0

∞ آیه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان ∞

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:∞ آیه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان ∞
دوشنبه 15 تیر 1394  10:30 PM

بنام خدا

تفسیر آیه 45 سوره عنکبوت
«اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ»؛[1]

آنچه را از کتاب (آسمانى) به تو وحى شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتی‌ها و گناه بازمى‏‌دارد، و یاد خدا بزرگ‌تر است و خداوند مى‌‏داند شما چه کارهایى انجام مى‌‏دهید!
در این آیه خداوند به پیامبرش(ص) دستور مى‌‏دهد تا آنچه به ایشان وحى شده(قرآن) را تلاوت نماید؛ چرا که تلاوت قرآن بهترین چیزی است که انسان را از شرک و ارتکاب فحشاء و منکرات بازمی‌دارد؛ به دلیل آن‌که در قرآن آیات روشنى است که دربردارنده حجت‌‏هایى نورانى است که حق را آن‌طور که باید روشن مى‌‏سازد. همچنین مشتمل بر داستان‌هاى عبرت آموز، مواعظ و بشارت‌‏ها، انذار، وعده و وعیدها است که شنونده و خواننده را از گناهان بازمى‌‏دارد. خدای متعال پس از امر به تلاوت قرآن، پیامبرش را امر به نماز می‌کند که بهترین اعمال است؛ چرا که نماز بازدارنده از فحشاء و منکر است.
سیاق آیه شاهد بر این است که: مراد از این بازدارى، بازدارى طبیعت نماز از فحشاء و منکر است؛ یعنی طبیعت نماز آن‌گونه است که انسان را از گناه بازمی‌دارد. البته بازدارى آن به نحو «اقتضاء» است، نه «علیت تامه» که هر کس نماز خواند، دیگر نتواند گناه کند.
اکنون پرسش این است که چگونه نماز از فحشاء و منکرات نهى مى‌‏کند؟
در جواب باید گفت؛ نمازی که بنده خدا، آن‌را در هر روز پنج بار به جا بیاورد، و همه عمر ادامه دهد، بویژه اگر آن‌را همه روزه در جامعه‌‌اى صالح به جا آورد، و افراد آن جامعه نیز مانند او همه روزه به جا بیاورند، و مانند او نسبت به آن اهتمام ورزند، طبعاً چنین محیطی با ارتکاب گناهان کبیره سازش ندارد.
آرى توجه به خدا از در بندگى، آن هم در چنین محیط و از چنین افراد، طبیعتاً باید انسان را از هر گناه کبیره و هر عملى که دین آن‌را زشت مى‌‌داند؛ مانند قتل نفس، خوردن مال ایتام، غیبت و تهمت، زنا و لواط و ... باز بدارد؛ به دلیل این‌که نماز ذکر خدا است، و این ذکر، اولاً: ایمان به وحدانیت خداى تعالى، و رسالت و جزاى روز قیامت را به نمازگزار تلقین مى‌‏کند، و به او مى‌‌گوید که خداى خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده و از او استعانت به نما، و درخواست کن که تو را به سوى صراط مستقیم هدایت نموده، و از گمراهی و غضبش به او پناه ببر.
ثانیاً: او را وامى‌دارد به این‌که با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و کبریایى خدا شده، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبیح و تکبیر یاد آورد، و در آخر بر خود و هم مسلکان خود و بر همه بندگان صالح سلام فرستد.
علاوه بر این، او را وادار مى‌کند به این‌که از حدث که نوعى آلودگى به لوازم دنیوی است، و از خبث یعنى آلودگى بدن و جامه، خود را پاک کند، همچنین از این‌که لباس و مکان نمازش غصبى باشد، بپرهیزد، و رو به سوى خانه پروردگارش بایستد.
پس اگر انسان مدتى کوتاه بر نماز خود پایدارى کند، و در انجام آن تا حدى نیت صادق داشته باشد، این ادامه در مدت کوتاه به طور مسلم باعث مى‌شود که ملکه پرهیز از فحشاء و منکر در او پیدا شود، به طورى که اگر فرضاً آدمى شخصى را بر خود بگمارد که دائماً ناظر بر احوالش باشد، و او را آن‌چنان تربیت کند که این ملکه در او پیدا شود و به زیور ادب عبودیت آراسته گردد، قطعاً تربیت او مؤثرتر از تربیت نماز نیست، و به بیش از آنچه که نماز او را دستور مى‌‏دهد دستور نخواهد داد، و به بیش از آن مقدار که نماز به ریاضتش وامى‌دارد، وادار نخواهد کرد.
امام صادق(ع) در باره نماز تمام و کامل می‌فرماید: نماز چهار هزار حدّ و حکم دارد که تو از همه آنها مورد بازخواست قرار نمى‏‌گیرى. راوی از حضرتش پرسید: تنها حدود و احکامى را که ترک کردن آن جایز نیست و نماز جز به آن کامل نمى‏‌‌گردد، بفرمایید. امام(ع) فرمود: نماز کسى تمام و کامل است که طهارت کامل، و اهتمام ویژه داشته، بدون فتنه انگیزی و فساد، و به دور از شک و تردید باشد، نسبت به خدا شناخت‏ و معرفت داشته و در پیشگاه او خاضعانه و خاشعانه بایستد، آن‌گاه میان حالت نومیدى و آزمندى، و شکیبایى و بى‌‌‏تابى بایستد، به گونه‌‏اى که گویى نوید پروردگار تنها متوجّه او، و وعده عذاب تنها براى او است، و دارایى خویش را در راه خدا بذل نموده و تمام اهداف خود را خیال انگاشته، و نفس خود و هر چیز ارجمند در نزد خویش را در راه خشنودى خداوند بذل نموده، بدون این‌که انتظار چیزى را بکشد، پیش به سوى او، راه راست را طى نماید، و وابستگى‌‌‏هاى اهتمام به غیر او را با چشم توجّه به خداوندى که قصد سیر به سوى او را نموده و مى‌‌‏خواهد به درگاه او وارد شده، قطع نماید، و از او اجازه ورود بگیرد. هر گاه کسى این چنین عمل کند، نمازش همان نمازى خواهد بود که به خواندن آن امر، و در باره آن گفته شده است: «براستى نماز انسان را از کردار و گفتار زشت و ناپسند باز مى‌‏دارد».[2]
اکنون ضروری است اشکالى که به آیه شریفه شده،[3]  چنان‌که در پرسش نیز مطرح شده را مطرح کنیم؛ و آن این‌که قرآن مى‌‏فرماید نماز از فحشاء و منکرات نهى مى‌‏کند، در حالی‌که ما بسیارى از نمازگزاران را مى‌‏بینیم که از ارتکاب گناهان بزرگ پروایى ندارند؛ چرا نماز آنان بازدارنده از فحشاء و منکرات نیست؟.
در جواب این اشکال برخی از مفسران گفته‌‏اند؛ کلمه «صلاة» در آیه شریفه در معناى نکره است، و معناى آیه این است که یک قسم از نمازها باعث مى‌‏شود که نمازگزار از فحشاء و منکرات اجتناب ورزد، و درست هم هست، پس مراد همه نمازها نیست، تا آن اشکال وارد شود.[4]
بعضى دیگر با استناد به روایتی از امام صادق(ع)[5] می‌گویند نماز تا زمانی که نمازگزار مشغول آن است، این اثر را دارد؛ یعنى شخص نمازگزار تا وقتی که مشغول نماز است، کارهاى زشت نمى‌‏کند؛ چون همین اشتغال به نماز او را از کارهاى دیگر بازمى‌‏دارد.[6]
بعضى دیگر گفته‌‏اند؛ آیه به همان ظاهرش معنایى دارد که آن اشکال متوجهش نمى‌‏شود، و آن این است که نماز مانند یک انسانى که دیگرى را از فحشاء و منکرات نهى مى‌‏کند، به شخص نمازگزار مى‌‏گوید: زنا مکن، ربا مخور، دروغ مگو، و ... اما همان‌طور که در آن انسان، لازمه نهى این نیست که شنونده گوش هم بدهد، و از گفته او از منکر دوری کند، در نماز نیز چنین است؛ یعنى نماز مرتب به نمازگزار مى‏‌گوید که چنین و چنان مکن، اما لازمه این نهى این نیست که نمازگزار هم از نهی‌اش اطاعت کند، و از آن کارها دست بردارد. مگر نهى نماز از نهى خدا مهم‌‏تر و مؤثرتر است؟! خداى تعالى در آیه شریفه: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»،[7] به عدل، احسان و صله رحم امر مى‏کند، و از فحشاء و منکر نهى مى‌‏فرماید، با این حال مردم هم‌چنان نافرمانى‌‏اش مى‌‏کنند، و نهى او باعث بازداری مردم نمى‌‏شود. نهى نماز هم مثل آن است. پس اشکالى که بر آیه شده، ناشى از این توهم است که نهى همواره مستلزم بازداری است، و این تصور باطلی است.[8]
از برخی مفسران در پاسخ به این اشکال نقل شده است که نماز را براى این مى‌‏خوانند که به یاد خدا بیفتند، هم‌چنان که خود خداى تعالى هم فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی»؛[9] نماز را براى یاد من به پا دار، و کسى که به یاد خدا باشد، مسلماً از اعمالى که خوشایند خدا نیست پرهیز مى‌‏کند، و آن اشخاصى که در اشکال مورد نظرند، اشخاصى هستند که اگر نماز نخوانند گناه بیشتر مى‌‏کنند، و نماز در آنها این مقدار اثر گذاشته که منکرات را کمتر مرتکب شوند.[10]
علامه طباطبائی(ره) در جواب از اشکال مطرح شده می‌گوید؛ آنچه از سیاق آیه برمى‌‌آید؛ این است که اگر دستور داده‌‌‏اند که مردم نماز بخوانند، براى این است که نماز آنان را از فسق و فجور بازمى‌دارد، و این تعلیل مى‌‏فهماند که نماز عملى است عبودى که به جا آوردنش صفتى در روح آدمى پدید مى‌آورد که آن صفت -به اصطلاح معروف- پلیسى است غیبى، و صاحبش را از فحشاء و منکرات بازمى‌دارد، و در نتیجه جان و دلش را از قذارت گناهان و آلودگى‌هایى که از اعمال زشت پیدا مى‌‌شود، پاک مى‌‌نماید.
پس معلوم مى‌‏شود مقصود از نماز رسیدن به آن صفت است؛ یعنى صفت بازدارى از گناه. پیدایش این صفت اثر طبیعى نماز است، اما به نحو اقتضاء، نه به نحو علیت. به عبارت دیگر، بازدارى از گناه اثر طبیعى نماز است؛ چون نماز توجه خاصى است از بنده به سوى خداى سبحان، اما این اثر تنها به مقدار اقتضاء است، نه علیت تامه، تا تخلف نپذیرد، و نمازگزار دیگر نتواند گناه کند. نه این‌گونه نیست، بلکه اثرش به مقدار اقتضاء است؛ یعنى اگر مانع و یا مزاحمى در بین نباشد نماز اثر خود را مى‌‏بخشد، و نمازگزار را از فحشاء بازمى‌‌دارد، ولى اگر مانعى و یا مزاحمى جلو اثر آن‌را گرفت، دیگر اثر نمى‌کند، در نتیجه نمازگزار آن کارى که انتظارش را از او ندارند مى‌کند.
البته باید توجه داشت که نماز دارای مراتب است؛ بنابراین اثری که به صورت اقتضاء بر آن مترتب می‌شود نیز دارای مراتب است؛ یعنی نماز و جلوگیری از گناه، مانند دو کفه ترازو هستند، هر وقت نمازگزار در نماز خود بیشتر به یاد خدا بود، نمازگزار کمتر گناه مى‌‏کند، و هر جا یاد خدا در نماز ضعیف ‌شود، و نمازگزار از حقیقت یاد خدا منصرف گردد، دچار گناه مى‌‏شود.
اگر کسی خواست این معنا را لمس کند، باید حال بعضى از افراد که نام مسلمان دارند، و در عین حال نماز نمى‌‏خوانند را، در نظر بگیرد، که اگر رفتار آنها را زیر نظر قرار دهد، مى‏‌بیند که به دلیل نخواندن نماز، روزه را هم مى‌خورد، و حج هم نمى‌‏رود و زکات هم نمى‌‏دهد، و بالأخره سایر واجبات را هم ترک مى‌کند، و هیچ فرقى بین پاک و نجس، و حلال و حرام نمى‌گذارد. و هیچ چیزى را در راه خود مانع پیشرفت خود نمى‏‌بیند، نه ظلم، نه زنا، نه ربا، نه دروغ، و نه هیچ چیز دیگر.
آن وقت اگر حال چنین شخصى را با حال کسى مقایسه کنى که نماز مى‌خواند، و در نمازش به حد اقل آن، یعنى آن مقدارى که تکلیف از گردنش ساقط شود اکتفاء مى‌کند، خواهى دید که او از بسیارى از کارها که بى‌نماز از آن پروا نداشت پروا دارد، و اگر حال این نمازگزار را با حال کسى مقایسه کنى که در نمازش اهتمام بیشترى دارد، خواهى دید که دومى از گناهان بیشترى پروا دارد، و به همین قیاس هر چه نماز کامل‌تر باشد، خوددارى از فحشاء و منکرات بیشتر خواهد بود.[11]
خلاصه این‌که هر نمازى به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است، نهى از فحشاء و منکر مى‌کند، گاه نهى کلى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود. ممکن نیست کسى نماز بخواند و هیچ‌گونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد، هر چند آلوده گناه باشد، البته این‌گونه نماز تأثیرش کم است. این‌گونه افراد اگر همان نماز را نمى‌خواندند شاید از این هم آلوده‌‏تر بودند. به هر حال نهى از فحشاء و منکر سلسله مراتب و درجات زیادى دارد و هر نمازى به نسبت رعایت شرایط، داراى بعضى از این درجات است.
جمله «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»، اثر دیگرى از نماز را بیان مى‏‌کند، و این‌که آن اثر، بزرگ‌تر از اثر قبلى است، در نتیجه جمله «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» به منزله ترقى دادن مطلب است، پس گویا خداوند فرموده: نماز بگزار تا تو را از فحشاء و منکر باز بدارد، بلکه آنچه از نماز نصیبت می‌شود بیش از این چیزها است؛ به دلیل آن‌که مهم‌تر از نهى از فحشاء و منکر این است که تو را به یاد خدا مى‌‏اندازد، و این مهم‌‏تر است؛ زیرا ذکر خدا بزرگ‌ترین خیرى است که ممکن است به یک انسان برسد؛ چرا که ذکر خدا کلید همه خیرات است، و نهى از فحشاء و منکرات نسبت به آن، فایده‌‏اى جزئى است.
به دیگر سخن، ظاهر جمله «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»، این است که بیان فلسفه مهم‌ترى براى نماز مى‌‏باشد؛ یعنى یکى دیگر از آثار و برکات مهم نماز که حتى از نهى از فحشاء و منکر نیز مهم‌تر است، این است که انسان را به یاد خدا مى‌اندازد که ریشه و مایه اصلى هر خیر و سعادت است، و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منکر نیز همین «ذکر اللَّه» است. در حقیقت برترى آن به جهت آن است که علت و ریشه محسوب مى‌‏شود.[12]

پی نوشت ها:
 [1]. عنکبوت، 45.
[2]. کراجکى، محمد بن على‏، کنز الفوائد، ج 2، ص 223- 224، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1410ق.‏ «فَقَالَ الصَّادِقُ (ع) لِلصَّلَاةِ أَرْبَعَةُ آلَافِ حَدٍّ لَسْتَ تُؤَاخَذُ بِهَا فَقَالَ أَخْبِرْنِی بِمَا لَا یَحِلُّ تَرْکُهُ وَ لَا تَتِمُّ الصَّلَاةُ إِلَّا بِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع)‏ لَا تَتِمُّ الصَّلَاةُ إِلَّا لِذِی طُهْرٍ سَابِغٍ وَ اهْتِمَامٍ بَالِغٍ غَیْرِ نَازِغٍ وَ لَا زَائِغٍ عَرَفَ فَوَقَفَ وَ أَخْبَتَ فَثَبَتَ فَهُوَ وَاقِفٌ بَیْنَ الْیَأْسِ وَ الطَّمَعِ وَ الصَّبْرِ وَ الْجَزَعِ کَأَنَّ الْوَعْدَ لَهُ صُنِعَ وَ الوَعِیدَ بِهِ وَقَعَ بَذَلَ عِرْضَهُ وَ تَمَثَّلَ غَرَضَهُ وَ بَذَلَ فِی اللَّهِ الْمُهْجَةَ وَ تَنَکَّبَ غَیْرَ الْحُجَّةِ مُرْتَغِماً بِإِرْغَامٍ یَقْطَعُ عَلَائِقَ الِاهْتِمَامِ یعین [بِعَیْنِ‏] مَنْ لَهُ قَصَدَ وَ إِلَیْهِ وَفَدَ وَ فِیهِ اسْتَرْفَدَ فَإِذَا أَتَى بِذَلِکَ کَانَتْ هِیَ الصَّلَاةُ الَّتِی بِهَا أُمِرَ وَ عَنْهَا أُخْبِرَ وَ إِنَّهَا هِیَ الصَّلَاةُ الَّتِی تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر».
[3]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج ‏10، ص 367، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[4]. ر. ک: همان، ص 367- 368.
[5]. «وَ قَدْ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: الصَّلَاةُ حُجْزَةُ اللَّهِ وَ ذَلِکَ أَنَّهَا تَحْجُزُ الْمُصَلِّیَ عَنِ الْمَعَاصِی مَا دَامَ فِی صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر». ابن بابویه، محمد بن على‏، التوحید، محقق، مصحح، حسینى، هاشم‏ ص 166، قم، جامعه مدرسین،‏ چاپ اول، 1398 ق.‏
[6]. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ص 367- 368.
[7]. نحل، 90. «به درستى که خداوند امر مى‏‌کند به عدل و نیکى کردن و به عطا کردن به نزدیکان، و نهى مى‌‏کند از کار زشت و ناپسند».
[8]. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ص 367- 368.
[9]. طه، 14.
[10]. همان.
[11]. ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏16، ص 133- 137، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 16، ص 197- 203، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[12]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏16، ص 136؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏16، ص 286- 287، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

 

منبع : پایگاه اسلام کوئست

                  

تشکرات از این پست
kuoroshss tahmores
دسترسی سریع به انجمن ها