0

∞ آیه شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان ∞

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:∞ آیه شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان ∞
سه شنبه 23 تیر 1394  7:16 PM

 

 

متن آیه:
 

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
 

ترجمه آیه:
 

ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود! 
 

تفسیر آیه:
 

36- ما در هر امتي رسولي فرستاديم که خداي يکتا را بپرستيد، و از طاغوت اجتناب کنيد خداوند گروهي را هدايت کرد، و گروهي ضلالت و گمراهي دامانشانرا گرفت پس در روي زمين سير کنيد و ببينيد عاقبت تکذيب‏کنندگان چگونه بود؟
به دنبال اعلام اين واقعيت که وظيفه‏ي پيامبران تنها ابلاغ آشکار است، آيه‏ي بعد اشاره‏ي کوتاه و جامعي به وضع دعوت پيامبران کرده، مي‏گويد: «ما در هر امتي رسولي فرستاديم» (و لقد بعثنا في کل امة رسولا).
«امت» از کلمه‏ي «ام» به معني مادر و يا به معني هر چيزي که ديگري را به خود ضميمه مي‏کند آمده است، و از اين رو به هر جماعتي که در ميان آنها يکنوع وحدت، از نظر زمان يا مکان يا تفکر و يا هدف بوده باشد امت ميگويند، و از بررسي موارد استعمال آن در قرآن که به 64 مورد بالغ مي‏شود اين واقعيت تأييد مي‏گردد.
سپس اضافه مي‏کند که محتواي دعوت همه‏ي اين رسولان اين بود «خداي يکتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب کنيد» (ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت).
به اين ترتيب دعوت به سوي «توحيد» و «مبارزه‏ي با طاغوت» اساس دعوت تمام پيامبران را تشکيل مي‏داده، و نخستين چيزي بوده است که همه بدون استثناء به آن دعوت مي‏کردند، چرا که اگر پايه‏هاي توحيد محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انساني و محيط افکار طرد نگردند، هيچ برنامه‏ي اصلاحي قابل پياده کردن نيست.
«طاغوت»، همانگونه که قبلا نيز گفته‏ايم، صيغه‏ي مبالغه از ماده‏ي طغيان به معني متجاوز و متعدي از حد و مرز است، و به هر چيزي که وسيله‏ي تجاوز از حد گردد نيز گفته مي‏شود، از اين جهت به شيطان، بت، حاکم جبار و ستمگر و مستکبر،و بالاخره مسيري که به غير حق منتهي گردد، طاغوت گفته مي‏شود.
اين کلمه هم به معني مفرد و هم به معني جمع استعمال مي‏شود، هر چند گاهي آنرا به «طواغيت» جمع مي‏بندند.
اکنون ببينيم نتيجه‏ي دعوت انبيا به توحيد به کجا رسيد، در اينجا قرآن مي‏گويد:
«گروهي از آن امتها کساني بودند که خدايشان هدايت کرد» (فمنهم من هدي الله).«و گروهي از آنان ضلالت و گمراهي دامانشان را گرفت» (و منهم من حقت عليه الضلالة).
گرچه باز در اين آيه پيروان مکتب جبر سر و صدا بلند کرده‏اند اين هم دليل ديگري بر مکتب ما! ولي کرارا گفته‏ايم اگر آيات هدايت و ضلالت را در کنار هم بچينيم هيچگونه ابهامي در آنها نيست، و نه تنها اشاره‏اي به جبر نمي‏کند بلکه به وضوح مسأله‏ي اختيار و اراده و آزادي انسان را بيان مي‏دارد، چرا که بسياري از آيات قرآن مي‏گويد هدايت و ضلال الهي به دنبال شايستگيها يا ناشايستگي‏هائي است که در انسانها بر اثر اعمالشان پيدا مي‏شود.
خداوند ظالمان، مسرفان، دروغگويان و مانند آنها را، طبق صريح آيات قرآن، هدايت نمي‏کند، ولي به عکس آنهائي که در راه خدا جهاد و تلاش و کوشش مي‏کنند و آنهائي که دعوت پيامبران را مي‏پذيرند، همه را مشمول الطاف خود قرار داده و در مسير پر فراز و نشيب تکامل و سير الي الله هدايتشان مي‏کند، ولي گروه اول را به حال خود وامي‏گذارد، تا نتيجه‏ي اعمالشان دامان آنها را بگيرد
و در بيراهه‏ها سرگردان شوند.
و از آنجا که خاصيت اعمال اعم از نيک و بد از ناحيه‏ي خدا است، نتائج آنها را مي‏توان به خدا نسبت داد.
آري سنت خداوند بر اين است که نخست اقدام به هدايت تشريعي مي‏کند، يعني پيامبران را مبعوث مي‏دارد تا همآهنگ با فطرت، مردم را به توحيد و نفي طاغوت دعوت کنند، و به دنبال اين هدايت تشريعي، هر شخص و گروهي لياقت و شايستگي از خود نشان داد مشمول لطف او و هدايت تکويني‏اش مي‏گردد.
آري اين است سنت هميشگي خدا، نه آنگونه که فخر رازي و امثال او از طرفداران مکتب جبر گفته‏اند که خداوند نخست به وسيله‏ي انبياء دعوت مي‏کند، و بعد خودش ايمان و کفر را جبرا در افراد (بدون هيچ دليلي) مي‏آفريند و عجب اينکه هيچ سؤال و پرسشي از خدا در اين زمينه نمي‏توان کرد؟ راستي چه ترسيم وحشتناکي از خدا کرده‏اند که با هيچ عقل و عاطفه و منطقي سازگار نيست.
جالب توجه اينکه تعبير آيه فوق در مورد هدايت و ضلالت متفاوت است: در مورد اول مي‏گويد «گروهي را خدا هدايت کرد» اما در مورد دوم نمي‏گويد «گروهي را خدا گمراه ساخت» بلکه مي‏گويد حقت عليهم الضلالة (گمراهي براي آنها ثابت شد و دامانشان را چسبيد!).
اين تفاوت در تعبير ممکن است اشاره به واقعيتي باشد که در آيات ديگر قرآن و بعضي از روايات وارد شده است که خلاصه‏اش چنين است:
در رابطه با مسأله‏ي هدايت بيشترين سهم مربوط به مقدماتي است که خدا آفريده، عقل داده، فطرت را براي توحيد بسيج کرده، پيامبران را فرستاده، آيات تشريعي و تکويني را ارائه نموده است، تنها يک تصميم‏گيري آزادانه از ناحيه‏ي بندگان کافي است که آنها را به سر منزل مقصود برساند.
ولي در مسأله‏ي ضلالت تمام سهم را بندگان گمراه دارند، زيرا بر ضد
مسير حوادث تکوين و تشريع حرکت مي‏کنند، فطرت الهي را زير پا مي‏گذارند، قوانين او را ناديده مي‏گيرند، آيات تشريعي و تکويني را پشت سر قرار مي‏دهند، چشم و گوش دل را بر دعوت انبياء مي‏بندند، و خلاصه با توسل به اينهمه تخريب و تحريف در وادي ضلالت گام مي‏نهند آيا همه‏ي اين امور از ناحيه‏ي خودشان نيست؟
اين همان چيزي است که آيه‏ي 79 سوره‏ي نساء به آن اشاره مي‏کند ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سيئة فمن نفسک: «هر نيکي به تو برسد از ناحيه خدا است و هر بدي بتو برسد از ناحيه خود تو است».
در اصول کافي حديثي از امام علي بن موسي الرضا عليه‏السلام نقل شده که اين مطلب را روشنتر مي‏سازد که به يکي از يارانش که از مسأله‏ي جبر و اختيار سؤال کرد چنين فرمود:
بنويس: «بسم الله الرحمن الرحيم قال علي بن الحسين قال الله عز و جل يابن آدم بمشيتي کنت انت الذي تشاء، و بقوتي اديت الي فرائضي، و بنعمتي قويت علي معصيتي، جعلتک سميعا بصيرا، ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سيئة فمن نفسک و ذلک اني اولي بحسناتک منک، و انت اولي بسيئاتک مني»: «بنام خداوند بخشنده مهربان امام زين‏العابدين عليه‏السلام فرمود: خداوند (در حديث قدسي) چنين مي‏فرمايد: اي فرزند آدم به اراده‏ي من است که تو مي‏تواني اراده کني (من آزادي اراده به تو داده‏ام) و به نيروي من است که مي‏تواني واجبات را انجام دهي، و با سوءاستفاده از نعمت من است که قدرت بر معصيتم را پيدا کرده‏اي!، من ترا شنوا و دانا آفريدم (و راه و چاه را به تو نشان دادم) آنچه از نيکي به تو مي‏رسد از ناحيه‏ي خدا است، و آنچه بدي به تو مي‏رسد از ناحيه‏ي خود تو است، و اين بخاطر آنست که من نسبت به کارهاي
نيکي که انجام مي‏دهي از تو اولي هستم، و تو نسبت به کارهاي بدي که مرتکب مي‏شوي از من اولي هستي».
و در پايان آيه براي بيدار کردن گمراهان و تقويت روحيه‏ي هدايت يافتگان اين دستور عمومي را صادر مي‏کند در روي زمين سير کنيد و آثار گذشتگان را که بر صفحه‏ي زمين و در دل خاک نهفته است بررسي نمائيد و ببينيد سرانجام کار کساني که آيات خدا را تکذيب کردند به کجا کشيد» (فسيروا في الارض فانظروا کيف کان عاقبة المکذبين).
اين تعبير خود دليل زنده‏اي بر آزادي اراده‏ي انسان است، چرا که اگر هدايت و ضلالت اجباري بود، سير در ارض و مطالعه‏ي حالات پيشينيان بيهوده بود، و اين دستور خود تأکيدي است بر اينکه سرنوشت هيچکس به طور اجباري قبلا تعيين نشده است بلکه بدست خود او است.
قرآن مجيد درباره‏ي «سير در ارض» و مطالعه‏ي آثار پيشينيان بحثهاي فراوان و جالبي دارد که ما در جلد سوم تفسير نمونه ذيل آيه‏ي 137 سوره‏ي آل‏عمران مشروحا بيان کرديم (به جلد سوم صفحه 102 مراجعه فرمائيد).
2- هر امتي رسولي دارد
در آيات فوق خوانديم که خداوند مي‏گويد: «در ميان هر امتي، رسولي
مبعوث کرديم» و به دنبال آن اين سؤال پيش مي‏آيد که اگر در هر امتي رسولي فرستاده شده باشد، بايد پيامبران از تمام کشورهاي جهان برخاسته باشند، زيرا هر يک از آنها حداقل امتي هستند، در حالي که تاريخ چنين چيزي به ما نشان نمي‏دهد؟!
پاسخ اين سؤال با توجه به يک نکته روشن مي‏شود و آن اينکه هدف از فرستادن پيامبران اين است که دعوت الهي به گوش امتها برسد، و گرنه مي‏دانيم مثلا در زماني که پيامبر اسلام در مکه يا مدينه قيام کرد، در شهرهاي ديگر حجاز پيامبري نبود، ولي فرستادگان رسول‏الله به آن مناطق گسيل شدند و صداي پيامبر را به گوش همگان رساندند.
علاوه بر اين خود پيامبر صلي الله عليه و آله نامه‏هائي نوشت و با رسولاني به کشورهاي مختلف مانند ايران و روم و حبشه فرستاد و پيام الهي را به آنها ابلاغ کرد.
هم‏اکنون ما امتي هستيم که دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را از وراء اعصار و قرون وسيله‏ي دانشمندان که پيام‏آوران آن پيامبرند شنيده‏ايم و منظور از مبعوث ساختن رسول در هر امتي چيزي غير از اين نيست.

 

بحث و گفتگو پیرامون آیه
 

خداوند برای راهنمایی بندگان رسولانی فرستاد که از بندگان برگزیده اش بودند.و پیام آنها این بود که خدا یکتا را بپرستید و برای او شریک قائل نشوید و از طاغوت و جور و ستم دوری کنید. به این واسطه گروهی هدایت شدند و گروهی که تکذیب کننده بودند در گمراهی فرو رفتند. و در طول تاریخ عاقبت تکذیب کنندگان را می بینیم.
 

تطبیق مفاهیم آیه با روحیات و منش و رفتار خودمان
 

مسلمه با این همه نشانه و آیه و پیامبر و امام که همه فرستاده از طرف خداوند هست برای راهنمایی بندگان، اگر کسی بپذیرد و به آن عمل کند هدایت شده وگرنه گراه خواهد بود.
 

به کار بستن آیه در زندگی شخصیمان
 

اگر به پیام های فرستادگان خدا که همه عبادت و پرستش خدای یکتا را گوش زد می کنن و پرهیز از اطاعت طاغوت را. به هدایت واقعی می رسیم. وگرنه در ضلالت و گمراهی فرو می رویم.

 

 

تشکرات از این پست
kuoroshss
دسترسی سریع به انجمن ها