پاسخ به:مبحث 95 طرح صالحین : چرا غیبت می کنیم؟
دوشنبه 24 فروردین 1394 1:40 AM
امّا غیبت چه آثاری دارد؟
آثار دنیوی: وقتی که ما از کسی در پیش دیگران غیبت میکنیم آنها با خود فکر میکنند این که از فلانی پیش ما بدگویی میکند حتما از ما هم نزد دیگران بدگویی میکند و به یاد آن شعر میافتند که:
آن که عیب دگران نزد تو آورد و شمرد بیگمان عیب تو نزد دگران خواهد برد
لذا به ما بدگمان و بیاعتماد میشوند، بنابراین در درجه اول سبب سلب اعتماد دیگران ـ که در پیش آنها از کسی غیبت کردهایم ـ میشود.
اگر غیبت شونده از موضوع باخبر شود و بفهمد که ما عیب او را پیش دیگران گفتهایم و از او بدگویی کردهایم از ما دلخور و دلگیر خواهد شد و احتمالاً کینه ما را به دل گیرد و به دشمنی با ما بپردازد و او نیز درصدد تلافی برآید و آبروی ما را پیش دیگران بریزد.
بنابراین با غیبت کردن برای خود دشمن درست میکنیم و بذر دشمنی و کینه را در جامعه اسلامی میپاشیم.[6]
اثر دیگری که در دنیا به دنبال دارد این است که طبق روایات وقتی ما در پی عیوب مردم باشیم تا از آنها آگاه شویم و به دیگران بگوییم، خداوند در پی عیب ما خواهد آمد و ما را هر چند در خانهمان باشیم رسوا خواهد کرد. بنابراین اگر در پی رسوا کردن دیگران باشیم خدا نیز ما را رسوا خواهد کرد.[7]
آثار اخروی:
مهمتر از همه آن است که موجب میشود حسنات ما از بین برود. در روایت است که آتش در سوزاندن چوب خشک از غیبت در از بین بردن حسنات سریعتر عمل نمیکند.[8] یا در روایت دیگری است که کسی در حضور پروردگار متوقف میشود و نامه عملش به او داده میشود پس کارهای خوب خود را نمیبیند، میگوید خداوندا این نامه اعمال من نیست، حسناتم در آن نمیباشد. به او گفته میشود پروردگار تو اشتباه نمیکند و نه فراموش میکند، اعمال تو با غیبت کردن مردم از بین رفته است و کس دیگر آورده میشود و نامه عملش به او داده میشود، پس در آن طاعات زیادی میبیند پس میگوید خداوندا این نامة اعمال من نیست من که این طاعات را انجام نداده بودم. پس به او گفته میشود: فلانی از تو غیبت کرد پس کارهای نیکش به تو داده شد.[9] نهی از غیبت و دفاع از غیبت شونده ما وظیفهمان را انجام دادهایم.
پی نوشت
[6] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، چاپ 17، 1378، ج 22، ص 189.
[7] . چهل حدیث، ص 259.
[8] . محدث نوری، مستدرک الوسایل، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چ 2، 1408، ج 9، ص 126.
[9] . بحار الانوار، ج 74، ص 383.