تاريخچه مسجد مقدس محدثین بابل
در نيمه اول قرن 12 هجري حدود 300 سال پيش , اين مسجد به امر خاص حضرت مهدي (عج) به عالم جليل القدر، فرزانه دوره صفويه، مرحوم محمد نصير بارفروشي معروف به «ملا نصيرا» (متوفای 1150 قمری) بنا شده است. بر اساس تحقيقات حاصله و شواهد موجود، وي از نوادر روزگار و داراي فضايل و كرامات بسياري بوده , كه در بيداري خدمت امام زمان(عج) تشرف يافته است و آن حضرت به ايشان امر فرمود تا در اين مكان مسجدي بنا كند و نام آن را «محدِّثين»(راويان حديث) بگذارد. محدثین به حروف ابجد 643 است که برابر با نام مقدس امام زمان (الحجه ابن الحسن) می باشد.
بنا بر نقل كهنسالان از مؤمنين و بعضي از علماي اين شهر كه اين مطلب، سينه به سينه تا كنون نقل شده ، شرح بناي اين مكان مقدس را چنين آمده است :
شبي دربِ منزل عالم ربّاني، مرحوم ملا نصيرا، به صدا در مي آيد و او در را باز مي كند و شخصيتي بزرگوار و با عظمتي را مي بيند كه از او مي خواهد همراه وي بيايد! او نيز امتثال مي كند و با هم به راه مي افتند تا به اين مكان مي رسند و حضرت به ايشان امر مي كند كه در اين مكان مسجدي بنا كند ونام آن را «محدثّين» بگذارد. آن شخص بر سر چاهي در اين مكان مي ايستد و آب چاه بالا مي آيد و وضوء مي سازد و مرحوم ملا نصيرا نيز از آن چاه وضوء مي گيرد و در نماز به آن شخصيت والا مقام اقتدا مي كند و ، آن شخصيت را نمي بيند و مي فهمد كه او مولاي انس و جان، حجة بن الحسن، امام زمان (عج) بود و بعد متوجّه هلالي از خشت چيده شده را در گوشه آن زمين مي بيند كه از قبل نبود وحكايت از محراب و قبله مي كند و بعد ايشان دستور دادند در همان مكان محراب بسازند.از آن زمان اين محراب مبناي قبله مردم شهر بابل گرديد.
آن مرحوم در اين ملاقات يا در تشرف ديگر اين دستور ولايي را چنين بيان مي كند كه به صورت كتيبه اي , سالیانی دراز , بر روي محراب مسجد نقش بسته است: ( لَقَد اَمَرَ الشَّمسُ الخَفي خاتِمُ المَعصُومينَ بِبِناءِ هَذا وَ سَمّاهُ بِمَسجِدِ المُحَدِّثينَ) يعني: به تأكيد آن خورشيد پنهان، آخرين معصوم، به ساختن اين مكان امر فرمود و آن را مسجد محدثين ناميد.شعبان المعظم1136هـ»
محراب مقدّس
از گذشته , مردم شهر بابل به محراب مقدس محدثين اعتقاد بسيار دارند و کسی که بار اول وارد این مسجد می شود، در این محراب دو رکعت نماز برای حاجت خود بجا می آورد. در نقل تشرف مرحوم ملا نصيرا آمده است كه خِشت زيرينِ محراب را امام زمان«عج» تعيين كرده است. نقل ديگر آن استك كه هنگام ساخت مسجد، قرار گرفتن محل محراب، مورد ترديد واقع شد كه محراب را كدام قسمت مسجد بنا كنند؟ هر محلي را كه انتخاب مي كردند، خشت هاي آن فرو مي ريخت تا آن كه روزي با تعجّب در ابتداي صبح مشاهده كردند خشت هايي به صورت هلال، محل و جهت قبله را نشان مي دهد و تصميم گرفتند روي همان خشت ها، محراب را بسازند. خشت ها روي هم چيده شدند و ديدند كه محراب درست شده است و فهميدند كه آن خورشيد پنهان به اين نقطه از زمين براي محراب توجّه و نظر دارد.
هنگامي كه قبله نما براي تأيين قبله در دسترس مردم شهر بابل قرار گرفت، براي دُرستيِ قبله نما، آن را به مسجد مي آوردند و درون محراب مي گذاشتند و مي ديدند كه اگر همخواني با جهت محراب داشت، حكم به درست بودن قبله نما مي كردند و در غير اين صورت، قبله نما را معتبر نمي دانستند.
وجه ديگر تقدُّس اين محراب، مشاهده شدن امام زمان «عج» در اين محراب است كه به نماز ايستاده بود.
سبب نام گذاري مسجد
هر چند نيّت آن حضرت از نام (محدثین) براي ما معلوم نيست و ليكن ازمطالعه تاريخ محلّي مي توان چنين برداشت كرد كه اين نام و مكان ، حربه و پايگاهي در مقابل يهوديان و فرقه باطل بابيت قرار گرفته است، زيرا چنين نقل شده است كه در اين شهر يهوديان بسياري زندگي مي كردند و بين آنان و مسلمانا ن همواره جنگ و ستيز بود . در 200 متري اين مسجد محله اي است و هم اكنون نيز آن محل به نام «يهودي محله» شهرت دارد. این شهر روزگاری از پایگاه های اصلی بابیه و بهائیه بود که با حکم جهاد مرحوم علامه سعیدالعلماء بارفروشی , از وجود آنان پاک گردید.
مسجد محدّثين و علماء
وجود قبور علماء به خصوص دو شخصیت ملی و فرزانگان بی بدیل حضرات آیات عظام ملا نصیرا و شیخ کبیر دوم در صحن مسجد ، حكايت از توجه عالمان دینی و موقعيّت علمي اين مسجد مي كند.
حضرت آية الله ملّا نصيرا مازندراني
مجتهد فرزانه حضرت آيت الله محمد نصير بارفروشی فرزند محمد معصوم , از اكابر علماي اماميه و اعاظم مجتهدين مازندراني در قرن دوازدهم هجري و اواخر دوره صفويه مي باشد كه از شهرت بسياري برخوردار بود. وي، عالمي عارف، زاهدي عابد و داراي كرامات , مورد احترام عموم مردم منطقه و علماي اعلام بوده و هم اکنون نیز , مزارش محل حاجات اهل دل و نیازمندان است.
برحسب تاريخي كه از كتيبه محراب مسجد محدّثين بابل معروف به مسجد مقبره به دست مي آيد، اين مسجد در زمان حيات آن بزرگوار و به دستور حضرت ولي عصر «عج» بنا گرديد و سرپرستي و اتمام ساختمان مسجد، با نظر مستقيم و نظارت ملا نصيرا(ره) صورت مي گرفت. در کتاب تراجم الرجال حسيني نيز آمده است: در بعضي از نوشتجات و نسخ خطّي چنين عباراتي بوده است:
« خورشيد پنهان خاتم المعصومين به بناء اين ساختمان امر نموده و او را مسجد محدثين ناميد»، اين را به چشمانم در كتيبه يكي از مساجد بارفروش مازندران ديدم كه باني مسجد به امر امام زمان «عج» مردي محدّث كه در تقوا، ورع و زهد و مكاشفات، معروف و نزد همه زنان و مردان حتي كودكان و همچنين نزد همه علماء و مجتهدين از محبوبيت خوبي برخوردار بود و به ابي نصيرا(ملاّ نصيرا) فرزند معصوم مازندراني معروف مي باشد.
در مجلس مؤسساني كه نادر شاه افشار دركلات نادري(اطراف دشت مغان) و در اسفند سال1148 قمري با حضور علماي طراز اول استانها ترتيب داد، مرحوم ملا نصيرا به عنوان مجتهد طراز اول مازندران و شخصيت ممتاز اين استان، در آن مجلس شركت كرد.
مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني«ره» در طبقات اعلام الشيعه ي قرن دوازدهم از ايشان ياد کرده است. تأليفات وي عبارتند از:
1- جنّه السّاعي في الاخلاق.
2- نور اليقين في اصول الدّين، درابتداي اين كتاب مي نويسد: در بيست سالگي بصيرتي د ردين پيدا كردم و كتابهاي مختلفي را مطالعه كردم، از همه كتابها نا اميد شدم و بر خدا توكل كردم تا آنجا كه خداوند به جود خود بر من منّت نهاد و از معلومات خود اين كتاب را به نام نور اليقين نگاشتم.
3- مرأت المصلّين في تحقيق فروع.
4- حديقه الدّاعي.
5- كنز الشيعه لحذف حرف الشنيعه.
6- نور العيون.
7- تُحفه اولي الافحام في شرح خبر هشام.
8- شمس البدور و لؤلؤ البُحور.
9- رساله اي در اخلاق .
10- بدر المنير در مسائل اخلاقي.
آن عالم فرزانه پس از عمري پر بركت در حدود سال 1150يا 1160 قمري از دنيا رفت و طبق وصيت خودش در مسجد مقدّس محدّثين بابل دفن گرديد. مقبره ايشان توسط وثوق الدوله به امر زهير الدوله در سال 1295قمري و يا توسط ميرزا يوسف مستوفي الممالك صدر اعظم ناصر الدين شاه متوفي 1303 بنا شده است. پس از وي علماي ديگري همچون پروانه هايي اطراف شمع وجودش مانند مرحوم شيخ كبير، در جوار قبر وي آرميده اند.
آيت العظمي شيخ محمد حسن كبير (شيخ كبير)
وي يكي از ستار گان درخشان جهان تشيع و حكيم فرزانه و عالمي نامدار و مرجع تقليد بود. پدرش مرحوم «ملّاصفر علي» از فلاسفه بزرگ و مشهور قزوين است... فلسفه و عرفان را نزد پدرش آموخت، سپس راهي عراق شده و در شهر مقدس كربلا سكني گزيد. بسياري از علماء، مانند: آيت الله العظمي مرعشي نجفي از ايشان اجازه نامه در يافت كردند. مرحوم مرعشي، به ايشان و اين مسجد ارادت مي ورزيد و در زمان حيات خود كتاب هايي به اين مسجد اهداء كرده است.
علامه سيد محسن امين در اعيان الشيعه مي نويسد: شيخ محمد حسن بار فروشي، معروف به شيخ كبير، از سالخوردگان علماي معاصر و از شاگردان صاحب جواهر و داراي اجازه از ايشان مي باشد. عالمي فاضل، فقيهي اصولي، محدّثي رجالي و اديب است. رساله عمليه او به نام «صراط النجات» د راختيار مقلدين ايشان بود.
در تاريخ آمده است كه ناصر الدين شاه در سفرش به بابل به محضر وي شرفياب شد و عرض ادب نمود.
تأليفات وي عبارتند از :
1- نتيجة المقال في علم الدرايه و الرجال.
2- حاشيه بر كتاب فرائد الاصول شيخ مرتضي انصاري.
3 - سراج الاُمّة، شرح مفصل برلمعه شهيد اول .
4-حديقه العارفين در اخلاق.
5 - حديقه الشيعه في الاخلاق.
6- تتميم الدره في صلاه الجمعه .
7- حاشيه بر شرح تصريف ملا سعد الدّين تفتازاني.
8- شرحي بر شرح تصريف تفتازاني.
9- صراط النجاه كه رساله عمليه وي بود.
وي پس عمري با بركت و سرشار از خدمت و معنويت كه بيش از يك قرن بود، درماه شوال 1345 ق از دار دنيا رفت و پيكر مطهرش با شكوه خاصي از اقشار مختلف مردم تشييع و درمسجد مقدس محدّثين، بنا بر وصيتش دفن گرديد و عنوان كرده بود كه قبر مرا بلند تر از عالم ربّاني ملا نصيرا نسازيد.
كراماتي كه از اين مسجد مشاهده شد، بهترين دليل بر اعتبار و منزلت ويژه اين مكان است كه اسباب فيض الهي را فراهم مي كند. شبهاي چهار شنبه، دعاي توسل و شبهای شنبه( غروب جمعه بعد از نماز عشا) حضور گسترده جوانان و مؤمنین از شهر های استان ، شور و حال خاصي دارد.
ماجرای تدفین دو شهید گمنام
بی مقدمه بگویم که مسجد مقدس محدثین هم خانه خدا است و هم مسجدی است که به امر مولایمان صاحب الزمان بنا گردید و هم توسط آن حضرت نامگذاری شد و هم مقبره دو عالم فرزانه و ربانی و صاحبان کرامات مرحومان ملا نصیرا متوفی 1150 ق و شیخ کبیر متوفی 1345 ق را در خود دارد و هم معبد عشق است که حدود سیصد سال ذکر و نام خدا و مجالس اهلبیت ع در آن اقامه می گردد و به خلاصه کلام از نظر معنوی چیزی کم ندارد و با همه قداست خود , هنوز برای بسیاری از مردم کشورمان و مومنین
دوستان و مؤمنین این پیشنهاد را مطرح می کردند و ما هم در این کار نیاز به تأمل و مشورت داشتیم و هنگامی که به ضرورت آن پی بردیم عزممان را جزم کردیم تا این کار صورت بگیرد. ولی متوجه شدیم که شهرستان بابل سهمیه خود را در ماه مبارک رمضان 1381 روز شهادت حضرت علی (ع) گرفته و پذیرای پیکر مطهر پنج شهید گمنام گردید که در صحن مطهر امامزاده قاسم ع مدفون شدند.
نا امید نشدیم چرا که از درون الهام می شد که ایم مکان این قدرت را دارد که ما را در این کار نیک و ماندگار یاری کند زیرا صاحب این مکان پشتیبانمان است و از نیت ما آگاه می باشد. می دانستیم باید در کنار نیت پاک ، حرکت بیشتری کنیم و پیگیر باشیم و واحد فرهنگی مسجد تلاش مستمری داشتند و ما را در این امر یاری کردند و مدارک لازم و فرم ها و نامه نوشته شد و امضاء مسئولان شهر پای اسناد و مدارک گرفته شد و پرونده تقاضا تکمیل گردید، حدود سه ماه پیگیر بودیم و تماسهای تلفنی ما برای یافتن روزنه ای قطع نمی شد تا آن که فهمیدیم نامه تقاضای یک مادر شهید مفقود الاثر می تواند روزنه امید باشد.
در میان مادران محترم شهدای مفقود الاثر ذهنمان به خانواده بزرگوار طلبه مفقود الاثر شهید محمد حسن زاده مقدم معطوف شد که شهید محمد به این مکان مقدس علاقه ویژه داشت و در دوران طلبگی مدتی در مدرسه علمیه روحیه درس می خواندیم و مادرش نیز از نمازگزاران و علاقمندان به این مسجد است، قصد و هدف خود را به این مادر گفتیم و او خوشحال شد و نامه تقاضای ایشان به مضمون ذیل، ضمیمه پرونده گردید:
بسمه تعالی
امام خمینی (ره) : مظلوم ترین شهدا شهدای گمنامند .
ریاست محترم بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس کشور
سردار سرتیپ پاسدار حاج میرفیصل باقرزاده (زید عزّه)
با سلام و احترام به ساحت مقدس آقا امام زمان (عج) و شهدای گلگون کفن میهن عزیزمان و امام شهدا و رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران و ریاست محترم جمهور و همه ی خادمان به این ملت شریفمان. اینجانب حاجیه خانم حلیمه مهدی زاده , مادر طلبه مفقودالاثر محمد حسن زاده مقدم که در عملیات والفجر 8 منطقه عملیاتی فاو , دریاچه نمک , در تاریخ 1364 , به شهادت رسید و حدود 23 سال من و پدرش را در غم و اندوه هجران خود قرار داد.. پدر بزرگوار شهید زنده یاد حاج علی اصغر حسن زاده مقدم در سال 1383 به رحمت خدا رفت و به آرزوی دیدن پیکر پاک و مطهر جوان شهیدش نرسید. و من هراز چنگاهی به مزار شهدای شهر می روم با خود می گویم کی می شود پیکر مطهر فرزند عزیزم را بیاورند و من هم مانند همه ی مادران شهدا , بر سر مزار فرزند شهیدم بنشینم و دل خود را تسکین دهم . و هنوز در این چشم انتظاری هستم تا روزی به آرزویم برسم , ( انشا ا...). چون عمری از من گذشته و ممکن است داغ دیدار پیکر پاک پسر شهیدم در دلم باقی بماند , لذا برای تسکین قلبم تقاضا دارم , شهید گمنام 8 سال دفاع مقدس در مسجد محل که از مساجد پر جمعیت در مرکز شهرستان می باشد دفن گردد. هروقت به این مسجد مقدس می روم به یاد فرزند خود و دوستان شهیدش می افتم. این مسجد مقدس مرقد مطهر دو عالم ربانی و فرزانه ملی حضرات آیات عظام علامه ملانصیرا و آیت ا... العظمی محمد حسن کبیر , (مشهور به شیخ کبیر ) را در خود جای داده است و مامن بسیاری از شهدای عزیز در دوران دفاع مقدس بود و پسر شهیدم علاقه وافری به این مسجد داشت و امروز هم جوانان زیادی به این مسجد مقدس مس آیند و در مراسم با شکوه آن شرکت می کنند. سردار بزرگوار امیدوارم تقاضای خالصانه مرا به عنوان مادر یک طلبه مفقودالاثر بپذیرید و با این درخواست من موافقت نمایید و از شفاعت شهدا در آخرت بهره مند شوید.
با شایسته ترین احترامات , حاجیه خانم حلیمه مهدی زاده مادر طلبه شهید محمد حسن زاده مقدم
در کنار فعالیت های قانونی و پیگیری ها ی مکرر، از دعا و توسل و استمداد از امام زمان عج غافل نشدیم و در انتظار اراده حضرت به تحقق این کار نیک بودیم تا آن که فهمیدیم سردار خوبان جناب آقای میر فیصل باقر زاده مسئول محترم بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای هشت سال دفاع مقدس و نیز مسئول کمیته جستجوی مفقودین کل کشور در تاریخ /4/87 مصادف با 14 رجب المرجب در روستای جوجارده از منطقه دودانگه کیاسر ساری یادوارد 130 تن از شهدای دودانگه برای ایراد سخنرانی حضور دارد.
در این تاریخ مسجدمقدس محدثین پذیرای 313 تن از معتکفین خواهر بود و ما هم مسئولیت خدمتگزاری آنان را بر عهده داشتیم، نا گزیر این فرصت را غنیمت شمرده و اعتکاف را در روز دوم رها کرده و با آقای ساداتی از بچه های فرهنگی مسجد که در این مدت بیشتر زحمات پیگیری بر دوش ایشان بود و به همراهی مادر طلبه مفقود الاثر شهید محمد حسن زاده مقدم و مادر شهید ابوالقاسم نصیرایی از اولین شهدای انقلاب این شهرستان عازم مجلس شهدا و دیدار با سردار شدیم تا آنان را که در نزد خدا جایگاهی دارند، واسطه قرار بدهیم.
در بین راه با تماس تلفنی متوجه شدیم سردار در شهرستان ساری در مجتمع ایثار جانبازان سخنرانی دارند و خیلی خوشحال شدیم که راهمان نزدیک شده و کار همینجا تمام می شود و دستور را از سردار خواهیم گرفت، راننده گرامی جناب آقای هدایت زاده بر سرعت خود افزود تا محروم نمانیم ولی غافل از دست تقدیر که ما را به مجلس شهدا طلبیدند و گره ها باید در مجلس شهیدان حل گردد چون وقتی رسیدیم و سراغ سردار را گرفتیم , گفتند: همین الآن پیش پایتان رفت! بین راه سردار را ندیدید؟ فهمیدیم که یکی از دو سه ماشین نزدیک مجتع در جهت مخالف ما حامل سردار بود؛ نیم ساعت بلکه بیشتر معطل ماندیم و عازم مجلس شهدا در روستای جوجارده شدیم. راه زیادی بود و هوا بسیار گرم و چاره ای جز تسلیم به قضای الهی نبود . با امیدواری به راهمان ادامه دادیم و نزدیک اذان ظهر به آنجا رسیدیم . سردار در حال سخنرانی بود . به دو مادر شهید گفتیم شما اینجا منتظر باشید , هوا گرم بود و چاره ای نبود ,آنان کنار خیابان منتظر ماندند تا از ما خبری بیاید.ما دو نفر (با آقای ساداتی) جمعیت را شکافتیم تا زیر جایگاه سخنران بنشینیم , تا بعد از سخنرانی به راحتی به سردار دسترسی پیدا کنیم. پس از سخنرانی هنگام اذان و نماز , سردار کنار تریبون نشستندو ما هم رفتیم کنارشان نشستیم . پاسداران محافظ به ما احترام گذاشته و جا را باز کردند تا ما کنار سردار بنشینیم. او نیز با احترام و تواضع از جایش بلند شد . پس از احوالپرسی خود را معرفی کردم , پرونده را درآورده و توضیحات لازم را دادم. آنچه از سردار شنیدم مرا امیدوار نکرد , تا آنکه سخن از مسجد به میان آوردم و ضرورت دفن شهید را در این مکان مقدس بیان کردم . از جمله گفتم : هر شب چهارشنبه خیل عظیم جمعیت از جای جای استان به این مکان شتافته که 70 درصد آنان را جوانان نسل سوم تشکیل داده و وجود شهدا در چنین جمعی, یادمان فرهنگ جهاد و شهادت را تداعی نموده و یاد و خاطره شهدا همواره زنده خواهد ماند...؛ سردار با شنیدن این سخنان مشتاق شد تا مسجد را ببیند , و گفت با چنین تعاریفی ممکن است این کار (تدفین شهدا)عملی باشد و گفت که جواب نهایی را بعد از بازدید خواهد داد , ما که می خواستیم در همین مجلس جواب مثبت و روشنی گرفته شود به سردارگفتیم : دو مادر شهید هم در این هوای گرم , زیر آفتاب منتظر شما هستند و صحبتی با شما دارند . سردار بسیار متاثر شد و گفت : این همه راه در این هوای گرم چرا به آنان زحمت دادید؟... و برای احترام به مادران شهید از جا برخاست و با آنکه وقت نماز ظهر بود , با هم انبوه جمعیت را شکافتیم , تا کنار جاده به مادران شهید رسیدیم , و آنها تقاضای خود را مطرح کردند. سر دار در پایان صحبت دستور فرمودند یک شهید برای این مکان مقدس منظور کنید. ما خوشحال شدیم اما اصرارمان برای پذیرفتن چند شهید عملی نشد و به همان یک شهید قانع شدیم.از سردار خداحافظی کردیم تا در سی ام تیرماه برای بازدید از مسجد دیدارمان تازه گردد...
در روز موعود سردار با همراهانش که همگی خادمان شهدا در گروه تفحص بودند به مسجد آمدند ؛ مسولین شهری از فرمانداری , شهرداری , فرمانده سپاه شهرستان بابل سرهنگ فدائیان و دبیر کنگره سرداران و 1700 شهید شهرستان جناب سرهنگ آدینه پور که متحمل زحماتی در هماهنگی لازم بودند , ... حضور داشتند .
سردار که مجذوب این مکان مقدس شده بودند , در ابتدا به زیارت قبور مطهر دوعالم ربانی علامه ملانصیرا و آیت الله شیخ کبیر مشرف گردید. سپس وارد مسجد شده و با شنیدن موقعیت این مکان , محراب مسجد و کتیبه روی محراب , دو رکعت نماز تحیت اقامه کردند. بعد نشستیم و صحبت کردیم , مادر دو شهید بزرگوار محمد حسن زاده و ابوالقاسم نصیرایی در جمع ما آمدند و پس از لحظاتی آن دو مادر با سردار کنار شبستان , روبروی محراب , جلسه ای خصوصی و محرمانه تشکیل دادند. نمی دانستیم با یکدیگر چه می گویند. ولی ناگهان مشاهده کردیم که سردار خم شد و گوشه چادر آن مادران را بوسید و با چهره ای بشاش و خشنود به جلسه پایان داد , سپس رو به ما کردند و گفت با تدفین پیکر دو شهید در این مسجد , به خاطر این دو مادر و صحبت های محرمانه ای که با هم داشتیم موافقت می شود , در این لحظه صلوات جمع حاضر بلند شد . بعد از آن وارد حیاط مسجد (قبرستان قدیم) شدیم و محل دفن دو شهید را مشخص کرد و گفت : برای چه زمان آمادگی دارید ؟ ما که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم گفتیم هرچه زودتر بهتر , ایشان گفتند : اجساد تازه کشف شده شهدای عملیات والفجر 6 , منطقه چیلات دهلران را آیا حاضرید در روز شهادت آقا موسی بن جعفر (ع) تشییع کنید ؟ هرچند برای ما مدت کوتاهی بود , ولی موافقت کردیم و گفتیم : به یاری خدا مراسم تشییع و تدفین خوبی هم خواهیم داشت ...
و چنین شد که این دو پرستوی پروبال شکسته 20 و 21 ساله بردوش مردم ولایتمدار و خانواده های شهدا در ماه رجب المرجب , سالروز شهادت آقا موسی بن جعفر الکاظم (ع) مورخه 7/5/87 تشییع و در این مکان مقدس در آغوش خاک آرمیدند.
هر برگ از وصیت نامه های شهدا هزاران نکته نهفنه در خود دارد که از عمق نور وجودشان ترسیم گردید؛ امام خمینی (ره) در عظمت این وصیتنامه ها فرمود : صد سال عبادت کردبد خدا قبول کند ؛ یکبار هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید و مطالعه کنید.
در پایان فرازهایی از وصیت نامه روحانی مفقودالاثر شهید محمد حسن زاده مقدم را مرور می کنیم تا حقیقت کلام امام (ره) را دریابیم.
بسم رب الشهداء والصدیقین:
آنان که ایمان آورده اند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند آنها را در نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند (سوره توبه ) ما مثل حسین (ع)وار به جنگ شدیم و باید مثل حسین(ع)به شهادت برسیم (مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد) . باعرض سلام خالصانه به حضرت بقیه ا... الاعظم امام زمان منجی عالم بشریت و روشن بخش جهان ظالمان و عاشق همه مومنین و با عرض سلام به رهبر مستضعفین جهان امام خمینی که حسین وار در مقابل ابر قدرت های زمان مقاوم و استوار ایستاده و تا از بین بردن این ابر قدرتها و نوکرانش (عراق و صهیونیستها) از پای نخواهد نشست.
امت شهید پرور ، قدر این رهبر را بدانید رهبری که مارا از بند استعمارغریبان و فساد وگمراهی در آورد. و اسلام راستین را به ما آموخت که خدا حفظش کند و او را نگه دارد ، خواهران و برادران که در پشت جبهه هستید راه حسین ادامه دهید از شما می خواهم که سخنان امام را گوش دهید و پندهایی که به شما امت شهید پرور می کند عمل کنید تا انحرافی نگردید و همیشه دعا کنید که خداوند امام عزیز را تمام بلاها حفظ گرداند و همیشه دعای مخصوص به جان امام را فراموش نکید که امام زمان (عج) بر این دعا تأکید کرده است و دعای فرج را بعد از نماز و در مجالس عمومی بخوانید.سلام مخلصان من به پدر و مادر عزیزم و خواهر و برادر مهربانم که مرا همیشه در جبهه های حق علیه باطل یاری کرده اید و روحیه به من داده اید که با کفار در ستیز باشم و جز به جنگ به چیز دیگر فکر نکنم زیرا که شما می دانستید که اگر بکشیم پیروزیم و اگر کشته شویم باز هم پیروزیم پدر و مادر عزیزم شما زحمات زیادی برایم کشیدید مخصوصاً در این جند سال انقلاب ولی من نتوانستم زحمات شما را جبران کنم . مادر و پدر عزیزم و خواهر و برادر مهربانم اگر خبر شهادتم را شنیدید دو رکعت نماز شکرانه بخوانید و به درگاه خداوند شکر کنید که خدایا این هدیه ناقابل را از ما به پذیرید. مادر عزیزم تو زحمات زیادی برایم کشیدی تا اینکه حتی تو مرا به جبهه فرستاده ای که امیدوارم خداوند تو را با حضرت زهرا (س) محشور گرداند. و ای پدر بزرگوارم تو هم زحمات زیادی برایم کشیده ای و این زحمات تو بوده که من در جبهه هستم که امیدوارم خداوند تو را با انبیاء و اولیاء خدا محشور گرداند و از تو ای خواهرم می خواهم که راهم را ادامه دهید. و زینب (س) گونه زندگی کنید.و ای برادر تو اسلحه خونینم را از زمین برادر و تا پیروزی نهایی راهم را ادامه بده.
خدایا ای کاش هزاران جان داشتم و به خاطر رضای تو در راه امام خمینی که همان راه اسلام عزیز است می دادم و در خاتمه از کلیه دوستان و آشنایان و خویشاوندان خود تقاضا عاجزانه دارم که مرا ببخشید و از خطاکاری های من درگذرند که من از آتش جهنم می ترسم و نمی توانم در قیامت پاسخگو باشم چون خداوند حق الناس را نمی بخشد مگر اینکه خود مردم ببخشند.
خدایا تامارا نیامرزیدی از این دنیا مبر
خدایا مارا شهید بمیران و در آخرین لحضات شهادت فرصتی ده که ذکر گوییم و به شهادت برسیم.
خدایا مرگ در راهت ،را از این بنده حقیرت قبول بگردان
خدایا از عمرمان بکاه و به عمر رهبرمان بیفزا
خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
با تشکر از سردار سرتیپ پاسدار باقرزاده , گروه تفحص سپاه کربلا ی مازندران, بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان , ستادکنگره سرداران و 1700 شهید شهرستان بابل , اداره اوقاف و امور خیریه , بخشداری مرکزی , بنیاد شهید و امور ایثارگران , شهرداری , شورای اسلامی شهر , سپاه ناحیه بابل و همه عزیزانی که در این کار نیک و ماندگار نقش مهمی ایفا نمودند.
والسلام – کمترین خادم مسجد عسکر نصیرایی