پاسخ به:حاج آقا مسئلة؟؟
دوشنبه 22 تیر 1394 8:51 AM
باسلام و احترام
1- حکم شکستن روزه قَسَم و مستحبی چیست؟
2- چرا فرو بردن تمام سر در آب موجب ابطال روزه می شود ؟
سوال اول مجهول است روزه قسم چی هست؟
جواب سوال دوم:
شاید یکی از حکمت های چنین حکمی، جلوگیری از فرو رفتن آب به بدن از راه بینی، گوش و غیره باشد. در این باره برخی از مراجع فرو رفتن در آب برای غواصی که تمام بدن خود را می پوشاند، اشکال نمی بینند. (1) احکام الهی دارای ملاکات بوده و وجوب، حرمت، استحباب و کراهت آن ها بر اساس مصالح و مفاسدی است که اگر مصلحتی در حکم باشد، حکم واجب و یا مستحب و اگر دارای مفسده ای باشد، حکم حرام و یا مکروه خواهد بود. از آن جا كه احكام بر خلاف اعتقادات، توقیفی و تعبدي است، هيچ گاه نبايد انتظار داشت به تمامي حكمت ها و مصالح يك حكم پي ببريم؛ چرا كه ممكن است در مجموع، از مصالح یا مفاسد یك حكم، برخی را درك و برخي ديگر را درك نكنیم، يا در برخي مواقع، به هيچ عنوان نتوان به حكمت هاي آن پي برد؛ مثلاً با كدام كنكاش عقلي مي توان به فلسفه سه ركعتي بودن نماز مغرب، ولي چهار ركعتي بودن نماز عشا پي برد؟ مسلمان، متدین و صاحب اندیشه بعد از پذیرش اصول دین و عقاید با استدلال هر چه محكمتر، هنگام آشنایی و عمل به احكام دینی، وقتی از وجود حكم الهی ـ مثل وجوب حجاب ، هفده ركعت بودن نماز یا حرمت فرو رفتن روزه دار در آب و...ـ باخبر و مطمئن شد، یقین پیدا میكند كه وجوب دارای مصلحت یا مصالح متعددی است كه به واسطه آن ها خداوند حكم به ایجاب كرده و عمل حرام نيز دارای مفسده یا مفاسد متعددی است كه باعث حكم به تحریم شده است. بر اين اساس، اگر چه شايد براي برخي از احكام بتوانيم حكمت هايي را با عقل خود مطرح كنيم، اما به هیچ وجه ادعا نمی کنیم فلسفه حكم فقط به موارد بيان شده ختم می شود؛ چرا که شاید اين دلایل مطرح شده، به هيچ عنوان فلسفه حرمت يا وجوب، آن نبوده و عقل در كشف مصالح به اشتباه رفته باشند و دلایل بيان شده فقط در حد فرضيه بوده كه شايد ، ديگران نظری خلاف آن داشته باشند و خداوند در حرمت يا وجوب آن ده ها دلیل ديگر قرار داده که ما بی خبریم. چنان كه خداوند برای آزمايش قوم يهود آن ها را از صيد روز شنبه منع كرده بود: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ؛ (2) به طور قطع از حال كسانى از شما، كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شديد». از این رو، شايد در اين حكم نيز خداوند فقط براي امتحان بندگان چنين حكمي را مقرر داشته،چنان كه امير المومنين علي (ع)در نهج البلاغه فرمود: اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَبْتَلِي خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا يَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمْيِيزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْياً لِلِاسْتِكْبَارِ عَنْهُمْ وَ إِبْعَاداً لِلْخُيَلَاءِ مِنْهُم...؛(3)خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مىكند، تا بد و خوب تميز داده شود، و تكبّر و خودپسندى را از آن ها بزدايد، و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد ،عبرت گيريد، زيرا اعمال فراوان و كوششهاى مداوم او را با تكبّر از بين برد . از آن جا که معتقدیم احکام شرعی از طرف خداوند به وسیله پیامبر یا معصومان بیان شده است، به آن ملتزم شده و عمل می کنیم؛ چنان که در امور عادی این گونه عمل می نماییم. با اعتمادی که به پزشکان متخصص داریم، به نسخه های آن ها عمل می کنیم؛ بدون این که از خواص داروهای نوشته شده مطلع باشیم. در این باره یگانه معیار و منطق برای عمل به آن ،دستوری است که از جانب خداوند بواسطه ائمه به ما رسیده است . از امام باقر(ع) نقل شده:" الصَّائِمُ يَسْتَنْقِعُ فِي الْمَاءِ وَ يَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ وَ يَتَبَرَّدُ بِالثَّوْبِ وَ يَنْضِحُ بِالْمِرْوَحَةِ وَ يَنْضِحُ الْبُورِيَاءَ تَحْتَهُ وَ لَا يَغْمِسُ رَأْسَهُ فِي الْمَاء؛(4) انسان روزهدار، مىتواند داخل آب برود و با سر خود آب بريزد، با پيراهن تر بدن خود را خنك كند. با يك بادزن حصيرى خيس خود را باد بزند، بوريا را خيس كند و روى آن بيارامد، اما نبايد سر خود در آب فرو ببرد." منطقي ترين دليل ما بر پذيرش حكم آن است كه اين دستور به عنوان تكليفي ديني از مجاري منطقي و قابل اعتماد شريعت به ما رسيده است. در نتيجه، عمل به اين دستور همانند هر دستور ديگر تعبدي شرعي، لازم و منطقي و معقول است. اگر معيار منطقي بودن يك حكم را يافتن علل طبيعي، بهداشتي و دنيايي آن بدانيم، چه بسا نتوان براي بسياري از دستورات قطعي دين دليلي از اين دست يافت. حتي مواردي هم كه خودتان مورد اشاره قرار داديد ،در بسياري از موارد كليت نداشته و با موارد عديده اي نقض مي شود ؛ پس ماهيت امرو نهي هاي الهي را نه در حكمت ها و فوائد پيدا و پنهان آن كه در اصل تكليف مندي انسان و لزوم آزموده شدن در دنيا بايد ديد . پي نوشت ها: 1. استفتاءات آیت الله بهجت، چ دفتر آیت الله بهجت،قم 1428 ه ق ، ج 2 ،ص 359،مسئله 2858 . 2. بقره (2)، آيه 65. 3. سيد رضي ،نهج البلاغه،ترجمه دشتي،چ مشهور،قم 1379،خطبه 192،ص 382 . 4.شيخ كليني،اصول کافی، چ اسلامیه،تهران 1362ه ش،ج 4، ص 107.