کودکان اصلى‌ترين مخاطبان فرآورده‌هاى تصويرى‌ هستند. هم از طريق شبکه‌هاى تلويزيونى و هم فيلم‌هايى که در سينماها به نمايش در مى‌آيد.

در اينکه ميان سينماى ويژه کودکان و سينماى بزرگسالان تفاوت‌هايى هست ترديدى وجود ندارد. اين تفاوت‌هاى ناشى از تفاوت ميان دو گونه مخاطب متفاوت است. البته اين به آن معنى نيست که هيچ وجه مشترکى ميان تماشاگران کودک و بزرگسال وجود نداشته باشد. تجربه نشان داده که فيلم‌هاى پرماجرا و پرحادثه، فيلم‌هاى علمى - تخيلى و فيلم‌هاى کمدى به يک اندازه کودک و بزرگسال را سرگرم مى‌کند.

پايه‌ها و ارکان بنيادين سينماى کودک را مى‌توان در اين جنبه‌ها خلاصه کرد:

تخيل، سرگرمي، ماجرا و انديشه يا پيام و محتوايى که در يکايک سه عنصر پيشين سرشته است.

تخيل يا فانتزى کودکانه به معناى تخيلى لگام گسيخته و بى‌اعتنا به زندگى واقعى نيست. در فيلم کوتاه ”منم مى‌تونم“ ساختهٔ کيارستمي، نمونه‌اى جذاب از فانتزى کودکانه را شاهديم که در نهايت به تصوير واقعيتى انسانى مى‌انجامد. فانتزى و واقعيت در دنياى کودک از هم جدايى‌ناپذيرند.

در سينماى ايران از بدو پيدايش، کوشش‌هايى براى شکل‌گيرى شاخهٔ کودک و نوجوان صورت گرفته است، اما همواره اين شاخه در زير سايهٔ سينماى بزرگسالان قرار داشته و چنان‌که لازم بوده رشد نکرده است.

پيش از انقلاب تنها در کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان، بصورت تخصصي، فيلم‌سازى براى بچه‌ها جريان داشته و در سينماى حرفه‌اى ايران کمتر نشانه‌اى از نگاه تخصصى به اين شاخه از سينما را مى‌توان يافت.

فيلم‌سازى براى کودکان پس از انقلاب تا مدتى دچار همان بلاتکليفى و سردرگمى بود که سينماى ايران را در بحران قرار داده بود.

از ميان فيلم‌هايى که در فاصلهٔ دو سال ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ ساخته شدند. چهار فيلم کوتاه و بلند را مى‌توان يافت که به‌ نوعى بچه‌ها در کانون موضوعى آن قرار دارند. ”رسول پسر ابوالقاسم“ ساختهٔ داريوش فرهنگ از نخستين فيلم‌هاى است که دربارهٔ موقعيت نوجوانان متعلق به قشر محروم جامعه ساخته شده است.

فيلم مستند ”کودک و استثمار“ ساختهٔ محمدرضا اصلانى نيز فيلمى است دربارهٔ بچه‌ها که در سنين پايين به کار سخت مشغول هستند، اما اين دو فيلم براى خود کودکان، فيلم‌هاى جذبى محسوب نمى‌شوند.

در سال ۱۳۵۹ داريوش مهرجويي، فيلم ”مدرسه‌اى که مى‌رفتيم“ يا ”حياط پشتى مدرسهٔ عدل آفاق“ را با سرمايهٔ کنون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان ساخت. اين فيلم ساختارى تمثيلى دارد و از وراى آن شرايط اجتماعى ايران در زمان حکومت پيشين به نمايش در مى‌آيد. اين فيلم در زمان خود اجازهٔ نمايش نگرفت. ”چنين کنند حکايت“ ساختهٔ محمدرضا اصلانى نيز در زمان خود و تا امروز اجازهٔ نمايش عمومى بدست نياورد.

فيلم‌هاى انيميشنى که در اين سال‌ها ساخته شدند با جهت‌گيرى سياسى همراهند. ”آزادى امريکايي“ (پرويز کلانتري) و ”امريک امريکا مرگ به نيرنگ تو“ (منوچهر عبدالله‌زاده)، از جمله فيلم‌هاى کوتاه انيميشن هستند.

در فاصله سال‌هاى ۶۰ تا ۶۴، فيلم‌سازى براى کودکان با گرايش سياسى در کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان و تلويزيون بصورت زنده و انيميشن دنبال مى‌شد و بخش خصوصى و سينماى حرفه‌اى در اين راه گامى برنمى‌داشت. تنها فيلم بلند اين دوره، يک انيميشن ضعيف و شبه سياسى است بنام ”ابراهيم در گلستان“ که توسط ايرج امامى ساخته شد، که بدليل قصهٔ دشوار و ضعف پرداخت مورد توجه بچه‌ها قرار نگرفت.

با تأسيس بنياد سينمايى فارابى در سال ۱۳۶۲، نخستين گام جدى در زمينهٔ يافتن مخاطبان تازه براى سينما برداشته مى‌شود و فيلم ”شهر موش‌ها“ ساختهٔ مشترک مرضيه برومند و محمدعلى طالبى مورد توجه قرار مى‌گيرد و در نمايش عمومى موفقيت چشمگيرى بدست مى‌آورد که در آن سال‌هاى بحرانى و رکود، به حادثه سينمايى تبديل مى‌شود. شهر موش‌ها با ساختار فانتزى و خيال‌پردازانه‌اش به فيلمى سرشار از مايه‌هاى جذاب و مطلوب براى بچه‌ها تبديل شد و پرداخت تصويرى آن نيز در مقايسه با فيلم‌هاى آن دوران، موفقيت‌‌آميز جلوه مى‌کند.

 

مجموعهٔ تلويزيونى ”على کوچولو“ دومين حرکت بنياد فارابى است که به کارگردانى شهلا اعتدالى و اميرحسين قهرايى ساخته مى‌شود و در واقع نوعى انيميشن است. و يکى از محبوب‌ترين مجموعه‌هاى کودکانهٔ تلويزيون مى‌شود. با موفقيت اين دو فيلم، فارابى از کيومرث پوراحمد که سابقهٔ درخشان در زمينهٔ فيلم‌سازى داشت دعوت کرد تا با سرمايهٔ اين بنياد، فيلم‌هايى براى کودکان و نوجوانان بسازد. نخستين ساختهٔ بلند او ”تاتوره“ و ساختهٔ دوم او ”بى‌بى چلچله“ نام داشت. اما اين دو فيلم نمى‌توانست مورد توجه بچه‌ها قرار گيرد. فارابى پس از اين تجربه‌ها، فيلم‌سازى براى کودکان را رها کرد. اما کانون پرورش فکرى در اين زمان با جذب چند فيلم‌ساز حرفه‌اى ايران، بخش توليد فيلم خود را فعال کرد. امير نادرى فيلم ”دونده“ را ساخت و همزمان با او کيارستمى فيلم ”خانهٔ دوست کجاست“ را کارگردانى کرد. پس از آن، بهرام بيضايى با ”پاشو غريبهٔ کوچک“ و ابراهيم فروزش با ”کليد“ طى دو سال آثار ارزشمندى را براى کانون بوجود آوردند. که اين آثار پس از موفقيت‌هايى در جشنواره‌هاى داخلى در نقاط مختلف جهان معرف سينماى موفق ايران شدند. (اين نکته قابل ذکر است که ”باشو غريبه کوچک“ چند سالى در محاق ماند). نگاهى به آمار و ارقام نشان مى‌دهد که در ميان آثار عرضه شده در مجامع بين‌المللى فيلم‌هاى کودک و نوجوان سينماى ايران، بيشترين و بهترين حضور را داشته‌اند.

در سال ۱۳۶۷ به همت بنياد فارابي، گروهى از سينماهاى تهران بعنوان يک گروه مستقل با نام گروه سينماهاى کودک و نوجوان، فعاليت خود را آغاز کردند. نخستين فيلم پس از اين رويداد ”ماهي“ ساختهٔ کامبوزيا پرتوى بود که عليرغم ارزش‌هايش موفق نشد. اما نمايش فيلم بعدى کامبوزيا پرتوى ”گلنار“ که ساختارى فانتزى و موزيکال داشت ناگهان باعث رونق فروش در اين گروه شد.

طى سه سال نزديک به ده فيلم با همين حال و هوا ساخته و روانهٔ اکران شد که اغلب با استقبال کودکان و خانواده‌ها روبرو شد. ”شنگول و منگول“ (پرويز صبري)، ”کاکلي“ (فريال بهزاد)، ”پاتال و آرزوهاى کوچک“ (مسعود کرامتي)، ”دزد عروسک‌ها“ (محمدرضا هنرمند)، ”سفر جادويي“ (ابوالحسن داودي)، ”مجموعهٔ بازگشت به آينده و شهر در دست بچه‌ها“ (اسماعى براري)، ”درهٔ شاپرک‌ها“ (فريال بهزاد)، ”مدرسهٔ پيرمردها“ (على سجادى حسيني)، ”على و غول جنگل“ (بيژن بيرنگ، مسعود رسام) و چند فيلم ديگر، مجموعه‌اى از آثار ويژهٔ کودکان و نوجوانان هستند که فيلم‌هاى مطلوبى براى بچه‌‌ها بودند و موفقيت خارق‌العاده‌اى را نصيب سازندگان و تهيه‌کنندگان کردند.

در اين دورهٔ سه سال فيلم‌هاى کودک و نوجوان، با فروش بالاى خود، بار مشکلات اقتصادى صنعت سينما را بر دوش داشتند. رونق اين فيلم‌ها تاحدى بود که هر کس قصد تأسيس دفتر فيلم‌سازى داشت کارش را با يک فيلم کودک و نوجوان آغاز مى‌کرد. بطور مثال، سازمان سينمايى سينا‌فيلم کار خود را با فيلم عروسکى / زندهٔ ”گربهٔ آوازه‌خوان“ ساختهٔ کامبوزيا پرتوى آغاز کرد. اما اين فيلم کم‌کم به گونه‌اى سطحى‌نگرى دچار شدند و نتوانستند مورد توجه مديران جشنواره‌هاى بين‌المللى واقع شوند.

اين وضعيت و رکودى که پس از سه سال به سينماهاى اين گروه حاکم شد. موجب توقف کامل توليد اين نوع فيلم و رويکرد مجدد سينماگران به فيلم‌هاى ”کانوني“ شد. ”نياز“ يکى از بهترين و ارزشمندترين اين آثار پس از موفقيت در دومين جشنواره اصفهان، توانست موفقيت‌هاى چشمگيرى در محافل بين‌المللى بدست آورد. از همين سنخ دو فيلم ”شرم“ و ”صبح روز بعد“ از مجموعهٔ قصه‌هاى مجيد ساختهٔ کيومرث پوراحمد است که بر مبناى کتاب قصه‌هاى مجيد نوشتهٔ هوشنگ مرادى کرمانى ساخه شدند.

”خمره“ (ابراهيم فروزش) نيز از آثار با ارزش اين دوره است که در سال ۱۳۶۹ ساخته شد و با شرکت در جشنواره‌هاى بين‌المللى طى دو سال رکوردار شد. همزمان فيلم ”باشو غريبهٔ کوچک“ به همراه ”آب، باد، خاک“ (امير نادري) مجوز نمايش گرفتند و پس از نمايش در جشنوارهٔ فجر، به رقابت با سينماى ديگر کشورها در خارج از ايران پرداختند.

 

باشو غريبه کوچک

باشو غريبه کوچک

”ايليا نقاش جوان“ ساختهٔ ابوالحسن داودى از ديگر آثار غيرمتعارف سينماى کودک و نوجوان سال ۱۳۷۰ بود که در جشنواره اصفهان نظرهاى بسيارى را به خود جلب نمود. اما هرگز اجازهٔ نمايش عمومى يا حتى خروج از مرزها را بدست نياورد.

 

در سال ۱۳۶۷ ”گال“ ساختهٔ ابوالفضل جليلى توجه بسيارى از ناظران را به فيلم‌سازى با نگرش نو جلب کرد. ”رقص خاک“ ، ”دت يعنى دختر“، ”يک داستان واقعي“ و ”دان“ آثارى بعدى اين فيلم‌ساز هستند. بجز ”گال“ هيچيک از اين فيلم‌ها در ايران به نمايش عمومى در نيامده است.

جعفر پناهى براساس فيلم‌نامه‌اى از کيارستمى ”بادکنک سفيد“ را ساخت که در جشنوارهٔ اصفهان به نمايش در آمد و مورد توجه قرار گرفت. اين فيلم در چهل و هشتمين جشنوارهٔ کن در سال ۱۹۹۵، جايزهٔ دوربين طلايى را از آن خود کرد.

حضور در دهها جشنوارهٔ معتبر جهانى و پخش از شبکه‌هاى تلويزيونى و نمايش عمومى در برخى کشورهاى اروپايى از جمله موفقيت‌هاى اين فيلم بوده ”آينه“ دومين ساختهٔ اين فيلم‌ساز نيز ”پلنگ طلايي“ جشنوارهٔ لوکارنو در ۱۹۹۷، ”لاله طلايي“ جشنواره استامبول و جايزهٔ بهترين کارگردانى جشنوارهٔ سنگاپور و جايزه صدمين سال تولد آيزنشتاين در جشنوارهٔ ليتوانى ۱۹۹۸، را بدست آورد و نام او را به عنوان سينماگرى با نگرش انساني، در ذهن سينما دوستان جهانى حفظ کرد.

 

”بدوک“ ساختهٔ مجيد مجيدى در سال ۱۳۷۰ در بخش پانوراماى جشنواره کن به نمايش در آمد و او را مطرح کرد. ”پدر“ ساختهٔ دوم مجيدى بود که به بچه‌ها مى‌پرداخت و سومين ساختهٔ بلند وى ”بچه‌هاى آسمان“ نيز فيلمى موفق بود که پس از موفقيت در مجامع بين‌المللى و دريافت چندين جايزه در سال ۱۳۷۷ از سوى کميته‌اى بعنوان نمايندهٔ سينماى ايران در جايزهٔ اسکار معرفى شد. محمدعلى طالبى کارگردان ديگرى است که با فيلم‌هاى ”چکمه“، ”تيک‌تاک“ و ”کيسه برنج“ براساس داستان‌هايى از هوشنگ مرادى کرمانى توجه مجامع بين‌المللى را به خود جلب کرد.

 

”موشک کاغذي“ نخستين ساختهٔ فرهاد مهران‌فر از جمله آخرين حلقه‌اى اين زنجير است. ”مسافر جنوب“ (پرويز شهبازي)، ”شاخ گاو“ (کيانوش عياري)، ”تعطيلات تابستاني“ (سيروس حسن‌پور)، ”آهوى وحشي“، ”عصيان“، و ”کمين“ (حميد خيرالدين) از جمله فيلم‌هاى کودک و نوجوان هستند که هر يک در زمينهٔ کار خود، بيانگر تجربه‌هايى ويژه مى‌باشند.

 

طى سال‌هاى ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۷ در کنار روند واقع‌گرايى در فيلم‌هاى کودک و نوجوان، و در عرصه فيلم‌هاى تخيلى و کودکانه نيز تلاش‌هايى صورت گرفت که برخى نيز ناموفق بودند. مثل ”حسنک“ (مهستى بديعي) و افسانهٔ دو خواهر (کامبوزيا پرتوي)؛ برخى نيز به مدارج قابل توجهى دست يافتند. ”کلاه قرمزى و پسرخاله“ نخستين ساختهٔ ايرج طهماسب که در سال ۱۳۷۵به نمايش درآمد و در اکران اول عنوان پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماى ايران تا آن زمان را از آن خود کرد. ”الو الو من جوجوام“ نخستين فيلم مستقل مرضيه برومند، سازندهٔ مجموعه‌هاى تلويزيونى براى کودک و نوجوان نيز با ساختار پرتحرک و جذاب خود توانست فيلمى مطلوب براى بچه‌ها قرار گيرد.

 

بهرحال فيلم‌هاى کودک و نوجوان همچنان ساخته مى‌شوند، اما فقدان سياست‌گذارى مؤثر و مديريت روشن نتوانسته است اين شاخه از توليدات سينماى ايران را از زير شاخ و برگ‌هاى سينماى عالم خارج کند. هرچند تلاش‌هايى صورت گرفته است.

 

کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان طى دو دههٔ گذشته، اصلى‌ترين و جدى‌ترين توليدکنندهٔ انواع فيلم‌هاى کودک و نوجوان بوده است. بويژه در زمينهٔ فيلم‌هاى انيميشن و عروسکي، کارنامهٔ پربار و قابل تأملى دارد. عبدالله على‌مراد با ساخت فيلم‌هاى کوتاه و بلند، از اصلى‌ترين سينماگران کانون است. وى پس از تجربه‌هاى متعدد در زمينهٔ فيلم‌هاى کوتاه عروسکي، در سال ۱۳۷۵ با ساخت فيلم بلند ”قصه‌هاى بازار“ که دربرگيرندهٔ دو داستان از ادبيات کهن و يک فصل ميانى است، نام خود را در فهرست سينماگران جدى و حرفه‌اى کودک و نوجوان حک کرد.

 

وجيه‌الله فرامقدم با فيلم ”لى‌لى لى‌لى حوضک“، احمد عربانى با ”تبر“، محمدرضا عابدي، محمد مقدم و فرخندهٔ ترابى و يکى دو فيلم‌ساز ديگر کوشيدند تا با ساختن فيلم‌هاى کوتاه انيميشن اين شاخه از فيلم‌سازى را در کانون زنده نگه دارند.

 

در زمينهٔ فيلم‌هاى بلند سينمايى نيز کانون در دههٔ دو فيلم ”آخرين آبادي“ و ”بچه‌هاى آسمان“ به کارگردانى مجيد مجيدى و ”قلّهٔ دنيا“ به کارگردانى عزيزالله حميدنژاد را دارد که هر يک داراى ارزش‌هاى فرهنگى هستند.

 

”مرد کوچک“ (ابراهيم فروزش) فيلم بلند سينمايى است که در سال ۱۳۷۷ در کانون تهيه شد.

 

از ديگر فيلم‌هاى کودک و نوجوان مى‌توان ”رنگ خدا“ (مجيد مجيدي، ۱۳۷۷)، ”باران“ (مجيد مجيدي، ۱۳۷۹)، ”کلاه قرمزى و سروناز“ (ايرج تهماسب، ۱۳۸۰) و ... را نام برد.