0

در امتداد تاریکی (ماجراهای واقعی)

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

سرگذشت سیاه 4 برادر
سه شنبه 27 تیر 1396  9:03 AM

سرگذشت سیاه 4 برادر
 
 
من 3 برادر داشتم که 2 نفر از آن ها جان خود را بر سر مصرف موادمخدر گذاشتند و به خاطر استعمال زیاد و ناخالصی مواد مخدر صنعتی جان باختند و دیگری را هم چند روز قبل با ضربه چاقو به قتل رساندم در حالی که هر دو نفرمان نیز به موادمخدر آلوده بودیم و...
مرد 43 ساله ای که به اتهام برادرکشی در مشهد دستگیر شده است، پس از آن که به سوالات تخصصی سرگرد نجفی (افسر پرونده) درباره چگونگی ارتکاب جنایت پاسخ داد، آه بلندی کشید و در تشریح گذشته سیاه خود گفت: روزگاری وضعیت مالی خوبی داشتیم و در منطقه قاسم آباد مشهد به همراه  3 خواهر و 3 برادرم زندگی می کردیم. آن زمان من برای تحصیل به منطقه آزادشهر می رفتم و به همین خاطر خیلی خسته می شدم چرا که مسیر طولانی مدرسه بر درس هایم نیز تاثیر می گذاشت و من مدام سرزنش می شدم، این بود که در دوران راهنمایی ترک تحصیل کردم و نزد پدر و مادرم ماندم. از آن روز به بعد همواره با دوستانم به گشت و گذار می رفتیم تا این که برای اولین بار طعم موادمخدر را چشیدم. آن زمان 16 سال بیشتر نداشتم و با دوستانم به پارک وکیل آباد رفته بودیم که هنگام پایین آمدن از کوه، پایم شکست.یکی از دوستانم مرا به خانه خودشان برد و برای آن که درد پایم کمتر شود، مقداری موادمخدر به من داد البته قبلا، اولین بار در خانه دوستم با یکدیگر از آن استفاده کرده بودیم اما بعد از آن، دیگر به تنهایی مصرف می کردم تا این که معتاد شدم. از ترس اعتیاد 2 سال دیرتر به سربازی رفتم اما یک ماه نیز نتوانستم دوام بیاورم و از خدمت سربازی فراری شدم. از آن به بعد برای تامین هزینه های مصرف مواد در حالی به خرده فروشی موادمخدر روی آوردم که مصرف هرویین را آغاز کرده بودم. سال 1377 با دختر همسایه مان ازدواج کردم ولی به خاطر خلافکاری های من هیچ وقت روزگار خوشی نداشتیم. در همین روزها برادران دیگرم نیز معتاد شده بودند تا این که 2 برادرم یکی پس از دیگری بر اثر ناخالصی های موادمخدر جان باختند. در این میان من طی یک درگیری، برادر دیگرم را با چاقو زدم و روانه زندان شدم. وقتی محکومیتم به پایان رسید همسرم از من طلاق گرفت و دادگاه حضانت 2 پسرم را نیز به او سپرد. از آن به بعد دوباره فروش موادمخدر صنعتی را شروع کردم تا این که سال 1390 ماموران ستاد مبارزه با موادمخدر منزل ما را بازرسی کردند. آن روز برادرم با 5 گرم شیشه به 8 سال زندان و من هم به خاطر 3 گرم کریستال به 2 سال زندان محکوم شدم. یک سال بعد مورد عفو قرار گرفتم و آزاد شدم. اما هنوز مدت زیادی از آزادی ام نگذشته بود که مقداری موادمخدر هنگام ملاقات به زندان بردم تا برادرم استفاده کند ولی آن جا دستگیر شدم و دوباره 2 سال تحمل کیفر کردم. البته قبل از آن هم به خاطر صدور چک های بلامحل یک سال در زندان بودم. بالاخره وقتی از زندان آزاد شدم به مصرف متادون روی آوردم البته در زندان هم داروی متادون مصرف می کردم. روزگار تلخی را در کنار مادرم می گذراندم تا این که این حادثه رخ داد و من به خاطر هیچ، برادرم را با ضربه چاقو کشتم! حالا هم اگرچه خیلی پشیمانم اما ای کاش...
 
 
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها