پاسخ به:تاريخچهٔ سينما در ايران
دوشنبه 5 مرداد 1394 7:17 PM
نخستين فيلم مستند در واقع نخستين فيلمبردارى توسط ميرزا ابراهيمخان عکاسباشى محسوب مىشود، که از عيد گل در اُستانه بلژيک از مظفرالدينشاه گرفته است؛ پس از بازگشت از اين سفر فيلمهايى تهيه شد که بصورت مستند، بازسازى شده و يا گزارشى مىباشند. در اين فيلمبردارىها دوربين در يک محل کاشته مىشده و تصحيح قاببندى صورت نمىگرفته است.
خان بابا متغضدى نيز فيلمهايى تهيه کرده که مشهورترين آنها نمادهايى از مراسم تاجگذارى رضاشاه است. وى بعنوان فيلمبردار به مراسم مختلف دعوت مىشد و به تهيه فيلم مىپرداخت.. از جملهٔ آنها افتتاح راهآهن سراسري، آب بلوار کرج و ... مىباشد.
بهرحال از اين دوران فيلم مستند کاملى که بوسيلهٔ ايرانيان ساخته شده باشد، موجود نيست. در اواخر سلطنت رضاشاه، مستندسازان خارجى همچون انگليسى و کمپانى کامپساکس، فيلمهايى تبليغاتى از صنعت نفت و قدرت نظامى ايران تهيه کردند و نيز فيلمهاى گزارشى مانند صفر رضاشاه به ترکيه (۱۳۱۲) و عروسى وليعهد (۱۳۱۹) در سينماهاى تهران به نمايش در آمد.
در جريان جنگ جهانى دوم، در سالنهاى نمايش متعلق به متفقين و انجمنهاى فرهنگي، آثار مستند به نمايش در مىآمد. از آغاز اشغال ايران، فيلمبردارى خارجى در ايران، فيلمهاى خبرى تهيه مىکردند.
در دههٔ بيست، معروفترين فيلمبرداران نظامى ارتش، سرهنگ گلسرخى و خليقي، برخى وقايع مانند تشييع جنازه رضاشاه را فيلمبردارى کردهاند. همينطور ابوالقاسم رضايي، نايمن و سعيد نيوندى بعنوان فيلمبرداران آن دوران معرفى شدهاند.
تا اوايل دههٔ سي، دکتر کوشان در جهت مستندسازى قدمهاى سازندهاى برداشت. فيلم دکتر مصدق در سفر آمريکا در مهرماه ۱۳۳۰ توسط اسماعيل کوشان ساخته شد، که نخستين فيلم رنگى ايران محسوب مىشود.
در دههٔ سى چند فيلمبردار ايرانى با شعبه اداره اطلاعات امريکا در تهران و برخى خبرگزارىهاى خارجى همکارى داشتند و بعد تعدادى فيلمساز دانشگاهى از دانشگاه سيرآکيوز امريکا به ايران آمدند و قراردادى با شعبه اداره اطلاعات ايالات متحده بسته شد و آنها کار خود را در جهت ساخت فيلمهاى آموزشى در ايران شروع کردند و بعد به همکارى با هنرهاى زيباى وزارت فرهنگ پرداختند. اما آنها بخشى از پروژهٔ تزريق نوگرايى از طريق سينما را مدنظر داشتند. فيلمهاى مستند - داستانى و آموزشي: غذا و سلامتي، چغندرقند، انگلهاى داخلى در گوسفند، اصلاح نژاد مرغ و آموزشگاههايتان را نو کنيد و ... از آثار آنهاست.
از دى ماه ۱۳۳۹، توليد فيلم و فيلم استريپ، تحت پروژه سمعى و بصرى سيرآکيوز در ادارهٔ مشترک سمعى و بصرى درون هنرهاى زيباى کشور به راه افتاد. از فارغالتحصيلان اين مرکز در سال بعد، رضا بديعى (فيلمبرداري)، سيروس شبديز (صدابرداري)، داريوش وصال (چاپ)، صادق بريرانى (گرافيک)، هوشنگ شفتى (کارگرداني) و پرويز اصانلو (انيميشن)، براى ادامه تحصيل به امريکا اعزام شدند و ساير آنها در هنرهاى زيبا بکار پرداختند.
فيلمهاى سيرآکيوز و ادارهٔ اطلاعات سفارت امريکا تا مدتها الگوى قالب فيلمسازان سازمان سمعى و بصرى و مرکز توليد فيلمهاى روستايي، درآمد. فيلمهاى خبرى ايران در تمام سينماهاى درجه يک تهران و بعد در سينماهاى درجه دوم و سپس شهرستانها به نمايش در مىآمد. از فيلمبرداران اين دوره پطرس پاليان، رياض بسيم، زندىنژاد و پرويز اصانلو را مىتوان اسم برد. از کارگردانهاى مشهور اين دوره نيز ابراهيم حورياني، محمدقلى سيار، ناظريان، ناصر معاضدي، علاءالدين پزشکي، هوشنگ شفتى و دکتر نعمان را مىتوان برشمرد.
سالهاى ۳۵ تا ۴۵ با تداوم دومين دورهٔ فيلمسازى داستانى در بخش خصوصى و تأسيس استوديودها (از سال ۱۳۲۷)، دوران عمدهاى در تاريخ سينماى مستند ايران محسوب مىگردد.
ابراهيم گلستان از سال ۱۳۲۵، شش فيلم مستند تحت نام چشمانداز از تأسيسات شرکتهاى عامل نفت تهيه و سازمان فيلم گلستان را راهاندازى کرد. اين مؤسسه آموزش کسانى چون فروغ فرخزاد را به عهده گرفت. فيلمهاى يک آتش (با فيلمبردارى شاهرخ گلستان و تدوينگرى فروغ فرخزاد)، تپههاى مارليک، موج و مرجان و خارا، نخستين جوايز بينالمللى را از جشنوارههاى پزارو، ونيز و سانفرانسيسکو دريافت کردند. اين استوديو امکان تجربه و آموزش و کار را براى صمد پورکمالي، فروغ فرخزاد، شاهرخ گلستان، ميناسيان، محمود هنگوال و امير کرارى و ديگران فراهم آورد.
فيلم گنجينههاى گوهر، خرابآباد، از قطره تا دريا و خشت و آينه از ديگر آثار گلستان هستند.
ديگر مستندساز اين سالها محمد ابراهيم فرخ غفارى است که سال ۱۳۲۸، پس از تحصيل در فرانسه به ايران آمد و فستيوال سينماى بريتانيا را به راه انداخت. وى سال ۱۳۲۰ به اروپا بازگشت و تا سال ۱۳۳۶، مدير اجرايى فستيوال بينالمللى آرشيوهاى فيلم در پاريس بود. سال ۱۳۳۷ جنوب شهر را در تهران ساخت که توقيف شد. وى ۶ فيلم براى شرکت نفت و در کل ۱۴ مستند ساخت: سيمان تهران، شوراى عالى اقتصاد، نور زمان، رگهاى سياه، جزيرهٔ فارسي، وامهاى صنعتى و ... در دههٔ سى و چهل، امير رضوىپور و جمشيد بيوکى نيز براى شرکت نفت فيلم ساختند.
فيلم تختجمشيد در سال ۱۳۳۹ توسط فريدون رهنما، فارغالتحصيل دانشگاه سوربن ساخته شد. اين فيلم ضمن ارائه اطلاعات شنيدارى و ديدارى دربارهٔ کاخها و تحليل مجارىها، غم غربت گذشته را نيز داراست. اين فيلم از نخستين آثار بخش خصوصى ايران است که با نمايش تلويزيونى در امريکا درآمد خوبى کسب نمود.
مينياتورهاى ايراني توسط مصطفى فرزانه فارغالتحصيل مدرسهٔ مطالعات سينمائى فرانسه در سال ۱۳۳۷ در پاريس ساخته شد و در جشنوارهٔ کن جايزه برد. کوروش کبير، ديگر ساختهٔ مصطفى فرزانه در سال ۱۳۳۹ تهيه شد و بعد به ده زبان دوبله شد و در اختيار نمايندگىهاى ايران در خارج از کشور قرار گرفت.
خانه سياه است، ساختهٔ فروغ فرخزاد، به تعبير حميد نفيسي، مستند حيثيتآور تعريف شد. اين فيلم سرآغاز مجموعه آثارى است که پس از آن در فضاهاى واقعى ساخته شدند. اين فيلم که در سال ۱۳۴۱ ساخته شد؛ انباشته از لايههاى درونى است که شامل گزارشي، نمادين، گفتمان يأس و خشم و شاعرانه است. در سرتاسر فيلم صداى شاعر شنيده مىشود که جملاتى را با صدايى محزون و با احساس ادا مىکند. او خود مىگويد: اين صدا از درون اين آدمها بيرون مىآيد و .... گفتار فيلم از گفتارهاى تأليفى يا گردآورى در تاريخ سينماى مستند ايران است. قريب به اتفاق کلام فيلم، متعلق به شاعر نيست و با استفاده از کتاب مقدس و عهد عتيق، از آنجا جدا شده و بافت تازهاى يافته است. در واقع حس سراسرى فيلم از کتاب ايوب، کتاب مزامير يعنى زبور داود و حتى ارمياء نبى مورد توجه نويسندهٔ گفتار متن بوده است. اينها هر سه جزء کتابهاى سىونه گانهٔ عهد عتيق است.
از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ سندى وجود دارد که توسط هوشنگ شفتى ساخته شده است. شورش کور روز بعد از اين واقعه، از ويرانىها گرفته شده است. فيلم از نظر تصويري، گزارشى و از جهت گفتار، کنايى است.
در اينجا بايد از برادران اميدوار و ثبت تصاويرى از سفرهاى آنها ياد کرد. آنها از قارهٔ آمريکا، استراليا، اروپا، آفريقا، ژاپن، عربستان، کويت، سودان و ... فيلمهايى تهيه کردند و به نمايش گذاشتند. فيلم عجايب مسافرتهاى برادران اميدوار در سال ۴۳، توسط گنجىزاده در سراسر ايران توزيع شد.
در سال ۱۳۴۵، فيلم خانهٔ خدا توسط ابوالقاسم رضايى و جلال مقدم و فيلمبردارى احمد شيرازي، محمود ايثاري، عباس دستمالچى و نعمت حقيقى با سرمايهٔ استوديو ايران فيلم ساخته شد. اين فيلم بسيارى را به سينما کشانيد.
فيلم گود مقدس در سال ۱۳۴۳ توسط هژير داريوش ساخته شد. اثر بعدى اين کارگردان، چهرهٔ هفتاد و پنج، در سال ۱۳۴۴ براى ادارهٔ هنرهاى زيبا ساخته شد که از فستيوال برلين جايزه گرفت.
محمد فاروقى فيلمساز ديگرى بود که تهران امروز و طلوع جدي را ساخت. وى نوۀ دخترى احمدشاه قاجار بود.
در همين دوره کامران شيردل فارغالتحصيل سينما از مرکز تجربيات سينمايى رم، تحت تأثير در جريان موج نوى فرانسه و نئورئاليسم ايتاليا، فعاليت خود را آغاز کرد. وى در سال ۱۳۴۴، فيلم نئورئاليستى آيينه را ساخت و سپس به ايران آمد و بوم سيمين را براى وزارت فرهنگ و هنر ساخت. فيلمهاى سهگانهٔ ندامتگاه (۱۳۴۴)، قلعه و تهران پايتخت ايران است
(۱۳۴۵)، از آثار تصويرگرا و هنرى متفاوت است که ساختارى متفاوت داشت. او بر فقر و تباهى بعنوان حامل يک جامعهٔ بيمار تأکيد مىکند. اون شب که بارون اومد، از نخستين مستندهاى ايرانى است که در آن صدا و گفتار و تدوين، کاربرد دراماتيک دارد. نوعى تقابل فلسفى در آثار شيردل با ريشه در فرهنگ ايران وجود دارد؛ و کاربردى سياسى و اجتماعى در آن بچشم مىخورد.
در دههٔ چهل فيلمسازانى چون خسرو سينايي، نيز از راه رسيدند. وى که تحصيلکردهٔ آکادمى موسيقى و هنرهاى نمايشى وين در رشتهٔ کارگردانى فيلم و نيز دانشآموختهٔ کنسرواتوار وين در رشتهٔ تئورى موسيقى بود؛ فعاليت خود را از سال ۱۳۴۶ در امور سينمايى فرهنگ و هنر با کار آوايى که عتيقه مىشود آغاز کرد؛ و تا سال ۱۳۵۰ با ساختن آن سوى هياهو، ۲۵ سال هنر ايران و سردى آهن، همکاريش را ادامه داد.
در دههٔ چهل سينماى هنرى رشد کرد، و سينماى شکلگرا تجربه شد. نيشدارو اثر منوچهر انور از اين نظر نمونهٔ شاخصى است.
سهراب شهيد ثالث، دانشآموختهٔ کنسرواتوار آزاد پارس، با استخدام در ادارهٔ فرهنگ و هنر در سال ۱۳۴۴، رقص درويشان، دومين نمايشگاه آسيايي، رقص بجنوردى و پيک را ساخت.
فيلم کوتاه ستون شکسته اثر هوشنگ شفتى در سال ۱۳۴۴، بعنوان اثرى مستند، در سالن کانون فيلم به نمايش درآمد.
تعدادى فيلم به روش مردمنگاري، از تابستان ۱۳۴۶، توسط نادرافشار نادري، دکتراى مردمشناسى از دانشگاه سوربن فرانسه و همسرش، ساخته شد.
بلوط (۱۳۴۷) نخستين اثر مردمنگارى عملى در ايران است که برندهٔ جايزه اول جشنواره ABU شد.
فيلمهاى نخل و تاراز، عروسى مقدس و آب و آبياري از محمدرضا مقدسيان فيلمهايى از اين دست هستند. مشک و خرابههاى دهدشت همزمان با بلوط ساخته شدند.