0

در امتداد تاریکی (ماجراهای واقعی)

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

یارانه هم می گرفتم ...!
شنبه 19 فروردین 1396  7:38 PM

یارانه هم می گرفتم ...!
 
 

ماجرای سوءاستفاده و جعل اسناد ملی، موضوعی بود که تحقیقات مأموران اطلاعاتی کلانتری گلشهر مشهد بر آن متمرکز شده بود. مأموران با استفاده از منابع و مخبران محلی، اطلاعاتی را به دست آورده بودند که نشان می داد، فردی در منطقه گلشهر از اسناد ملی و هویتی جعلی استفاده می کند. این گونه بود که مأموران کلانتری وارد عمل شدند و پس از چند روز تحقیقات غیرمحسوس، دریافتند که فرد موردنظر از اتباع بیگانه ساکن در ایران است که با سوءاستفاده از مدارک هویتی جعلی با یک دختر ایرانی ازدواج کرده است و ... . این مرد جوان که توسط مأموران انتظامی دستگیر شده بود، در دایره مشاوره و مددکاری به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر گفت: سال ها قبل به صورت غیرقانونی و توسط قاچاقچیان انسان وارد ایران شدیم. آن زمان من کودکی بیش نبودم و تنها به خاطر دارم که پدرم با پرداخت مبالغی پول به قاچاقچیان، ما را از طریق مرزهای شرقی کشور به ایران آورد و در منطقه گلشهر مشهد ساکن شدیم. پدرم وضعیت مالی خوبی نداشت و با کارگری، مخارج زندگی را تأمین می کرد. وقتی به سن نوجوانی رسیدم، تصمیم گرفتم من هم به دنبال شغلی بروم تا حداقل هزینه های خودم را تأمین کنم. کم کم از طریق دوستانم که در تولیدی ها کار می کردند، به فروشنده ای در منطقه 17شهریور مشهد معرفی شدم. این بود که 15سال قبل، پس از صحبت های مقدماتی با صاحبکارم، در فروشگاه لباس مشغول کار شدم. مدتی از استخدامم در آن فروشگاه گذشته بود که با یکی از مشتریان  ایرانی آشنا شدم، به طوری که ماجرای زندگی و چگونگی مهاجرتمان به ایران را برای او بازگو کردم. در میان درد دل هایم، به او گفتم که چون غیرقانونی وارد ایران شده ایم و مدارک هویتی ایرانی نداریم، زندگی  برایمان در ایران سخت شده است. هنوز چند هفته از این ماجرا نگذشته بود که روزی همان مشتری ایرانی به فروشگاه آمد و خبر مسرت بخشی برایم آورد. او گفت: مدتی قبل یکی از بستگانش که تقریبا هم سن و سال من بود، در یک سانحه رانندگی جان سپرده اما شناسنامه او باطل نشده است و من به خاطر علاقه ای که به تو دارم، می خواهم این شناسنامه را در اختیارت بگذارم تا هویت ایرانی پیدا کنی! من هم که از شنیدن این خبر در پوست خودم نمی گنجیدم، مبلغ یک میلیون تومان به آن مشتری دادم و شناسنامه را از او خریدم. از آن روز به بعد، با هویت ثبت شده در آن شناسنامه زندگی می کردم و در اولین اقدام، خدمت سربازی ام را خریدم تا مشکل سربازی ام برطرف شود. پس از آن هم، گواهی نامه رانندگی گرفتم و بدون این که کسی از هویت واقعی من اطلاعی داشته باشد، به خواستگاری یک دختر ایرانی رفتم و با او ازدواج کردم. پس از ازدواج هم به عنوان سرپرست خانوار از همه امتیازات یک فرد ایرانی مانند دریافت یارانه های نقدی برخوردار بودم و زندگی خوبی داشتم تا این که مأموران انتظامی به سراغم آمدند و این گونه حلقه های قانون بر دستانم گره خورد... . شایان ذکر است، بررسی های بیشتر درباره ریشه یابی این پرونده به دستور سرگرد بهرامیان (رئیس کلانتری گلشهر) ادامه دارد.


ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها