طنز، مزاح، هجو و هزل در هنر نمايشى سنتى ايران و ادبيات فارسي، سابقه‌اى طولانى دارد. حضور مقلدان و بذله‌گويانى نيز در تاريخ هنر ايران، موجبات خنده و سرگرمى مردم را فراهم مى‌آورده است. دلقک‌ها، مقلدان و سياه‌بازان نيز در اوج هنرنمايى و بذله‌گويى و ايجاد خنده با طعنه و کنايه نکاتى را يادآ‌ور مى‌شدند که ديگران جسارت بيان آن‌را نداشتند.


طنزپردازان در دورهٔ مشروطه فعاليت‌هاى مثبت و تأثيرگذارى را داشتند و با سلاح هزل، هجو و طنز در خدمت مشروطيت درآمدند مانند سيداشرف‌الدين گيلانى و جليل محمد قلى‌زاده و نيز على‌اکبر دهخدا و على‌اکبر طاهرزاده صابر.


نمايش‌هاى سنتى روحوضى در دوران مشروطه رنگ کمدى انتقادى و اجتماعى به‌خود گرفتند. گرچه هدف‌شان سرگرم کردن بود.


در دههٔ سي، تخته روحوضى در سينما زنده شد و با الهام از شکل طنزگونهٔ نمايش‌هاى سنتى و گونه‌هاى مختلف آن در ميان مردم، سهم مهمى در شکل بخشيدن به فيلم‌هاى کمدى داشتند.


سينماى کمدى در ايران در آغاز براى ايجاد خنده و تنها اثرشان نوعى تأثيرگذارى عاطفى و تفکر لحظه‌اى بود، به‌تدريج نوعى بى‌قيدى و ابتذال در گفتار و رفتار پديد آورد که در اواخر دههٔ چهل و پنجاه به‌خصوص متجلى گشت.