توهمات عاشقی!!!!
پنج شنبه 27 فروردین 1394 12:25 AM
در داستانهای عاشقانهای که از کودکی شنیده ایم جدایی جزء جداییناپذیر عشق است و عقل و آرامش هم با این احساس میانهای ندارند.
برای خیلی ها وارد شدن به دنیای عشق و ازدواج میتواند به معنای ورود به یک دنیای پر از رنج و آسیب باشد اما روانشناسان با این روایتهای ادیبانه میانهای ندارند. آنها وابستگی عاطفی ای را که شما را رنج دهد عشق نمی دانند. این نشانه ها را بخوانید و اگر در خودتان یافتید بدانید توهم عشق دارید و در رابطه ای بیمار قرار گرفته اید که هر چه سریعتر باید با یک نه قاطع خود را از آن بیرون بکشید. به ازدواج منتهی شدن این روابط نتایج بدی برایتان خواهد داشت.
کمبودهایتان را جستجو می کنید؟
وقتی صحبت از عشق به میان میآید، در ذهن اغلب ما رابطهای تداعی میشود که بتواند جای تکههای گمشده پازل زندگیمان را پر کند.
اگر پیش از این از محبت بیبهره بودهاید به دنبال یک عاشق مهربان و همیشه بخشنده میگردید و اگر هیچکس در سالهای کودکی و بعد از آن بر رفتارها و زندگیتان نظارت نکرده باشد و آزادی بیقید و شرطتان را محدود نکرده باشد، احتمالا به دنبال یک عاشق مقتدر میگردید که تکتک رفتارهای شما را زیر ذرهبین بگذارد. اگر احساس میکنید در زندگیتان آنطور که میخواستید حمایت نشدهاید و کسی از شما مراقبت نکرده، احتمالا به یک مرد کنترلگر دل میبندید اما صبر کنید. نیاز شما به کنترل شدن به معنای عاشق بودنتان نیست. شریکی که برای زندگیتان انتخاب میکنید باید در کنار شما قرار بگیرد نه در مقابلتان. پس نام نیازتان به کنترل شدن را عشق نگذارید.
اشکتان را درمیآورد؟
با فکر کردن به او بغض گلویتان را میگیرد و این عشق به جای آنکه انرژیتان را بیشتر کند به غمهایتان افزوده است؟ دستتان به کار نمیرود، میلی به بودن در کنار دیگران ندارید و تنها یک اتاق ساکت میخواهید که در آن به غم عشقتان پناه ببرید؟ اگر این رابطه شما را به گروه عاشقهای بدحال وارد کرده و همراه با حس دوست داشتن، احساسات تلخ و متناقضی را تجربه میکنید بهتر است نام «عشق» را روی این حال و هوایتان نگذارید. دوست داشتنی که با بدحالی همراه میشود، عشق نیست بلکه حسی است که نیاز روان آسیبدیده شما به خودآزاری را برآورده میکند.
اگر عشق در زندگی شما ابزاری برای زجر کشیدن است، بهتر است به جای پر و بال دادن به آن از یک روانشناس وقت ملاقات بگیرید. احساس دوست داشتنی که بعد از شدت گرفتن نام عشق را به خود میگیرد، قرار نیست شما را از پا دربیاورد بلکه باید انرژی تازهای را به زندگیتان تزریق کند.
عشق را گدایی میکنید؟
اگر در جریان زندگی آنقدر تحقیر شده باشید که احساس کنید شایسته دوست داشته شدن نیستید با پیدا شدن مردی که به شما میگوید دوستتان دارد و برایش از هرچیزی با ارزشتر هستید، چشمهایتان را بر واقعیت میبندید و عاشقش میشوید. تصور اینکه فرد مقابل تنها کسی است که میتواند به شما دل ببندد باعث میشود هر روز بیشتر از قبل احساس عاشق بودن را به خود تلقین کنید. در چنین شرایطی شما به اینکه او تا چه اندازه همراه خوبی برایتان است، تا چه اندازه سبک زندگیاش شبیه شماست و تا چه اندازه به شما احترام میگذارد توجهی نمیکنید و به هیچ قیمتی حاضر نمیشوید عشق گرانبهایی که بالاخره در خانه شما را هم زده از دست بدهید. البته ماجرا به این جا ختم نمیشود و با وارد شدن به رابطهای که میترسید از دستش دهید، مدام به این شاهزاده سوار بر اسب باج میدهید و میخواهید با محبت بیاندازه او را به خود وابستهتر کنید یا با سکوت در برابر آزارهایش راه خروج را بر او ببندید.
به جای آنکه عشق را از دیگران گدایی کنید و به فکر بستن راه فرار معشوقتان باشید، در وجودتان به دنبال دلیلی بگردید که شما را شایسته دوست داشته شدن میکند. ماندگار کردن فرد مقابلتان در رابطه و سرازیر کردن محبت نامحدود و بیقید و شرط به سمتش به معنای وارد شدن شما به یک رابطه عاشقانه نیست. عشق هیچوقت نمیتواند یکطرفه ایجاد شود یا دوام بیاورد.
در عشق ذوب شدهاید؟
فکر میکنید کسی که حالا کنارتان است، تنها مردی است که میتواند خوشبختتان کند. احساس میکنید هر روز که میگذرد جام عشقتان لبریزتر میشود و تصور میکنید هیچ اتفاقی و هیچ تغییری نمیتواند این حس را از شما بگیرد. گرفتار شدن در احساسی که تصور میکنید پایانناپذیر است به معنای عاشق بودن شما نیست. متاسفیم که ناامیدتان میکنیم اما عشق رمانتیک واقعا متعلق به قصههاست. عشق نمیتواند به شرایط و تغییراتی که فرد مقابلتان میکند بیارتباط باشد. اگر فرد مقابلتان شما را آزار دهد، سرد شود یا به شما پشت کند، باز هم نمیتوانید به بهانه غرق بودن در عشق او را از رفتارهایش جدا کنید و تصویری که خودتان از او ساختهاید را ستایش کنید.
عاشق شدن حسی نیست که از ناکجا یک دفعه به قلب شما الهام شود. برای آنکه چنین احساسی در شما ایجاد شود و بتوانید آن را حفظ و پربارتر کنید باید دلایلی هم داشته باشید. ضربالمثل «خدا یکی، یار یکی» را فراموش کنید و تصور نکنید کسی که در نگاه اول شبیه مرد رۆیاهایتان بوده در هر شرایطی میتواند مرد زندگیتان باقی بماند.
به آزارهایش وابستهاید؟
اگر بعد از جدا شدن از همسر یا نامزدتان در خیال آزارهایی که به شما میرساند غرق میشوید و حتی برای ناسزا گفتنها، بیوفاییها و سردیهایش دلتنگ میشوید، به احساسی که دارید شک کنید. «جلاد عشق» هیچ شباهتی به احساس آرامشبخش دوست داشتن که میتواند به زندگیتان رنگ دهد، ندارد. در چنین رابطهای، این عاشق نیست که با تاثیر گذاشتن بر شما و زندگیتان محبت شما را از آن خود میکند بلکه این شما هستید که به خاطر خلاها و ضعفهایی که دارید به یک رابطه آزاردهنده و بیمارگونه نیاز پیدا میکنید.
یک بار این احساس را برای خود تعریف کنید و بگویید وقتی از عشق حرف میزنید از چه حرف میزنید؟ اگر از عهده پاسخ دادن به این سۆال برنمیآیید، بیشتر مراقب باشید. شما ممکن است هر حس متفاوتی را با عشق اشتباه بگیرید یا آن را از روی احساسات دیگران کپی کنید، یعنی با دیدن عاشقهای آزار دیده اطرافتان تصور کنید این احساس واقعا همان چیزی است که آدمهای آسیبدیده اطرافتان در حال تجربه آن هستند.