پاسخ به:سوالات تالار تاریخ در ماه مبارک رمضان 1394
جمعه 19 تیر 1394 8:53 AM
روزه داری درتاریخ
در مذاهب مردمان و تمدنهای باستان، روزه وسیلهای برای آماده کردن اشخاص، به خصوص متولیان مذهبی، برای نزدیک شدن به خدای خود بود. در دوران هلنی، تصور بر این بود که خدایان آموزههای خود را در رویا و شهود تنها پس از روزه گرفتن آشکار میسازند. در میان مردمان کلمبیایی پرو، روزه گرفتن اغلب یکی از ملزومات کفّاره گناهان پس از اعتراف به گناه در مقابل متوالی مذهبی بود. در بسیاری از فرهنگها، روزه به عنوان وسیله برای فرونشاندن خشم خدایان یا احیای الههای بود که تصور میشد مرده است (مثلاً الهه کشاورزی).
در جوامعی که هنوز خواندن و نوشتننمیدانستند، روزه داری اغلب پیش و یا در هنگاممناسک گذار انجام میشد (به عنوان مثال سرخپوستان). در میان اونکهای سیبری، کاهنان مذهبی شهود خود را اغلب پس از بیماری کسب میکنند؛ ولی پس از شهود اولیه، آنها برای شهودهای بعدی و کف نفس روزه میگیرند.پوئبلوهای جنوب غرب آمریکا نیز پیش از مناسک مربوط به تغییر فصول روزه میگیرند.
روزه برای مقاصد خاص و در برخی اوقات مقدس شاخص مذاهب عمده دنیاست. در مذهب جین به عنوان مثال، روزه گرفتن بر طبق یک اصول خاص و انجام مدیتیشنهای مشخص منتهی به ترنسمیشود که این توانائی را به شخص میدهد که خودش را از دنیای مادّی جدا کند و به مرحله تنزیه برسد. راهبان بودایی سبک تراوادا در برخی روزهای مقدس در ماه روزه میگیرند. در چین پیش از سال ۱۹۴۹، مرسوم بود که در بازه خاصّی پیش از قربانی در شب انقلاب زمستانی روزه بگیرند؛ باور چنین بود که یانگ آسمانی (انرژی مثبت) دوره اش را در این زمان آغاز میکرد. درمذهب هندو، مرتاضان به خاطر روزه داریهای زیادشان مورد ستایش قرار میگیرند.
در میان مذاهب، فقط آئین زردشتی است که روزه را به خاطر این باور که زهد کمکی به مقاومت در برابر اهریمن نمیکند ممنوع کرده است. دیگر مذاهب غربی، همچون یهودیت، مسیحیت و اسلام بر روزه گرفتن در برخی مواقع سال تأکید دارند.
علاوه بر نقش مذهبی، روزه ممکن است برای بیان اظهار عقاید اجتماعی و سیاسی نیز به کار رود؛ مخصوصاً به عنوان سمبل اعتراض و تنهایی. مثال کلاسیک این رهیافت، توسط ماهاتما گاندی بنا نهاده شد که در اوایل قرن بیستم، در زندان به منظور جبران زیاده روی پیروانش که آموزههای غیر خشونت آمیز او را در مواجهه دولت انگلیس زیر پا گذاشتند روزه گرفت. روزه بارها به عنوان اعتراض در برابر جنگ، و آنچه که منکرات اجتماعی و بی عدالتی خوانده میشود به کار گرفته شده است. نمونه این مساله دیک گرگریکمدین سیاهپوست است که در دهه شصت میلادی است که در اعتراض به نقض حقوق مدنیسرخپوستان بومی آمریکا و در نیز در اعتراض به حضور نظامی آمریکا در جنوب شرق آسیا روزه گرفت. در سال ۱۹۸۱، ۱۰ ایرلندی وطن پرست (ر. ک.بابی ساندز)، در زندانی در بلفاست در جریان یکاعتصاب غذا جان خود را از دست دادند. هدف این گروه به رسمیت شناساندن خودشان و افراد وابسته به آنها به عنوان زندانی سیاسی بود.[