پاسخ به:از چی میترسی؟!
جمعه 11 اردیبهشت 1394 12:48 PM
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم
من از گرگی که رفته در لباس میش میترسم
بسی خوردم فریب نارفیقی ها در این دنیای دون پرور
فدای همت بیگانگانم من ولی از خویش می ترسم
ز بس که بی وفایی و دو رنگی دیده ام از مردم نامرد
چنان آهوی وحشی بیابان از پس و از پیش می ترسم
هر آن کس را که گفتم با تو یارم بار خود بر دوش من بگذاشت
ز دشمن نیست پروایی من از یار منافق کیش می ترسم
گله از دشمنم نبود اگر چه خون من ریزد
من از قلبی که در راه رفاقت گشته است دلریش می ترسم
بهر هر کس یا علی گفتم نبرد آنرا به پایانش
من از یاری که باشد بی وفا از دشمنم هم بیش می ترسم
شاعر: نامعلوم
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش