0

مروری بر عملیات بازی‌دراز در گفت‌و‌گو با یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مروری بر عملیات بازی‌دراز در گفت‌و‌گو با یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات
چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394  1:14 PM

مروری بر عملیات بازی‌دراز در گفت‌و‌گو با یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات


عملیات بازی‌دراز در دوم اردیبهشت 1360 از معدود تک‌های موفق کشورمان در مقطع اولیه جنگ تحمیلی به شمار می‌رود، عملیاتی که در آن نام بزرگمردانی چون محسن وزوایی، غلامعلی پیچک، علی‌اکبر شیرودی، محسن حاجی‌بابا و... می‌درخشد.
مروری بر عملیات بازی‌دراز در گفت‌و‌گو با یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات

به گزارش دفاع پرس، اصغر اسماعیلی از رزمندگان گردان دوم سپاه تهران همکلام ما شده ‌است تا دیده‌هایش را از فتح بازی‌دراز برای‌مان بازگو کند. آن طور که تاریخ گواهی می‌دهد، در بازی‌دراز گردان‌های دوم، چهارم، هفتم و نهم سپاه تهران به پشتیبانی بالگردهای هوانیروز به بلندی‌های تحت اشغال بازی‌دراز یورش می‌برند و با تقدیم شهدای بسیاری برخی از آنها را فتح می‌کنند.اسماعیلی در همین عملیات خاطره‌ای را از شهید شیرودی در ذهنش ماندگار شده است را برای اولین بار بازگو می‌کند. گفت‌وگوی ما با این رزمنده پیشکسوت دفاع مقدس را در ادامه می خوانید.

برای شروع از خودتان بگویید، مسیر رزمندگی‌تان از کجا رقم خورد؟

من متولد سال 37 در تهران و محله قدیمی و جنوب‌شهری صابون‌پزخانه هستم. اغلب بچه‌های انقلابی و جبهه و جنگ هم از همین محله‌های محروم و عموماً مذهبی وارد جریان انقلاب و جنگ می‌شدند. به این ترتیب بنده هم در یازدهم مردادماه 1358 به خیل سبز‌پوشان سپاه پیوستم و عضو گردان دوم سپاه تهران شدم. جزو نیروی همین گردان هم بودم که در عملیات بازی دراز شرکت کردم.

اصلاً اهمیت عملیات بازی‌دراز در چیست؟ با توجه به اینکه وقایع جبهه‌های غرب غالباً مظلوم واقع می‌شوند، از بازی‌دراز بیشتر سخن به میان می‌آید.

یکی از دلایل اهمیت این عملیات، اهمیت خود منطقه است. بلندی‌های بازی‌دراز در دشت ذهاب قرار دارد و این دشت جزو جبهه غرب به شمار می‌آید که اولین حمله دشمن در ابتدای شروع جنگ از پاسگاه خان‌لیلی در همین منطقه صورت گرفت و آخرین حرکت دشمن یعنی حمله منافقین (عملیات مرصاد) نیز در همین منطقه بود. از سوی دیگر در عملیات بازی‌دراز ما می‌بایست بلندی‌هایی را پس می‌گرفتیم که هر کدام از طرفین آن را تحت کنترل داشت،‌ می‌توانست مسلط به منطقه باشد. یادم است وقتی توانستیم در عملیات بازی‌دراز دشمن را عقب برانیم و به قله 1150 دست پیدا کنیم، از آن بالا به موقعیت پدافندی خودمان نگاه کردیم. صحنه واقعاً جالب و شاید عجیبی دیدیم. از آن بالا به راحتی می‌توانستیم داخل سنگرهای اجتماعی خودمان را ببینیم و تازه آنجا بود که فهمیدم سربازان دشمن به راحتی از بالای قله ما را در داخل سنگرهای‌مان می‌دیدند و راحت می‌توانستند ما را مورد اصابت قرار دهند. اتفاقاً انواع و اقسام گلوله‌های خمپاره هم به طرف ما شلیک می‌شد، اما خواست خدا بود که تا آن لحظه تلفاتی به ما وارد نشد. بنابراین ما که در بازی‌دراز بر بلندی‌ها مسلط شدیم، بر منطقه اشراف یافتیم و می‌شود گفت برتری بعثی‌ها در جبهه غرب بعد از عملیات بازی‌دراز از بین رفت.

با توجه به اینکه دشمن در مقطع اولیه جنگ در جبهه‌های جنوب فشار زیادی وارد کرده بود، چطور شد که فرماندهان تصمیم به انجام عملیات در غرب گرفتند؟

زمان انجام عملیات بازی‌دراز هنوز بنی‌صدر خائن فرمانده کل قوا بود. از اولین روز جنگ تا برج 10 سال 59 هم نیروهای ما چهار عملیات عمده در جبهه جنوبی انجام داده بودند که هیچ کدام دستاورد آنچنانی نداشتند، خصوصاً عملیات نصر که در دی ماه 59 منجر به شهادت علم‌الهدی و تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام شد. بنابراین توجه فرماندهان به جبهه‌های غرب معطوف شد. در این میان حضور دشمن در بلندی‌های بازی‌دراز مثل استخوانی در گلو بود که امنیت منطقه را به خطر می‌انداخت. لذا با وجود سختی‌ها و خطراتی که حمله به ارتفاعات بلند داشت، تصمیم گرفته شد که عملیات بازی‌دراز انجام شود.

از روند عملیات بگویید. گردان دوم در این عملیات چه مأموریتی داشت؟

گردان دوم سپاه تهران به فرماندهی برادرمان آقای منصور کوچک محسنی مأمور فتح قله 1150 از محور «سراب گرم» شده بود. شب عملیات که بامداد دوم اردیبهشت ماه بود، از محور عملیاتی‌مان به دشمن حمله کردیم و درگیری‌هایی رخ داد. آن شب نتوانستیم پیشروی آنچنانی انجام دهیم اما هوا که روشن شد، دوباره و این بار در خفا به قله نزدیک شدیم و اتفاق جالبی هم افتاد. در روشنایی روز ما تا دامنه کوه پیشروی کردیم و دشمن با وجود هوشیاری که شب قبل یافته بود متوجه حضورمان نشد. وقتی هم که مطلع شدند، کار از کار گذشته بود و مقاومت چندانی نشان ندادند، طوری که بدون حتی یک شهید توانستیم قله را فتح کنیم. حالا شما تصور کنید که شیب سمت عراقی‌ها ملایم بود و دامنه سمت ما شیب تندی داشت. از طرف دیگر آنها در ماه‌هایی که قله را تحت اشغال داشتند،‌ جاده طویلی به قله کشیده بودند که امکان پشتیبانی و ارسال غذا و تجهیزات را به راحتی به آنها می‌داد. در حالی که ما می‌بایست با سلاح‌های سبک خودمان را به قله می‌رساندیم. هرچه بود عنایت خدا همراهی‌مان کرد و قله را به راحتی گرفتیم.

اما در خصوص عملیات بازی‌دراز شنیده‌ایم که شهدای زیادی داشته و خصوصاً از شهید وزوایی و نیروهایش نقل می‌شود که به سختی توانسته بودند به هدف مورد نظر دست یابند.

خب ما در یک محور از این عملیات بودیم. در طی عملیات بازی‌دراز ارتفاعات 110 سخره‌ای،‌ 110 گچی، 1150 و 1050 آزاد شدند که در محورهای دیگر و برای آزادی هرکدام‌شان شهدایی تقدیم شد. البته این را هم عرض کنم که بعد از فتح قله 1150 توسط گردان ما،‌ دشمن پاتک‌های سنگینی با استفاده از تانک‌هایش انجام داد. نیروهای پیاده هم در پناه همین تانک‌ها پیشروی می‌کردند که بچه‌ها با آنها درگیر شدند. اما در برابر ماشین‌های زرهی، ما که از حداقل تسلیحات بهره می‌بردیم، کار چندانی نمی‌توانستیم انجام دهیم. بنابراین بنده به اتفاق دو تن از همرزمانم به پادگان ابوذر رفتیم و درخواست نیروی کمکی کردیم که شهید شیرودی به همراه چند بالگرد دیگر به کمک‌مان آمدند و دشمن را پس زدند.

شیرودی در همین عملیات به شهادت رسید. خودتان شاهد شهادت ایشان بودید؟

بله،‌ اتفاقاً خاطره جالبی هم از حماسه‌سازی ایشان در ذهنم ماندگار شده است. آن روز وقتی که ما برای درخواست کمک به ابوذر رفتیم، ارشد آنجا سرهنگ عطارزاده بود که بعدها به جرم خیانت اعدام شد. آقای ابوشریف و شهید شیرودی هم بودند. لحظه‌ای که ما خبر پاتک سنگین دشمن را رساندیم، قبل از آنکه آن دو نفر دیگر حرفی بزنند، سریع شهید شیرودی گفت: برگردید من همین الان خودم را می‌رسانم! تا ما برگشتیم و خودمان را به قله رساندیم، دیدم شیرودی به قولش عمل کرده و با بالگردش به منطقه آمده است. ایشان برای اینکه تانک‌های دشمن را بهتر شکار کند، در ارتفاع پایین پرواز می‌کرد و آنها را مورد اصابت قرار می‌داد. البته بالگردهای دیگری هم بودند، اما شیرودی در این میان بی‌محابا به دل خطر می‌رفت تا اینکه بالگردش مورد اصابت قرار گرفت و چند کیلومتر آن طرف‌تر زیر بلندی‌های کوره موش سقوط کرد و به شهادت رسید. الان در مکان سقوط ایشان یادمانی برپا شده است.

هر عملیاتی یادگاری‌هایی از خاطرات در ذهن بازماندگان برجای می‌گذارد، یادگاری شما از بازی‌دراز چیست؟

همان طور که گفتم در این عملیات از بچه‌های ما کسی شهید نشد‌ اما چهره‌هایی چون حجت‌الاسلام شهید غفاری و شهید علیرضا صادقی به عنوان دیده‌بان در این عملیات زحمات زیادی کشیدند که این بزرگواران در مقاطع دیگر دفاع مقدس به شهادت رسیدند. شهید غفاری یک روحانی مبارز بود که به عنوان نیروی عقیدتی به منطقه وارد شده بود، اما با احساس نیازی که کرد، رخت رزم پوشید و چون آن زمان واحدهای سپاه، تخصص لازم را نداشتند،‌ ایشان به اتفاق شهید صادقی و برخی دیگر از بچه‌ها به پادگان ابوذر رفتند و از برادران ارتشی دیده‌بانی را آموختند و در بازی‌دراز نیز غفاری و همرزمانش به عنوان نیروی دیده‌بان فعالیت می‌کردند. حجت‌الاسلام غفاری در عملیات بازی‌دراز دوم که چند ماه بعد انجام شد به شهادت رسید.


منبع: روزنامه جوان

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها