پاسخ به:تاریخچه ی اشتغال زن درایران
یک شنبه 2 فروردین 1394 10:26 PM
بنام خدا
1- پايين بودن سطح تحصيلات و مهارت زنان.
2- عوامل اجتماعى و خانوادگى مانند ميزان درآمد شوهر (در صورت ازدواج)، تعداد فرزندان، سن بچه ها و سطح فكر افراد خانواده از عوامل مؤثر در اشتغال زنان است. در اشتغال زنان جوان (كمتر از 20 سال) بيش از هر چيز درآمد پدر و مادر آنها مؤثر بوده است و خانواده هايى كه توانايى مالى كافى ندارند، غالباً ناچار مىشوند كه دختران خود را به جاى تحصيل، به كار بگمارند. در مورد زنانى كه داراى شوهر و فرزند هستند، مسئوليت نگهدارى و تربيت بچه ها به زنان محول مىشود و آنها ديگر فرصت كار كردن را نخواهند داشت. علاوه بر آن اگر زنى فرصت اشتغال داشته باشد ولى درآمد شوهرش كافى باشد، نگهدارى بچه ها و شوهر خود را به كار كردن در خارج از خانه ترجيح مىدهد.
3- بحرانهاى اقتصادى: در شرايط عادى اقتصادى و روند كند توسعه، زنان به عنوان نيروى كار ذخيره بالقوه تلقى مىشوند و در شرايط بحران اقتصادى، اين محدوديت براى زنان بيش از پيش مطرح خواهد بود زيرا تأمين شرايط كار مساوى (با مردان) براى زنان بسيار مشكل است. در بين اين عوامل بايد گرايش عمومى كارفرمايان را به ويژه در بخش خصوصى جهت به كارگيرى نيروى كار مردان و ارجحيتى كه براى آنان قائلند را اضافه كرد.
البته كارفرمايان كوچك كه خارج از شمول قانون كار هستند، مشتاق به كارگيرى زنان هستند زيرا آنان هم بيشتر و طولانى مدت تر كار مىكنند و هم با مزد كمترى قانع مىشوند و ... .
4- عادات، رسوم، سنتها: والدين مخصوصاً در جوامعى نظير ايران بخصوص در شهرستانها و روستاها دوست ندارند فرزندان دخترشان بيش از حد مجاز كه سنتها در هر منطقه و محله آن را تعيين مىكنند، از خانه دور شوند، لذا هر چند آمار مدارس در روستاها و شهرستانهاى دورافتاده اميدواركننده است، در صورتى كه در دسترس دختران قرار نگيرد، نمىتواند زنان آينده را براى ورود به بازار كار و تحقق مشاركت با مفهوم تخصصى آن آماده سازد.
5- قوانين ناظر بر خانواده: زنان بر اساس قوانين ناظر بر خانواده، نمىتوانند بدون طلب رضايت شوهر، به كار اشتغال ورزند. در قانون 1117 قانون مدنى آمده است: «شوهر مىتواند زن خود را از حرفه يا صنعتى كه منافى مصالح خانوادگى يا حيثيات خود يا زن باشد منع كند.»
6- ميزان سواد زنان شاغل: يكى از علل كاهش ميزان اشتغال زنان، عموميت يافتن سواد و بالا رفتن ميزان تحصيلات آنان مىباشد. 60 درصد زنان شاغل باسوادند كه اكثريت در سطح دبيرستان تحصيل كردهاند. در حالى كه 50% مردان شاغل، باسوادند.
يافته هاى پژوهشى حاكى از اين است كه نرخ اشتغال زنانى كه شوهرانشان تحصيلات دانشگاهى دارند نسبت به زنانى كه شوهرانشان فاقد تحصيلات دانشگاهى مىباشند، سه برابر بيشتر است.
بنا بر توضيحات ارائه شده در مورد عوامل مؤثر در اشتغال زنان، همان طور كه اشاره كرديم شرايط اجتماعى و فرهنگى يك جامعه ايجاب مىكند گاهى زنان به اشتغال رو بياورند و با توجه به وضعيت كنونى اقتصادى و اجتماعى جامعه ما، درصد موافقت مردان با اشتغال زنان افزايش يافته و اين حاكى از نياز به فعاليت اقتصادى زن جهت تأمين مخارج خانواده است؛ احتمال ديگرى كه مىرود، تغيير ديدگاه مردان و مثبتانديشى بيشتر در آنان در مورد اشتغال زنان مىباشد.
به طورى كه 72 درصد از مردان داراى تحصيلات دانشگاهى و فاقد تحصيلات دانشگاهى با اشتغال همسران خود موافقند و اين در حالى است كه فقط 28 درصد مردان هر دو گروه فوق الذكر با اشتغال همسران خود مخالف مىباشند. البته جاى اين سؤال باقى است كه با توجه به اينكه بسيارى از افراد مورد نمونه گيرى را مردان مجرد (27 نفر) تشكيل مىدهند، در مقابل (23 نفر متأهل) هنوز مشخص نيست آيا اين مردان هنگام و پس از ازدواج با اشتغال همسر خود موافق باشند يا خير؟
22 درصد از مردان معتقدند زن براى كمك به خانواده بايد كار كند، 28 درصد اعتقاد دارند كه كار باعث نشاط در زندگى زنان مىشود و 26 درصد اعتقاد دارند كه اشتغال زن باعث مىشود زن وظايف خود را به خوبى انجام ندهد. 24 درصد اعتقاد دارند زن براى استقلال بايد كار كند. 52 درصد از مردان مناسبترين شغل براى زن را فعاليت فرهنگى مىدانند. 18 درصد فعاليت هنرى، 6 درصد فعاليت ادارى و 24 درصد خانه دارى و بچه دارى را مناسبترين شغل براى زنان مىدانند.
همچنين 56 درصد از كل مردان اعتقاد دارند كه زن وظيفه اى در تأمين مخارج ندارد و 44 درصد از كل مردان معتقدند كه بهتر است زن همپاى مرد در تأمين مخارج بكوشد.
38 درصد از كل مردان اعتقاد دارند كه اشتغال زن تأثير مثبتى به همراه دارد. 25 درصد معتقدند اشتغال زن تا حدودى تأثير مثبت دارد و 10 درصد معتقدند اشتغال زنان هيچ گونه تأثير مثبتى ندارد.
بعد از مقايسه توصيفى پاسخهاى مردان در مورد اشتغال زنان، اكنون نوبت مقايسه توصيفى پاسخهاى زنان مىرسد:
46 درصد شوهران زنان با اشتغال زنان خود موافقند و اين در حالى است كه 54 درصد از شوهران آنها با اشتغال زنان خود مخالف مىباشند.
18 درصد زنان معتقدند زن براى كمك به خانواده بايد كار كند، 14 درصد معتقدند كار باعث نشاط در زندگى زنان مىشود، 4 درصد معتقدند اشتغال زن باعث مىشود وظايف خانوادگى خود را به خوبى انجام ندهد و 64 درصد زنان معتقدند زنان براى استقلال بايد كار كنند.
56 درصد زنان مناسبترين شغل را براى زنان فعاليت فرهنگى، 16 درصد فعاليت هنرى، 10 درصد فعاليت ادارى و 18 درصد خانه دارى و بچه دارى مىدانند.
46 درصد از زنان معتقدند زن وظيفه اى در تأمين مخارج خانه ندارد، 54 درصد معتقدند زن بايد همپاى مرد در تأمين مخارج بكوشد.
68 درصد زنان هر دو گروه معتقدند اشتغال زنان تأثير مثبتى دارد و 30 درصد اين تأثير را تا حدودى مىدانند و اين در حالى است كه فقط 2 درصد زنان اين تأثير را مثبت ارزيابى نمىكنند.
با توجه به تمامى مطالب عنوان شده و نظرسنجى كه در مورد اشتغال زنان از مردان و زنان داراى تحصيلات دانشگاهى و فاقد تحصيلات دانشگاهى به عمل آمد، گوياى اين است كه با تحولات اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، نوع برخورد و ديد مردان و زنان در مورد اشتغال زنان تغيير مثبتى را نمايان مىسازد هر چند در بعضى جوانب تضاد فاحشى بين ديدگاه زنان و مردان وجود دارد؛ مثلاً در حالى كه 28 درصد مردان مخالف با اشتغال زنان مىباشند، زنان در 54 درصد موارد موافق با اشتغالند و اين موارد همچنان نشاندهنده وجود موانع اشتغال زنان مىباشد. همين طور بر اساس نتايج مذكور متوجه مىشويم زنان در جهت تحول و شركت در فعاليتهاى اجتماعى گامهايى را برداشته اند، اما با اين وجود هنوز به خودباورى لازم براى استقلال نرسيده اند. مثلاً 2 درصد زنان معتقدند اشتغال زنان تأثيرى ندارد در حالى كه اشتغال زنان از نظر مردان داراى تأثير مثبتترى مىباشد.
يا زنان معتقدند اشتغال مانع انجام وظايف آنها مىشود (4 درصد موارد) در حالى كه ديدگاه مردان نسبت به سؤال مذكور مثبتتر مىباشد و با اينكه ديدگاه مردان نسبت به اشتغال زنان مثبتتر گشته (72 درصد) هنوز درصد نه چندان اندكى از زنان با اشتغال خود مخالفند. (54 درصد)
منبع : ماهنامه پیام زن