وصیتنامه شهید محسن رجبی
سه شنبه 19 خرداد 1394 3:50 PM
وصیتنامه شهید محسن رجبی
|
بسم رب الشهدا و الصدیقین
السلام علیک یا اباعبداللهالحسین(ع) یا ثارالله
ای خوشا با فرق خویش در لقاء یار رفتن/سرجدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن
با سلام و درود بر حضرت بقیة الله(عج) و شهدای به خون غلتان، امام و امت امام وصیت نامهای را که به صورت نوشته است آغاز میکنم: هنگامی که برای نوشتن وصیت نامه قلم بر کاغذ میگذاشتم به این فکر افتادم که خدایا من در مقابل بزرگی و جلال و مقامت که ذرهای هم به حساب نمیآیم و در مقابل این همه نعمتهای بی حد و حسابت که به طور رایگان ولی بی دریغ در اختیار بندگانت گذاشتی چه بنویسم؟
اگر وصیتی ننویسم فردا منافقان شایع خواهند کرد که فلانی چشم بسته کشته شده است
پس گفتم وصیت نامه را برای که بنویسم؟ به این فکر افتادم که به رهبرم بنویسم. باز در مقابل آن همه کرامت و صفای امام که من و امثال مرا از گرداب ضلالت نجات داد قلم عاجز شد و به خود گفتم که برای امت بنویسم. ولی ناگاه فریاد تکبیر مداوم ملت در راهپیماییها و تشییع جنازههای شهدا و مراسم مذهبی به گوشم رسید. چهرههای به خون رنگین شده فرزندان شهیدان این امت مرا به وحشت انداخت و قلم در دستم بی حرکت ماند. در پیکر خود فکر کردم. ای خالق و ای پیامبر(ص) یا رسول الله(ص) چه کنم؟ به این نتیجه رسیدم که وصیتی ننویسم. زیرا این همه ایثار و مقاومت این ملت به رهبری آن امام برای نجات دین پاک و مبین اسلام و جهانیان در مقابل سختیها و ناملایمات ناشی از دریوزگی ابرجنایتکاران شرق و غرب به کمک نوکران چشم و گوش بسته داخلی و خارجی من روسیاه برای اسلام عزیز و جهانیان و نجات گرسنگان سیاه و سفید و سرخ پوست امریکایی و غیره چه کردم. در حالی که بیست بهار از عمرم میگذرد واماندم که خدایا چگونه در چشمان پر از عشق و محبت حضرت رسول الله(ص) فردای قیامت نگاه کنم و بگویم یا محمد(ص) منم از امت گنهکارت؟ ناگاه چهره کریه استعمار شرق و غرب و مزدوران حلقه بگوششان (منافقین چپ و راست داخلی) و دولهای مرتجع منطقه در پیش چشمم مجسم شد. که اگر من وصیتی ننویسم فردا که من را به جایگاه واقعی خویش یعنی نزد ربم برگردم اینها شایع خواهند کرد که فلانی چشم بسته به مانند خود کوردلانشان کشته شده است. پس مرا این خوف گران آمد و بر آن داشت که انگیزه شهادتم را بازگو کنم.
عزیزان! بدون شک ضلالت و فساد و فحشا و کشته شدن اسلام در دوره رضاشاهی و پسر کثیفش را از یاد نبردهاید. حتما بی غیرتیها، قلدریها، خفه شدن بانک الله اکبر در گلوی مؤذنها و مسخره کردن اسلام در رسانههای گروهی و به مسلخ کشیدن مسلمین به بهانه مسلمان بودن و بعد از پیروزی انقلاب حملههای ناجوانمردانه و شیطانهای بزرگ و کوچک و به خصوص مزدوران داخلی منافقین و خانها و سرمایه داران و تمامی جرثومههای کثیف را از یاد نبردهاید. باید از خویشتن سوال کنیم، که چرا و چه کسی و با کدامین پرچم ما را از این همه مصیبتها نجات داد!؟ آیا غیر از امام عزیزمان بود؟ با پرچم لا اله الا الله که آغشته به خون میلیونها نفر انسان زن و مرد از سلاله پاک ابراهیم خلیل الله و محمد رسول الله(ص) و علی(ع) ولی الله و زهرای مرضیه و فرزندان بر حق و پاک و اصحاب و یاران آن عزیزان میباشد.
اگر هزاران بار زنده شوم، مصمم تر از اول به امام خواهم گفت: یا روح الله لبیک!
بنگر و ببین ای انسان که در طول تاریخ پرچم نجات انسانها در دست توانای کدامین مرد و از کدامین خانه بیرون آمد؟ آیا جز پرچم الله اکبر و در دست توانای مردانی از تبار ابراهیم و از خانه گلین فاطمه(س) بوده است؟ و آیا پیروزی و شکست طاغوت و راندن کفر از کشور اسلامی از کدام کلبه و با کدام پرچم بود. بله همان پرچم نجات بخش اسلام و همان کلبه کوچک فاطمه(س) و کعبه راستین مسلمین و پهلوی غرق به خون بانوی مسلمین حضرت فاطمه(س) بوده است که روح الله عزیز با خشم اولیاء الله از آن خانه خروش کرد و بتها را شکست و میشکند و کدامین امت بود که او را با مال و جان یاری داده و یاری میدهند. همین مردم محروم و فقیر ایران عزیزمان بود که همیشه به خاندان با عصمت مولایمان علی(ع) وفادار بوده و هستند. پس این همه از خودگذشتگی و عظمت و شرافت که این شهدای میلیونی تاریخ بشریت به خرج دادند. من که بندهای گنهکار هستم. چرا در راه پرافتخار شهادت برای اسلام عزیز قرار نگیرم.
هر کس در هر لباسی به خاطر شهادتم به مقامات دولتی توهین کند به خدا سوگند فردای قیامت یقهاش را خواهم گرفت
خون من، جسم من، روح من که امانتی است در دنیا و سرانجام که باید به صاحب اصلی یعنی پروردگار عزیز برگردد. چرا از راه درست که پاکان رفتند برنگردد و ای منافق کوردل! و ای بی غیرتی که ناموس خویش را در آغوش هر اجنبی قرار میدهید آیا خیال میکنید که ما هم مثل شما به امام راستین ملت خیانت میکنیم؟ نه! به خدا اگر هزاران بار زنده شوم به مانند اول و مصمم تر از اول به امام خواهم گفت: یا روح الله لبیک! ای امام زمان(عج) شاهد باش که ما به فرزند زهرا(س) به مانند مردم کوفه و منافقین خیانت نکردهایم. یا بقیة الله شما گواه باشید که ما اگر گنهکار بودیم ولی به جانشینت که فریاد(هل من ناصر ینصرنی) جدت از حلقوم مبارکش برخاست لبیک گفتیم و تا پای جان در مقابل دشمنانش ایستادیم. من از شما میخواهم از خدا بخواهید که مرا ببخشد که نتوانستم درست وظیفهام را انجام دهم ولی امیدوارم به اینکه مانند منافقین در شکلهای مختلف نامردی نکردم. رحمت بی پایان خداوند به امام و اصحابش به خصوص علمای اسلام و سلام و رحمت بر اصحاب مظلومش شهید ایت الله دکتر بهشتی. شهید منتظری و آن هفتاد و دو تن باد. رحمت خدا بر شهدای بزرگ چون رجائی و باهنر و شهیدان دیگر به مانند شهیدان محراب باد و رحمت خداوند بر تمامی شهدا به خصوص شهدای مظلوم کردستان با درود بر استادان شهیدم عبد الحمید و ناهیدی باد. دلم میخواهد از تمامی دوستان یاد کنم ولی کاغذ کم میآورم و قلمم تمام میشود. درود خدا بر شهدای بزرگ و مظلوم جبههها باد.
خدا نیامرزد آن کسی را که در پستهای مختلف به مردم خیانت کند
عزیزان! به فقرا کمک کنید. بدون منت و توجه دیگران و ناشناس و همچنین به دولت اسلامی. من آرزو دارم که همگی به مسجدها بروید و پرکنید مساجد را و مراسم مذهبی را گسترش بدهید. خدا لعنت کند هر آنکس را که باعث شکست اسلام در جهان میشود. خدا نیامرزد آن کسی را که در پستهای مختلف به مردم خیانت کنند. خیانت به مردم یعنی خیانت به اسلام. گوش به فرامین ولایت فقیه باشید. به دستور ولایت فقیه هر کمونیست و منافق و گران فروش و زناکار و مفلس خائن را در خانهاش به دار بکشید. به خدا آرزو دارم که قسط و عدل را در تمام ابعادش در جامعه مان ببینم من سفارش به پدر، مادر ، خانواده، بستگان و هموطنان ندارم جز ایمان و تقوا
حفظ دستاوردهای اسلام:
در زندگی از مسائل روز عبرت بگیرید. همچنین از شهدا. انشاالله خداوند به ما توفیق دهد که گناه نکنیم مخصوصا تفسیر گناه. هر کس در هر لباسی به خاطر شهادتم به مقامات دولتی توهین کند به خدا سوگند فردای قیامت یقهاش را خواهم گرفت و از همگی شما میخواهم بیایید این تنها دشمن هستی را از بین ببریم. یعنی هوای نفس که باید به خاطر او و تنها دشمن او را از پای دربیاوریم.
درباره شهید
«شهید محسن رجبی» فرزند رجبعلی متولد 1343 در امیریه تهران است. او اعزامی از لشکر 27 محمد رسول الله(ص) تهران بود که در سال 1363 در عملیات بدر و در منطقه جزیره مجنون به اسارت نیروهای عراقی درآمده و در اسارت به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید والامقام از قبرستان الکرخ عراق بعد از گذشت 30 سال از شهادتش طی عملیات تفحص توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشف شد. هویت این شهید از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
این شهید 20 ساله سه برادر داشت که یکی از آنها چند سال پیش بر اثر سانحهای فوت شده بود. پدر شهید نیز 14 سال پیش پس از سالها انتظار دار فانی را وداع گفته و به سوی فرزندش پرکشید. شهید محسن رجبی در آخرین اعزام خود به همراه پدرش به عملیات بدر میرود و در این عملیات مفقود الاثر میشود. او پیش از اعزام به جبهه در کنکور سراسری رشته عمران قبول شد و قصد داشت پس از بازگشت از این عملیات درس خود را ادامه دهد اما به فیض شهادت نائل شد.