0

وصیت نامه های شهدا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

وصیتنامه شهید غلامرضا حطم
شنبه 30 خرداد 1394  3:22 PM

وصیتنامه شهید غلامرضا حطم
پروردگارا مرگم را شهادت و زندگیم را قدم گذاشتن در راه شهیدان قرار بده. 
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر ان الانسان لفى خسر الا الذین لفى خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
 
دفتر قلبم را باز مى‌کنم و بر اول برگش نام تو را مى‌نویسم و سخنم را با نام تو آغاز مى‌کنم. اى، آفریننده جهان هستى و اى قادر متعال اى کسى که همه قدرتها در ید قدرت توست. اى درهم شکننده ستمگران و یارى دهنده مظلومان اى محبوب دلهاى شکسته به تو پناه مى‌آوریم چه گناهان و چه معصیت‌ها که در پیشگاهت مرتکب شده‌ام پروردگارا در محضرت به کدامین گناهم اعتراف کنم که خود ناظر به تمام اعمالم بوده‌اى.
پروردگارا مى‌دانم که گناهانم آنقدر بزرگ است که قابل بخشش نیست و اما این را هم مى‌دانم که تو آنقدر کریمى و رحیمى که هر که را بخواهى عفو میکنى و من نیز امید به عفو و گذشت تو دارم. پروردگارا با عدالت با من رفتار مکن بلکه با عفو و بخشش با من رفتارکن.
پروردگارا مرا در راهى که قدم گذاشته‌ام ثابت قدم و استوار بگردان پروردگارا.
اى معبود من اى امید آرزوى من آرزوهایم این است که در دنیا زیارت حسین ابن على(ع) و در آخرت شفاعت امام حسین(ع) را نصیبم گردان.
پروردگارا مرگم را شهادت و زندگیم را قدم گذاشتن در راه شهیدان قرار بده.
پروردگارا امام را امت را تا انقلاب حضرت ولى عصر(عج) حفظ بگردان و امت امام را توفیق پیروى از امام عطا بفرما.
خطاب به دوستان: نصیحت برادر کوچکتان را عمل کنید همیشه بیاد خدا باشید و پیرو خط امام مسجد را ترک نکنید و جلسات قرائت قرآن را همیشه برگزار کنید.
خطاب به پدر و مادرم: مى‌دانم که از بدو تولدم تا به حال غیر از ناراحتى و درد سر چیزى برایتان نداشته‌ام مادر عزیزم مى‌دانم که در زندگى مصیبت‌هاى زیادى را دیده‌اى و این بار فراق من نیز برایت مشکل خواهد بود ولى صبر را پیشه خود کن که خدا با صابران است.
و اما پدر عزیزم مى‌دانم که تو نیز چون مادرم در زندگیت مصیبت‌هاى زیادى را دیده‌اى ولى همیشه دیده‌ام که از همه صابرتر بوده‌اى این بار نیز صبر داشته باش.
برادران و خواهران عزیزم پدر و مادرم را دلدارى دهید و امید به خدا داشته باشید همچنین به خواهر بزرگم و فرزندانش بسیار سر بزنید و مواظب آنها باشید. دیگر عرضى ندارم بجز سلامتى همگى شما.
والسلام بنده کوچک خدا غلام‌رضا حطم ۲۵/۱۲/۶۶ ساعت ۵۰/۱۰

درباره شهید 

برادر غلامرضا در تاريخ اول فروردين ماه سال 1347 در خانواده اي متدين و رنجديده چشم به جهان گشود و از همان كودكي تحت تعليم پدر بزرگوار و برادران خود قرار گرفت و دستورات و احكام اسلامي را در حداقل زمان ممكن فرا مي گرفت .

دوران تحصيلات دبستاني را با موفقيت كامل پشت سر گذاشت و پس از آن وارد دوران راهنمايي شد . در اين دوران تحصيل بود كه انقلاب شكوهمند اسلامي جوشش خود را آغاز كرد و غلامرضا با وجود سن كم در بيشتر برنامه ها شركت فعال داشت او فرزند جلسه و قرآن بود و از همان كودكي به جلسه قرائت قرآن مسجد نجفيه روي آورد و يكي از اعضاي فعال اين جلسه بود وي به واسطه اخلاق نيكويي كه داشت دوستان خود  را كه همان فرزندان مسجد و جلسه بودند مورد توجه قرار داد . غلامرضا دوران دبيرستان خود را در هنرستان شهيد مظلوم بهشتي در رشته برق آغاز كرد و در اين رشته بسيار علاقه از خويش نشان داد و توانست با موفقيت كامل اين دوران را به پايان برساند وي در طول درس خواندن براي گذران زندگي با استفاده از تجربه هاي قبلي و درسي خود برقكاري در منـازل را به تنهايي انجام مي داد .  غلامرضا از انجايي كه علاقه زيادي به دوستان خود داشت در كارهايي كه دوستان به او مي گفتند تا انجام كامل آن دست برنمي كشيد . وي عاشق اباعبدالله بود و از اين رو بود كه در روزهاي عاشورا و تاسوعاي حسيني و در مراسم دهه خونين عاشورا در مجالس و عزاداري مولايش كه او را اسوه خود قرار داده بود شركت فعال و بي دريغ داشت .

غلامرضا پس از سه بار شركت در جبهه هاي نبرد از آنجايي كه عاشق امام و جبهه بود با وجود اينكه در كنكور دانشگاه امام حسين (ع) سپاه پاسداران و دانشگاه نيروي دريايي با موفقيت رتبه اي بالا بدست آورده بود اما شركت در جبهه را مسئوليتي مي دانست كه هيچ گاه آن را بر زمين نگذاشته بود و حال نيز دانشگاه را رها كرد و در تاريخ 5/12/66 به جبهه هاي نبرد اعزام شد و براي چندمين بار به گردان حماسه ساز بلال لشكر 7 وليعصر (عج) رفت و به ارتفاعات صعب العبور غرب ميهن اسلامي اعزام شد و اين زماني بود كه عمليات پيروزمندانه والفجر 10 شروع شده بود و در آن شب كه ستاره هاي آسمان شاهد حماسه هاي فرزندان غيور اين ملت بودند غلامرضا نيز بر دشمنان بعثي شجاعانه يورش مي آورد و سرانجام در صبح روز چهارم فروردين 1367 در ارتفاعات ريشن براي برپايي جمهوري اسلامي در كشور مظلوم عراق هدف اصابت گلوله كفار بعثي قرار گرفت و روح پرفتوحش به آسمانها پر كشيد .

روانش شاد و راهش پررهرو باد


نگارنده : fatehan1 در 1392/7/21 11:24:59
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها