در كتاب «مِعْراجُ النّبوه» آمده است كه :
در دريا با جمعى در كشتى بوديم، ناگاه طوفان شد و كشتى در ميانِ امواجِ مُتلاطمِ دريا سرگردان شد،
آن چنان كه اهلِ كشتى، به هلاكت خود يقين كردند و با يكديگر وداع نمودند.
در همين هنگام خواب بر من غلبه كرد و چشمم گرم شد، پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم را در خواب ديدم،
آن حضرت صلّى الله عليه و آله و سلّم به من فرمودند:
به اهل كشتى بگو: هر كدام شان هزار صلوات بر من بفرستند!
سپس به من آن صلوات را تعليم كردند. من از خواب بيدار شدم و به اهل كشتى خبر دادم،
آن ها نيز مشغول آن صلوات شدند، هنوز سيصد صلوات تمام نشده بود كه طوفان فرو نشست .
آن صلوات اين است:
أللّهُمَّ صَلِّ عَلَى سَيِّدِنَا وَ آلِهِ ، صَلَاةً تُنْجِينَا بِهَا مِنْ جَمِيعِ الْأهْوَالِ وِ الْآفَاتِ
وَ تُطَهِّرُنَا بِهَا مِنْ جَمِيعِ السَّيِّئاتِ وَ تَرْفَعُنَا بِهَا عِنْدَکَ أعْلَى الدَّرَجَاتِ
وَ تُبَلِّغُنَا بِهَا أقْصَى الْغَايَاتِ مِنْ جَمِيعِ الْخَيْرَاتِ فِى الْحَيوةِ وَ بَعْدَ الْمَمَاتِ.
خَزينةُ الْجواهر، ص 589 - 588.