0

در امتداد تاریکی (ماجراهای واقعی)

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:در امتداد تاریکی (ماجراهای واقعی)
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  12:23 PM

مالخر اينترنتي!
 

وقتي از زندان آزاد شدم تا مدتي بيکار بودم ديگر کسي به يک دزد اعتماد نمي کرد از سوي ديگر مستاجر بودم و تامين هزينه هاي زندگي برايم خيلي سخت بود تا اين که تصميم گرفتم اين بار به جاي دزدي مالخري کنم چرا که در زندان با برخي دزدهاي حرفه اي آشنا شده بودم و ...

جوان 36 ساله اي که به اتهام فروش اينترنتي موتورسيکلت سرقتي توسط کارآگاهان پليس فتاي خراسان رضوي دستگير شده بود در حالي که ادعا مي کرد در سرقت موتورسيکلت نقش ندارد و تنها به فروش اينترنتي موتورسيکلت مسروقه اقدام کرده است به مشاور و مددکار اجتماعي پليس فتاي خراسان رضوي گفت: پس از گرفتن ديپلم و پايان خدمت سربازي ازدواج کردم اما به خاطر اين که شغل مناسبي نداشتم خيلي از سوي اطرافيانم تحقير مي شدم. من همواره در پي شغلي راحت و پردرآمد بودم که هيچ وقت هم به آن نرسيدم به همين خاطر هم بسياري از موقعيت هاي شغلي را از دست دادم تا اين که فرزند اولم به دنيا آمد و من همچنان بيکار بودم. در همين روزها به ناچار براي تامين بخشي از هزينه هاي زندگي در يک فروشگاه «گوشي تلفن همراه» مشغول کار شدم اما هميشه احساس مي کردم سطح زندگي ام خيلي پايين تر از ديگر دوستانم است در همين افکار سير مي کردم که روزي وسوسه شدم از صاحب فروشگاه سرقت کنم آن روز با طرح يک نقشه حساب شده يکي از گوشي هاي گران قيمت مغازه را سرقت کردم اما صاحب فروشگاه خيلي زود متوجه موضوع شد و اين گونه بود که براي اولين بار به جرم سرقت روانه زندان شدم. در زندان دوستان زيادي پيدا کردم که يکي از آن ها با اينترنت و فضاي مجازي آشنايي کامل داشت به همين دليل سعي کردم چگونگي فروش کالا از طريق اينترنت را از او ياد بگيرم وقتي از زندان آزاد شدم دوباره بيکار شدم با اين تفاوت که ديگر مهر «دزد» بر پيشاني ام خورده بود و هيچ کس به من اعتماد نمي کرد از سوي ديگر هم خيلي از زندگي عقب افتاده بودم و بايد آن را جبران مي کردم ولي باز هم بيراهه را انتخاب کردم با خودم مي انديشيدم اين بار با تجربه اي که کسب کردم پليس نمي تواند مرا شناسايي کند چرا که من اثري از خودم در فضاي مجازي برجا نمي گذاشتم ولي تنها چند روز بعد از فروش يک موتورسيکلت کارآگاهان پليس فتا به سراغم آمدند و مرا دستگير کردند من موتورسيکلتي را که شماره هاي آن دستکوب بود با قيمت ارزاني در اينترنت به فروش گذاشتم که نوجوان 17 ساله اي به عنوان خريدار تماس گرفت و من با او مقابل منزل فرد ناشناسي قرار گذاشتم و بدين ترتيب 100 هزار تومان به خاطر ثبت سند از پول فروش موتور نزد خريدار باقي ماند در حالي که موتورسيکلت مسروقه بود و سندي هم نداشت، پليس آن نوجوان را دستگير کرد و اين گونه من هم که فراري بودم توسط پليس فتا ردزني و دستگير شدم.

ماجراي واقعي با همکاري پليس فتاي خراسان رضوي

 

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

تشکرات از این پست
mehdi0014 Lovermohamad
دسترسی سریع به انجمن ها