وصیت نامه شهید عبدالرحیم سگیر (احرار)
|
پس دوباره به خانواده عزیزم از جان عزیزترم مخصوصا به مادرم و برادرانم مىگویم که براى شهید شدن من هیچ گریه نکنید و امت قهرمان مىخواهم که امام را تنها نگذارید چون این پیرمرد خدمتها به اسلام کرده تا به اینجا رسیده
بسم الله الرحمن الرحیم
و الله ما نجافر من الموت وارد کرهته و لا طالع الکرته و ماکنت الا القارب ورد طالب وجد.
یعنى به خدا قسم هیچ امر مکروه و خلاف انتظار براى من رخ نداده است همان رخ داه است که مىخواستم به آزوى خود که شهادت است رسیدم. «از نهج البلاغه»
از مقدمه تاریخ بشریت انسانهاى بوده و هستند که حماسه آفریدهاند و شگفتى ببار آوردهاند و زنده بوده خویش را به تمام اعصار بعد از خود اعلام کردند انسانها با آغازیدن مبارزه خویش علیه قابلیان حرکت و جریانى آفریدند که از همان ابتدا نطفه جنگ بین حق و باطل منعقد شد و این مظهر زر و زور و تاب و توان آن مبارزه سهمگین را نداشت و در استمرار زمان بارها و بکرات به زبالهدان تاریخ ریخته مىشد و باز قدرتى دیگر در برابر خط تکامل بسوى خدا بوجود مىآمد و تسلسل و از بین نبرد خونین ادامه پیدا کرده و مىکند تا به پیامبران ابراهیمى مىرسد. باز هم خداوند پیامبر انتخاب مىکند و در این نبرد همچنان حفظ مىماند از آنجا که امام این نداى ملکوتى گفت: تا مستکبر هست مستضعف باید خون بدهد و بر همین مبنا نیز در هر زمان آدم تا خاتم مبارزه حق علیه باطل تحقق یافته و خواهد یافت بالاخره زمانى فرا رسیده که همه وجود افراد را تباهى مىگیرد و هر یک از آنها راهى که او را از این سرگردانى نجات دهد و از این سراب بىآب برهاند. آن دوران نفقان و سلطنت شب سپرى گشته و صبح را نوید مىدهد رسالت پیامبر آغار مىشود و افرادى که از وضع موجود به تنگ آمده بودند اطرافش گرد مىآیند و از آن زمان مبارزهاش را با هر آنچه از عمل کردن مکتب الهى و قوانین خداوند جلوگیرى مىکنند از آنجایى که کنار هستى خویش را در ورطه نابودى مىبینند دست به تقویت قواى منحل شده خود مىزنند و بعد از شهادت پیامبر باز هم مبارزه خویش را با حضرت على ادامه مىدهند و على را در سه جبهه مارقین و فاسطین و ناکثین مواجه مىدهند و علیهاش در آن سه جبهه صفآرایى مىنمایند. سه جبهه داخله به خیال خام خویش بتوانند اسلام محمد(ص) را در آن سه جبهه هولناک درون به شکست بکشانند بعد از على نوبت امام حسن مجتبى(ع) با آن موقعیت اجتماعى خاص خودش مىرسد چون در جبهههاى داخلى بر علیهاش قد علم مىکنند. آتش بس تحمیلى به علت خیانت عدهاى از فرماندهان سپاه امام اوضاع خاص خود را با شرایط افشاگرانه و رسوا ساز حکوکت بنى امیه مىپذیرد تا بتوانند بانحاء مختلف دیگر کار مکتبى و سپاهى اسلامى را در ابعادى گسترده و همه جانبه در بین همه مردم ادامه دهد تا در این راه همچون پدر بزرگوارش شهادت مىرسد اکنون حسین علیه السلام زمان امور را بدست مىگیرد در سال ۶۰ هجرى است شرکت معاویه یزیدى در تمام مکانها نفوذ کرده و دستگاههاى تبلیغاتى شام شبانه روز براى معاویه و یزید معاویه تبلیغ مىکنند خفقان بقدرى است که مىتوان گفت هیچ جا بویى از اسلام نیست جز حسین و چند تن از یارانش که درد و رنج را حس کرده و دواى درد را که همان نابودى یزید و استقرار حکومت اسلامى است پیدا کردهاند سال ۶۱ هجرى است حسین(ع) اعلام مىکند که هر که آهنگ سفر به کعبه را دارد به او بپیوندد با قافله سالارش به خانه خدا عزیمت کنند اما او حج را نیمه تمام مىگذارد و راهى کربلا مىشد. حسین (ع) با نیمه تمام گذاشتن حج مبارزه خونین تشیع را استمرار و جهت مىبخشد و صحنههایى که اگر مجرد مطرح شود کشتار و جنگى پیش نیست و در طول تاریخ شیعه این نبرد خونین تشیع با باطل ادامه پیدا مىکند و تا حال به این حال این کربلاى ایران مىرسد و در کربلاى نینوا یاران حسین(ع) ۷۲ تن بودند و برخاستند ولى در این مقطع زمانى یاران خمینى میلیونهایند که عاشقانه پروانهوار به گرد شمع وجودش که تحقق اسلام است پرواز مىکنند و به دیدار خدا مىشتابند و هم آنان که با الهام گیرى از پیروان حسین(ع) با ریختن خونشان که دریایى از خود بوجود آوردهاند. جلادان تاریخ را در خون خود غرق مىکنند و چون طوفانى سهمگین آنان را به دنیاى نیستى و نابودى روانه مىسازد و این شهیدان با خون خود این چنین بر ضد کافران و ابلیس صفتان مىشورند. آنانى که دستانشان به خون هزاران جوان مسلمان آغشته شده و از چنگالهایشان خون هزاران لاله چکه مىکند به درک واصل مىنمایند. درود بر روان پاک شهیدان که مردانه جنگیدند و نگذاشتند وطن اسلامیشان دست بیگانه بیافتد. خدایا مىدانى که شهید قلب تاریخ است پس من از تو مىخواهم که شهادت را نصیب من کنى و به این آرزوى من جامه عمل بپوشانید این را هم بگویم اگر من به فیض شهادت نائل آمدم از خانوادهمان مىخواهم که هیچ برا ى من گریه و شیون نکنند که مرا عذاب مىدهند به جاى اینکه مرا شاد کنید پس دوباره به خانواده عزیزم از جان عزیزترم مخصوصا به مادرم و برادرانم مىگویم که براى شهید شدن من هیچ گریه نکنید و امت قهرمان مىخواهم که امام را تنها نگذارید چون این پیرمرد خدمتها به اسلام کرده تا به اینجا رسیده از شما تمنا مىکنم ولایت فقیه را یارى کنید و پیامهاى امام را کلمه به کلمه گوش کنید و مو به مو عمل کنید تا شهیدان را ادامه دهندگان راهشان راضى باشند نماز شب را بپا دارید که این سنت انبیاء است شما با همین نماز شب با خداى شهیدان ارتباط برقرار کنید و اگر مىخواهید بیشتر ارتباط داشته باشید نماز و نماز شب را
ترک نکنید که نماز شعار مسلمین است خدایا به همه امت صبر عنایت کن. در ضمن از خانوادهام و برادرانم مىخواهم که راهم را ادامه دهند.
والسلام – عبدالرحیم سگیر
درباره شهید
نام و نام خانوادگی: عبدالرحیم سگیر (احرار)
نام پدر: صفر
تاریخ تولد: ۱۳۳۷/۰۱/۰۲
محل تولد:دزفول
تاریخ شهادت:۱۳۶۱/۰۱/۰۶
محل شهادت:دشت عباس
ومن الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله روف بالعباد
از میان مردم کسانی هستند که رضای پروردگار را بقیمت جان میخرند و خدا دوستدار (چنین) بندگان است برادر عبدالرحیم در سال ۱۳۳۷ در دزفول در خانواده ای مذهبی و ………. از آیین اسلام بدنیا آمد دروان کودکی خود را در محیط گرم خانواده گذراند و دوارن ابتدائی در مدرسه و مسجد به پایان رسانید و بعد به دبیرستان رفت و میدانست که این رژیم کفر پیشه و ضد اسلام است از این پس مبارزات خفه خود را بر علیه این رژیم شروع کرد از آن دوران در طومار بشریت ضبط شد روزها هفته ها سالها سپری شد و رد طلوع و غروب ستارگان ادوار میگذشت تا اینکه در کلاس حسین راه چگونه زیستن را آموخت و یاد گرفت چگونه انتخاب کند عبدالرحیم در انتخاب آنقدر فکر میکرد تا بهترین راه را انتخاب مینمود همیشه متوجه خدا بود و ایمان خدا در قلب او میدرخشید برادر عبدالرحیم راهی پیمود که حسین رفت و در دوران خودش امام امت مقلد او بود روحیه ای عجیب نیست به خدا و اسلام داشت روحش آرام آرام در افق وجودش قدم میگذارد از آسمان نیم گرم اندامش قطرات سرد عرق باریدن گرفت همیشه چنان به زندگی محرومان نگاه میکرد که انگار هر کاری از دستش بر می آمد برای آنها انجام میداد این استان که آیینه صفات خود اعتراف نمی کرد چون هر انسانی مومن به خدا خوبیهای خود را انکار میکند خود را با بدیهایش میسنجد او چون شیفته خدا بود همینکه از مشکلات روزگار دلخور می گشت به معبودش پناه می آورد گوئی که خدا مشکلات را از سر راهش نوازش میکند تا او به مقصد برسد برای اینکه این مشکلات بود که او را ساخته و این خود ساختگی باعث شد تا برمشکلات فارغ آید بامداد که طلیعه آن را آغاز نیست او پرتو جمال بر همتایش رخشان روشن شده و سرچشمه زندگیش خدمت به الله بود درسال ۱۳۵۶ دیپلم گرفت که با دیپلم گرفتن او شروع حرکت گوهر بار جمهوری اسلامی بود او در اوایل در تظاهرات شرکت میکرد و در سخنرانی که در ان موقع در مسجد اباذر بود سهمی داشت برادر عبدالرحیم امیدوار بود که اسلام به تمام جهان صادر شود تا اینکه در سال ۱۳۵۷ انقلاب پیروز شد و او از حرکت باز ایستاد برای پایداری و خود کفایی این انقلاب مقداری زمین گرفت و گندم کاشت با انیکه سودی برای او نداشت ولی از کار خود دست نمی کشید و گهگاهی در باغ خودمان هم کار میکرد در دوران دولت موقت که متولدین ۱۳۳۷ را عفو کردند رو از اینکه به خدمت نرفته بود خیلی ناراحت شد تا اینکه یکروز بلندگو اعلام کرد که افرادی که حاضرند دوره امداد را ببینند میتوانند ثبت نام کنند او که هدف جز خدمت نداشت ثبت نام کرده و دوره ای دید که بعد در بهداشت مدتی کار کرد بی آنکه چشم داشتی داشته باشد و هم در بیمارستان اندیمشک و دزفول خدمت کرد و هرگز خسته نشد تا انیکه متولدین ۱۳۳۷ را احضار کردند او را در اولین ……را معرفی کرد بعد از گذراندن دوران آموزشی به جبهه دزفول منتقل شد در جبهه صالح مشتط همان جبهه شهیدان اسلام چه انسانهایی شهید شدند او واقعا ثابت کرد که از سنگر جبهه نمی ترسد و باکی از کشته شدن در راه حق نداشت روزهای آخر عمرش شور جبهه را داشت و به آنها علاقه زیادی داشت سرخه آنجایی که زمینش بوسیله خون این شهیدان سرخ شده بود ای کاش سرخه بوسیله جوشش خون این شهیدان سرخ میشد و کفار بعثی را در همان جا میسوزاند و سرانجام در علمیات فتح المبین با رمز (یا زهرا) …….بودن از خدا را تاب نیاورد و سرانجام سینه اش را سپری برای تیرهای کالیبر ۷۵ و ترکش خمپاره قرار داد و اسلحه شان را در سنگر خفه کرد ور وحش به ملکوت اعلا پیوست و زندگی تازه ای برای خود گشود و با شهید شدنش ….. حسین را زنده کرد که چگونه باید زیست و چگونه باید رفت
یادش گرامی و راهش مستدام باد
نگارنده : fatehan1 در 1392/5/29 11:48:34