تاریخ پر از روایتهای شگفت انگیز است.
سه شنبه 26 اسفند 1393 8:49 AM
خواب مار و شکل مولکول بنزن
خیلیها معتقدند اگر کسی خواب مار ببیند تعبیرش ثروت است ولی فریدریش آگوست ککوله، شیمیدان آلمانی با رویای مار به یک کشف بزرگ دست یافت و موفق شد نقش مهمی در پیشرفت علم شیمی آلی داشته باشد. ماری که ککوله در خواب دید به او کمک کرد ساختار حلقوی مولکول بنزن را پیشبینی کند. مدتها دانشمندان شیمی بر سر شکل مولکولی بنزن که فرمول بسته آن به صورت C6H6 کشف و ثابت شده بود اختلاف نظر داشتند و هیچ ساختاری نمیتوانست خصوصیات شیمیایی این ماده را توجیه کند. یک شب که ککوله در اتاق کارش مشغول نوشتن یک کتاب درسی بود و کارها خوب پیش نمیرفت صندلیاش را مقابل شومینه گذاشت تا کمی استراحت کند و به خواب رفت. در خواب پیکر مارمانندی را دید که دمش را به دندان گرفته است و دور خود میچرخد. ککوله چنان از خواب پرید که انگار صاعقهای بیدارش کرده و بقیه شب را به تنظیم جزئیات فرضیهاش گذراند. فرضیهای که ساختار مولکولی بنزن را حلقوی معرفی میکرد؛ شبیه ماری که دمش را به دندان گرفته باشد!
راز سر بزرگ اینشتین
از هر کس بپرسید فرمول معروف E=mc2 را چه کسی کشف کرد، برای پاسخ دادن نیازی به فکر کردن ندارد. لازم نیست فیزیکدان باشید یا خیلی شیفته و شیدای علم که این دانشمند را بشناسید. آلبرت اینشتین به اندازه کافی معروف است. اما درباره لحظه تولد این نابغه پرآوازه چه میدانید؟ اگر فکر میکنید از همان اول باهوش و استثنایی بوده و مثلا موقع تولد حرف میزده یا رفتار عجیب دیگری داشته سخت در اشتباهید. این اعجوبه فیزیک موقع تولد بسیار چاق بود و در واقع چاقی غیرطبیعی داشت. وقتی مادر بزرگ آلبرت برای اولینبار او را دید مرتب تکرار میکرد: «خیلی چاق است. خیلی چاق است». البته مشکل، فقط چاق بودن نوزاد نبود. بزرگ بودن غیر طبیعی سرش هم اطرافیان را نگران میکرد. حتی مادرش تصور میکرد کودک ناقص است اما بعد از چند ماه سر و بدن اینشتین به اندازههای طبیعی بازگشت. شاید هم سر این نابغه در لحظه تولد بزرگتر از نوزادان طبیعی بوده چون مغز بزرگتری داشته!
خونخواری که عاشق بستنی بود
روم باستان امپراتوران زیادی را در تاریخش ثبت کرده ولی نرون یکی از معروفترین آنهاست و حرفهای زیادی دربارهاش وجود دارد. نرون آخرین امپراتوری است که به خانواده اگوستوس تعلق داشت و بعد از اینکه در سال ۵۴ میلادی مادر جاهطلبش، پادشاه را مسموم کرد، جانشین پدر شد. در تاریخ روم باستان بسیار آمده است که نرون پادشاهی بیرحم و فاسد بود و شاید این را هم درباره آخرین امپراتور از خانواده اگوستوس شنیده باشید که همیشه در این توهم به سر میبرد که در شعر و موسیقی استعداد ویژهای دارد. از همه اینها که بگذریم علاقه نرون به نوشیدنیهای خنک هم شهرت داشت و یک جورهایی عاشق بستنی بود. گرچه در روم باستان چیزی به نام بستنی وجود نداشت ولی در تاریخچه تحول این خوراکی سرد و شیرین میشود ردپای خودخواهیهای نرون را هم پیدا کرد. او علاقه زیادی به خوردن میوهها و آبمیوههایی داشت که با یخهای کوه آلپ خنک میشدند.
رم کردن اسبها علیه ریاضیات
اختراع اولین ماشین حساب در ۱۸ یا ۱۹ سالگی و مطالعه مخفیانه هندسه در سنین کودکی و در حالی که پدرش سعی داشت تا ۱۵ سالگی او را از ریاضیات دور نگه دارد، کافی است تا پاسکال را به یک ریاضیدان معروف تبدیل کند. اما جالب است بدانید خدمات بیشماری که پاسکال برای علم ریاضی انجام داد فقط مربوط به ۳۰ سال اول زندگیاش است چون پس از آن ریاضی را کنار گذاشت و خودش را وقف مذهب کرد. خیلیها معتقدند پاسکال میتوانست بیش از اینها در ریاضیات رشد و شکوفایی داشته باشد اما خودش تفکر دیگری داشت. سال ۱۶۵۴ وقتی پاسکال ۳۱ ساله بود حادثهای مسیر زندگیاش را عوض کرد. در آن حادثه رم کردن اسبها باعث شد کالسکهاش با دیواره پل برخورد کند. پاسکال در این حادثه به شکل معجزهآسایی نجات یافت ولی آن را به ناخشنودی خداوند از فعالیتهایش تعبیر کرد و برای همیشه مطالعاتش را کنار گذاشت تا خودش را وقف مذهب کند.
نوبل چگونه آگهی مرگاش را عوض کرد؟
کمتر کسی میتواند پیش از مرگ آگهی وفاتش را ببیند ولی آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت و قبل از مرگش آگهی وفاتش را خواند. البته این آگهی برای نوبل چندان خوشایند نبود. ماجرا از این قرار بود که او برادری به نام لودویگ داشت. هنگامی که لودویگ نوبل فوت کرد روزنامهها به اشتباه فکر کردند آلفرد نوبل معروف، مخترع دینامیت، مرده است و درباره مرگش آگهی تکاندهندهای چاپ کردند و در آن نوشتند: «آلفرد نوبل ، دلال مرگ و مخترع مرگ آورترین سلاح بشری مرد.» آلفرد نوبل با خواندن این خبر میخکوب شد و بیدرنگ با وکیلش تماس گرفت تا وصیتنامه جدیدی برایش تنظیم کند. از آن پس قرار شد هرکس برای ترویج صلح و دانش، کار سودمندی انجام دهد از ثروت نوبل به او جایزه دهند. امروز نوبل بیش از آنکه به نام مخترع دینامیت معروف باشد به نام ابداع کننده جایزه نوبل شهرت دارد.
سرانجام خوش یک دردسر
اگر الکساندر گراهام بل میدانست در آستانه یک اختراع بزرگ جهانی است و نامش جاودانه خواهد شد، شاید اولین پیام خود را با جملهای جالب و به یاد ماندنی شروع میکرد تا وجه ادبی ماجرا هم رعایت شود ولی بل در اولین جمله کاملی که بهوسیله سیم ارسال شد گفت:
«Mr Watson! Come here. I want to see you» و البته این جمله را باعصبانیت ادا کرد نه هیجان. چون آن لحظه به تلفن فکر نمیکرد و فقط عصبانی بود. چون در حالی که تا دیر وقت شب مشغول کار بود، ناگهان یک باتری واژگون شد و اسید سولفوریک روی لباسهایش ریخت. همین کافی بود که بل خشمگین شود و بدون توجه به اینکه واتسن در کارگاه زیر شیروانی مشغول کار است و در حالت عادی صدا به او نمیرسد، او را صدا کند. البته وجود یک سیم تلگراف که از کارگاه زیر شیروانی تا داخل اتاق خواب بل در طبقه پایین ادامه داشت، باعث شد معاونش صدای او را بشنود.
جدولی که جهانی شد
جدول حلکردن هم یک جورهایی اعتیادآور است. بعضیها چنان به جدول حل کردن عادت میکنند که به هر مجله یا روزنامهای که میرسند اول دنبال جدول میگردند. بعضیها هم کارشان از جدول روزنامهها گذشته و سراغ کتابچههای جدول میروند تا همیشه چیزی برای حل کردن داشته باشند. در میان انواع مختلف جدولها، جدول کلمات متقاطع شهرت بیشتری دارد و حرفهایهای خاص خودش را میطلبد. بگذریم از اینکه کلنجار رفتن با ردیفهای متقاطع جدول، سرگرمی خوبی است و برای تقویت حافظه هم فایده دارد ولی اینکه اولین جدول کلمات متقاطع را چه کسی طراحی کرد جالب است. آرتور وین، خبرنگار جوانی بود که در مجله «دنیای نیویورک» (New York World) کار میکرد. آرتور در آن مجله یک صفحه سرگرمی داشت و به صورت هفتگی معما و سرگرمیهای دیگر طراحی میکرد. سال ۱۹۱۳ وقتی قرار بود دنیای نیویورک یک ویژهنامه برای کریسمس منتشر کند آرتور وین به فکر ابتکار تازهای افتاد و اولین جدول کلمات متقاطع به نام معمای جدول لغات را طراحی کرد که یکشنبه، ۲۱ دسامبر ۱۹۱۳ منتشر شد.
مدیر تالار شخصیت ها