0

داستان زندگی بنیان گذار ایران ناسیونال و ماشین پیکان در ایران

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:داستان زندگی بنیان گذار ایران ناسیونال و ماشین پیکان در ایران
پنج شنبه 2 دی 1389  8:46 PM

 

مدل‌های اولیه پیکان در انگلستان دارای حجم موتور 1725 سی‌سی بود، در سال‌های بعد یعنی سال 1969 مدل دولوکس پیکان که در ایران نیز بسیار مشهور است ساخته شد. بهترین مدل پیکان که در ایران معروف به پیکان اونجر است نیز در سال 1975 ساخته شد؛ تالبوت در آن زمان موتور پرتحرک فورد را بر روی پیکان گذاشته بود. پیکان تا قبل از انقلاب در بیش از شش مدل تولید شد که پیکان استیشن، دولوکس، کار، جوانان برخی از مدل‌های قبل از انقلاب پیکان است.

 

در روزهاى آغازین کارخانه ایران ناسیونال، با تولید روزانه ۱۰ دستگاه اتومبیل سوارى و ۷ دستگاه اتوبوس و کامیون کار خود را شروع کرد. شاید هیچ کس تصور نمى کرد که این کارخانه در برابر تولید فراوان رقباى خارجى دوام آورد و در حالى که تولید سالانه خودروسازان اروپایى و آمریکایى به چند میلیون مى‌رسد، این محصول نوپا که از محصولات یک شرکت ورشکسته در انگلستان است بتواند در میان ایرانیان جا باز کند و روزهاى شکوفایى را آغاز کند، اما اینگونه شد. پیکان خیلى زودتر از آنچه تصور مى‌شد، به میان مردم آمد و شد خودرو محبوب آنها. مردم ایران سوار پیکان شدند و تاریخ این خودرو آغاز شد. درست ۷ سال بعد این کارخانه در گزارشى با اعلام سرمایه خود شگفتى همگان را برانگیخت. در سال ۱۳۵۳ کارخانه طى گزارشى از وضع کار و سرمایه اعلام کرد که سرمایه‌اش به ۵۷۹ میلیون و ۱۲۵ هزار دلار رسیده. شاید این اندازه توجه مردم به این خودرو اعجاب‌انگیز باشد، اما گویا ماجرا همان بود که احمد خیامى بعد از سفر پرماجرایش به کشورهاى غربى گفت و اینک با گذشت بیش از 35 سال از زمان تأسیس آن شرکت ایران خودرو بزرگترین شرکت خودروسازی کشور می‌باشد که به طور متوسط 65 تا 70 درصد تولید خودرو داخل کشور را به طور دائم به خود اختصاص داده است . شرکت ایران خودرو با تولید 111111 دستگاه خودرو سواری و وانت در سال 1376 رکورد تولید سی ساله‌ی خود را شکست و علاوه بر آن موفق شد به میزان قابل توجهی کمیت و کیفیت محصولات خود را افزایش دهد.

 

برنامه بعدی احمد و محمود خیامی تاسیس کارخانه‌ای در خراسان یا زنجان بود. انتخاب خراسان به سبب علاقه این دو برادر به زادگاهشان بود، اما زنجان را به این علت انتخاب کردند که اولا در مسیر جاده ترانزیتی بود و می‌توانست قطعات اتومبیل را بسته‌بندی شده به آن جا بیاورند و مونتاژ کنند. از آن گذشته احمد خیامی با ذوافقاری‌ها و خانواده افشار دوستی داشت و در مورد واگذاری زمین و عرضه نیروی انسانی وعده‌هایی به خیامی داده بودند اما فقط همین نبود. برادران خیامی در کنار مونتاژ اتومبیل سواری، اتوبوس، مینی‌بوس و آمبولانس یکی پس از دیگری موسسات بهداشتی و فرهنگی تازه افتتاح می‌کردند. برای آنکه به فعالیت‌های این دو برادر پی ببریم نام بعضی از کارخانه‌ها و موسساتشان را در اینجا می‌آوریم:

 

1- کارخانه لاستیک سازی بریجستون ایران

 

2- شرکت پیستون‌سازی ایران

 

3- کارخانه پولی رنگ (تولیدکننده رنگ اتومبیل)

 

4- کارخانجات رضا در مشهد برای تولید سپر و رینگ اتومبیل (قطعات اتومبیل حال حاضر)

 

5- کارخانه جوش اکسیژن در مشهد با سهم 25 درصدی ایران ناسیونال

 

6- کارخانه ایدم در تبریز برای تولید موتور

 

7- کارخانه فنرسازی در جاده کرج

 

8- کارخانه تولید شن ریخته‌گری

 

9- کارخانه تولید موتور اتومبیل برای تولید قسمت‌هایی از سیلندر و رینگ و پیستون اتومبیل

 

10- هنرستان مدرسه صنعتی ایران ناسیونال برای تربیت تکنسین در جاده قدیم کرج

 

11- هنرستان بزرگ صنعتی مشهد

 

12- بیمارستان بزرگ در مشهد که نیمه کاره ماند.

 

13-مرکز مبارزه با سرطان در خیابان کوهسنگی مشهد

 

14- احداث 12 باب واحد آموزشی در 12 شهر از استانهای خراسان توسط محمود خیامی

 

15-احداث 8 باب واحد آموزشی در شهر مشهد به نام امام هشتم توسط محمود خیامی

 

16- شروع احداث 110 واحد آموزشی روستایی به نام محمودیه در خراسان

 

در اواخر سال 1351، زمانی که همه جا صبحت از موفقیت‌های برادران خیامی بود یک خبر باعث حیرت محافل اقتصادی شد. خبر این بود : «برادران خیامی بعد از سالها همکاری، از هم جدا شدند» . اما آنچه این خبر را عیجیب‌تر می‌کرد آن بود که کارخانجات اتومبیل‌سازی پیکان، اتوبوس‌سازی، مرسدس بنز به احمد برادر بزرگتر که موسس این تشکیلات عظیم بود نرسید بلکه سهم محمود برادر کوچکتر شد. احمد خیامی نیز با پولی که از ایران ناسیونال برایش مانده بود، ابتدا تعداد زیادی از سهام بیمه آسیا را خرید و سپس یک کارخانه مبل‌سازی به نام مبلیران تاسیس کرد. او بعد از آن فروشگاه‌های زنجیره‌ای به نام‌های فردوسی، کوروش(قدس کنونی) و فروشگاههایی در تهران و مشهد تاسیس کرد. محمود خیامی هم که حالا صاحب اختیار مطلق ایران ناسیونال شده بود توانست کار را توسعه دهد. اولین بیلان رسمی که بعد از جدایی دو برادر در بهار 1354 منتشر شد حاکی از موفقیت‌های کم نظیر ایران ناسیونال بود و نشان می‌داد که به صورت بزرگترین کارخانه صنعتی کشور در آمده است. به موجب آمارها، فروش تولیدات ایران ناسیونال در سال 1353 به 9/1 میلیارد تومان رسید و دارایی‌اش متجاوز از یک میلیارد تومان بود. این دارایی برای کارخانه‌ای که 7 سال قبل با سرمایه‌ای بین 10 تا 40 میلیون تومان آن هم به صورت زمین و ماشین‌آلات تاسیس شده بود یک معجزه به حساب می‌آمد. فقط مالیاتی که کارخانه به دولت پرداخته بود، 9/25 میلیون تومان بود. فعالیت محمود خیامی به این حد محدود نمی‌شود. او مبلغ هنگفتی برای ساختن اتومبیل برقی سرمایه‌گذاری کرده بود و مشغول مذاکره با کارخانه مرسدس بنز آلمان برای مونتاژ مرسدس بنز 170 هم بود. علاوه بر این‌ها تلاش می‌کرد برای صادرات پیکان و اتوبوس مرسدس بنز بازارهایی در اروپای شرقی و کشورهای همسایه پیدا کند. صادرات این اتومبیل‌ها و اتوبوس‌ها با وجود آن همه سر وصداها مقرون به صرفه نبود، چون قطعات آنها را با ارز معتبر وارد می‌کردند و بعد از مونتاژ در داخل کشور در مقابل ارز نامعتبر شوروی و اروپای شرقی یا معامله پایاپای با کالاهای نامرغوب کشورهای سوسیالیستی صادر می‌کردند. به همین سبب بعد از مدتی به عنوان آن که کارخانه جوابگوی تقاضاهای داخلی نیست جلو صادرات اتومبیل و اتوبوس گرفته شد اما فعالیت ایران ناسیونال در زمینه‌های دیگری ادامه یافت.

 

احمد و محمود خیامی هر دو پرکار و سختکوش بودند. در نظر احمد بین کارفرما و کارگران تفاوتی وجود نداشت. محمود هم بدون تردید یکی از پرکارترین افراد در تشکیلات ایران ناسیونال بود. او اغلب روزها قبل از کارکنان و کارگران می‌آمد و بیشتر روزها بعد از کارگران و کارمندان می‌رفت. هر دو برادر به شدت مذهبی بودند با این تفاوت که احمد اهل تساهل و تسامح بود، اما محمود همه اصول و فروع دین را به جا می‌آورد. احمد در ساختن مساجد کمک می‌کرد، محمود در شمال خانه‌اش، زمینی را به ساختن حسینیه اختصاص داده بود که در تمام روزهای مذهبی و اغلب جمعه‌ها مراسمی در آنجا برپا می‌شد که اهل محل و بعضی از رجال شرکت می‌کردند. احمد و محمود خیامی هر دو اهل عرفان و درویش مسلک بودند و با وجود داشتن آن همه ثروت و شهرت متواضع و خاکی بودند. هر دو در کارهای خیر پیشقدم بودند. محمود هنوز برای ساختن مدرسه از انگلستان به مشهد پول می‌فرستد. در آغاز ارتباط احمد با مقامات دولتی سبب می‌شد که مشکلات کارخانه زودتر حل شود. در آن ایام محمود بیشتر به کارهای داخلی می‌پرداخت اما از سال 1352 که صاحب اختیار کارخانه شد نوبت ایجاد رابطه به او رسید. چیزی که باعث تعجب می‌باشد، این است که هر دو برادر اهل مطالعه و شیفته ادبیات بودند. دکتر ایرانی در سفری که به انگلستان سفر کرد یک دوره شش جلدی تاریخ ادبیات اثر دکتر ذبیح ا… صفا برای محمود خیامی سوغات می‌برد. محمود با دیدن کتاب می‌گوید «من آن را خوانده‌ام . درباره بعضی از مطالب آن نظریاتی دارم که مایلم روشن شود» همچنین محمود خیامی نامه‌ای به دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن می‌نویسد و آمادگی خویش را برای کمک به بنیاد تحقیق و توسعه فردوسی و شاهنامه اعلام می‌کند.

 

محمود خیامی از بازیکنان قدیمی تیم شاهین بود. علاقه محمود به فوتبال آن قدر بود که همه مسابقات فوتبال کشور و مسابقات مهم تیم‌های خارجی را پیگیری می‌کرد. کارخانه اتومبیل‌سازی روتس (سازنده اتومبیل پیکان) که از این علاقه آگاه بود هر وقت مسابقه مهمی بین تیم‌های معروف برگزار می‌شد برای او بلیت هواپیما، بلیت جایگاه مخصوص مسابقه و رزواسیون هتل می‌فرستاد و محمود خیامی یکی و دو روز به سفر می‌رفت و مسابقات را از نزدیک تماشا می‌کرد. عده ای از دوستان و همکاران محمود خیامی که عشق و علاقه او را به فوتبال دیدند او را تشویق کردند که ایران ناسیونال هم یک تیم فوتبال تاسیس کند. فریدون معاونیان، مهندس معمار صاحب نام که از آغاز با خیامی‌ها همکاری داشت و قسمت اعظم کارخانه‌های ایران ناسیونال و کارخانه‌های جنبی را در تهران، مشهد و اصفهان ساخته در این باره می‌گوید «ما به محمود خیامی گفتیم بیشتر باشگاههای فوتبال معروف اروپا متعلق به کارخانه‌های اتومبیل‌سازی هستند. مانند: یونتوس، فیات ، روتس ، فولکس واگن و…. محمود که به فوتبال علاقه زیادی داشت پیشنهاد را پذیرفت و ایران ناسیونال باشگاه اقبال را که به وسیله صنعتکاران و تاجیک قهرمانان سابق تاسیس شده بود، خریداری کرد و به توسعه آن پرداخت و به این ترتیب تیم پیکان به وجود آمد» اما موفیقت پیکان که حتی زمانی قهرمان کشور شده بود وقتی به اوج رسید که ستارهای تیم شاهین بعد از انحلال آن تیم صاحب نام به پیکان پیوستند.

 

احمد خیامی بعد از انقلاب به تورنتو می‌رود. او سپس برای معالجه سرطان خود عازم لوس‌آنجلس می‌شود. او قصد داشت کارخانه‌ای در مشهد تاسیس کند. در این زمان با وجود رسیدن به هفتاد سالگی و ضعف جسمی ناشی از بیماری با شور و نشاط جوانی کار می‌کرد. احمد خیامی در این زمان در یک آپارتمان کوچک دو اتاقه در لس آنجلس زندگی می‌کرد که با خانه سی و هفت هزار متری و دریاچه و جزیره اش در تهران قابل مقایسه نبود. یکی از دوستانش که چند روز قبل از مرگش با او دیدار کرده بود درباره این دیدار می‌گفت: «شنیده بودم ریه‌اش کار نمی‌کند، کبدش کار نمی کند، دچار سیروزی کبدی شده و ریه‌هایش حالت اسفنجی پیدا کرده. ظاهرش هم با آن صورت تکیده، چشم‌های گود افتاده و جسم ضعیف از پیشرفت بیماری خبر می‌دهد. اما بر خلاف جسم ضعیف روحیه‌اش قوی بود. در این حال او شروع به یادآوری خاطرات گذشته کرد، ایامی که روزها به ماشین‌شویی می‌پرداخت و شبها بزرگترین آروزیش آن بود که به سینما برود اما چون پول خریدن بلیت را نداشت هر بار به نوعی خودش را به سالن سینما می‌رساند. گاهی پنهانی از در خروجی به داخل سالن می‌رفت و گاهی هم بلیت می‌خرید . یک بار که موفق نشده بلیت بخرد به بلیت فروش می‌گوید که مادرش سخت بیمار است و به او گفته‌اند دکترش به این سینما آمده اگر او را بر بالین مادر نبرد ممکن است مادرش بمیرد. بلیت‌فروش دلش به رحم آمده و او را به این بهانه به سالن می‌رود و فیلم را تا آخر تماشا می‌کند» احمد چند روز بعد شب می‌خوابد و دیگر بلند نمی‌شود. مراسم خاکسپاری احمد خیامی در مموریال پارک ، گورستان ایست وود لس آنجلس در حضور چند تن از دوستان و خویشاوندانش برگزار شد. خبر درگذشت او خیلی زود به ایران می‌رسد، کارگران کارخانه ایران خودرو و کارخانه‌های دیگر و فروشگاه‌های قدس مراسم متعددی به تلافی مراسم ساده امریکا به یاد او برپا می‌کنند. عده‌ای از کارگران تازه این موسسات که این همه تجلیل را نمی پسندیدند به عنوان آنکه او یک سرمایه‌دار طاغوتی بود تصمیم گرفتند مراسم را به هم بزنند. یکی از کارکنان قدیمی ایران ناسیونال با بیان جمله ای از یک نویسنده آنها را آرام کرد. او گفت «هیچ کس به مرده حسادت نمی کند به خصوص اگر مانند ما کارش را با کارگری شروع کرده و مانند هر کارگری ساده وغریبانه به خاک سپرده شده باشد»

 

محمود نیز اکنون در انگلیس زندگی می‌کند. وی در تیرماه 1382 در همایش بزرگ صنعت ومعدن خراسان به عنوان پیشکسوت نمونه صنعت معرفی شد. ایشان در حال حاضر سرپرست هیات امنای دانش‌نامه ایرانیکا در شهر نیویورک بر عهده دارد و در نیوجرسی نمایندگی فروش بنز را دارد.

 

ایران ناسیونال، در دوازده سال اول عمر خود، تنها کارخانه متعلق به بخش خصوصی بود که به عنوان یکی از نشانه های رشد صنتعی ایران، در برنامه بازدیدهای شاهان و روسای دولت های خارجی قرار می گرفت اما در ربع قرن گذشته که به مالکیت و تحت مدیریت دولت درآمد، از "هیوندای"، همزاد کره ای خود چندان عقب افتاد که همزمان با صادرات چند میلیارد دلاری هیوندای به آمریکا، پیکان به جرم ایجاد آلودگی و عقب ماندن از تکنولوژی روز، محکوم به مرگ شد.

 

ده سال بعد از آن انتقال مالکیت، وزیر صنایع سنگین وقت فاش کرد که در گاوصندوق بنیانگذار پیکان، طرح هائی برای تولید صد در صد اجزای پیکان در سال 63 پیدا شده است. آرزوئی که یازده مدیرعامل دولتی ایران خودرو هم در دل پروراندند اما به آسانی به آن دست نیافتند.

 

اما نیاز کشور به خودرو، و بی رغبتی دولتمردان انقلابی به واردات، دولت را به تدریج صاحب کارخانه های متعدد خودروسازی کرد که امروز از آنان ناراضی است و مایل است که به بخش خصوصی واگذارشان کند اما به گفته مقامات دولتی در بخش خصوصی کسی که توان پرداخت 240 میلیارد تومان برای کارخانه ای مانند ایران خودرو را داشته باشد موجود نیست.

 

نسل اول از ایرانی ها که پیکان را به اقساط به بهای شش هزار تومان خریدند و همچنین نسلی که در صف های طولانی گرد آمدند و با پرداخت چند میلیون آن را پیش خرید کردند، هنوز هم زندگی خود را با پیکان می چرخانند و بنا به آمار 300 هزار خانوار ایرانی از این خودرو "پربرکت" نان می خورند.

 

داشتن برکت از آنرو به پیکان می برازد که کهنه سی ساله اش را هم به چند میلیون تومان می خرند و می فروشند تا هم نشانی از کم ارزش شدن پول رایج باشد و هم معنائی برای جمله معروف "پیکان ارثی است از گذشته برای ما" که بر زبان رانندگان تهرانی جاری است.

 

به گفته یک اقتصاددان، پیکان مظهر دورانی است که به سال های طلائی اقتصاد ایران لقب گرفته و سرنوشتش سرنوشت آرمان های انقلابی دهه چهل که به اقتصاد متمرکز می اندیشید و چون به آن دست یافت ناکارآمدیش، با دولتی شدن پیکان آشکار شد.

 

از میان هیجده مدیر دولتی که در ربع قرن بر سر کارخانه ساخت پیکان نشستند، یکی که طبع شعری داشت، وقتی در میان باندبازی ها و بورکراسی حاکم به دام افتاده بود، در اوایل دهه هفتاد رنج نامه ای نوشت با عنوان "آی آدم ها" که در آن پیکان را جان ایران و صنایعش خوانده بود.

 

باری اگر فالکنرو سالینجر، نویسندگان نامدار آمریکائی در قصه های خود نام فورد و کرایسلر را جادودانه کردند، ادبیات معاصر فرانسه بر دوش رنو و دو شوا سیتروئن (که نمونه ای از آن در ایران به نام ژیان مشهور است) در سال های میانی قرن بیستم به راه افتاد، سینمای واقع گرای ایتالیا بدون فیات و وسپا معنائی نداشت و همه جهان، آلمان را بیش از هر چیز به فولکس واگن و بنز می شناسد، در ایران نیز سی و هفت سال زندگی در بطن مردم، پیکان را در فرهنگ عمومی، ادبیات و هنر جائی همیشگی بخشید.

اما از قرار معلوم، دفن اولین و تنها اتومبیلی که ایرانیان آن را مال خود دانستند چندان برای جمهوری اسلامی با اهمیت بوده است که وزیر صنایع و معادن وقت، پس از امضای قرارداد پایان تولید پیکان گفت پیشنهاد کرده ام حتی نام باشگاه ورزشی پیکان را تغییر دهند تا دیگر نامى از این خودرو باقى نماند!


تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها