0

در امتداد تاریکی (ماجراهای واقعی)

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:در امتداد تاریکی (ماجراهای واقعی)
دوشنبه 6 مهر 1394  7:20 AM

صحنه سازي !
 

وقتي پسرم با آب و تاب ماجراي سرقت سکه‌هاي طلا و بسته‌هاي اسکناس از منزلم را تعريف مي‌کرد من عرق شرم مي‌ريختم و احساس مي‌کردم با هر جمله‌اي که او بر زبان مي‌راند کمرم خميده تر مي‌شود. البته هنگامي که مامور تجسس کلانتري نگاهش را به چشمان فرزندم دوخت و گفت: به همراه پسرتان براي تکميل تحقيقات به کلانتري بياييد همان لحظه احتمال دادم که امکان دارد دستبرد به پول‌ها و سکه‌هاي طلا کار فرزندم باشد اما زماني که پسرم در بين راه کنار افسر تجسس قرار گرفت و موضوعي را در گوش او زمزمه کرد شکم به يقين تبديل شد اما باز هم نمي‌خواستم بپذيرم که...

مرد 50 ساله در حالي که عنوان مي‌کرد نمي‌دانم چگونه در تربيت فرزندم اشتباه کرده ام و کدامين راه را به خطا رفته ام به مشاور و مددکار کلانتري الهيه مشهد گفت: وقتي متوجه سرقت از منزلم شدم و با پليس تماس گرفتم هيچ گاه فکر نمي‌کردم پسرم عامل اين سرقت باشد اما رئيس دايره تجسس کلانتري پس از بررسي صحنه سرقت بلافاصله به پسرم مشکوک شد در حالي که پسرم اهل هيچ گونه خلافي نبود و حتي سيگار هم نمي‌کشيد. امير از کودکي عاشق بازي‌هاي رايانه‌اي و گيم نت بود. او فيلم‌هاي هيجاني ترسناک و جنگي را خيلي دوست داشت به همين خاطر همه پول هايش را صرف خريد فيلم‌هاي هيجان انگيز و بازي‌هاي رايانه‌اي مي‌کرد. او به دنبال همين هيجانات گاهي درون منزل دست به سرقت مي‌زد هنگامي که متوجه گم شدن مقدار کمي از پول هايم مي‌شدم، مي‌دانستم برداشتن پول ‌ها کار امير است اما به رويش نمي‌آوردم با خودم مي‌گفتم او نوجوان است بزرگ تر که شود کار اشتباهش را درک مي‌کند مدتي قبل از اين ماجرا نيز او 400 هزار تومان از خانه سرقت کرد وقتي موضوع پول‌ها را مطرح کردم او گفت: دوستم از من پول مي‌خواست من هم مجبور شدم اين مبلغ را از خانه بردارم. اما من باز هم سخت‌گيري نکردم تا اين که وقتي روز گذشته چند سکه طلا و يک ميليون و 200 هزار تومان پول از منزلم سرقت شد با پليس تماس گرفتم. پسرم که اکنون 22 سال سن دارد و در کلاس دوم دبيرستان ترک تحصيل کرده است وقتي مورد ظن افسر تجسس قرار گرفت اعتراف کرد با صحنه سازي پول و سکه‌ها را از منزل خارج کرده و در اختيار يکي از دوستانش قرار داده است او همان شب به اتفاق دوستش سکه‌هاي طلا را فروخته و با اين پول‌ها 2 دستگاه گوشي تلفن همراه براي خود و دوستش خريده است و هم اکنون نيز بقيه پول‌ها در اختيار دوستش قرار دارد. حالا هم اگر چه پليس با هوشياري و دقت عامل سرقت از منزلم را دستگير کرده است اما من نمي‌دانم در کجاي تربيت فرزندم اشتباه کرده ام که او اکنون در بازجويي‌ها مدعي است به خاطر انتقام از من دست به اين سرقت زده است و مي‌گويد مي‌خواستم به پدرم بفهمانم که براي تفريح و خوشگذراني بايد پول در اختيارم مي‌گذاشت تا من هم مانند ديگر دوستانم هر چه دلم مي‌خواست تهيه مي‌کردم. مرد ميانسال در حالي که با پشت دست اشک هايش را پاک مي‌کرد ادامه داد :کاش پس از ارتکاب اولين سرقت راه برخورد را مي‌دانستم تا ...

ماجراي واقعي با همکاري پليس پيشگيري خراسان رضوي

 

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها