میکند، و در این فرآیند تدوینی در کار نبود، همچنانکه چشم انسان قادر به تدوین واقعیت بیرونی نسیت. فیلم در این مرحله از رشد خود اجازه نداشت بیش از آن چیزی را ضبط کند که میتوان با چشم یک فرد، در نقطهای ثابت، و متمرکز بر واقعای واحد و در زمانی معین دید.