0

شعرطنزشکرخند

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:شعرطنزشکرخند
یک شنبه 4 مهر 1395  6:25 AM

زهرادری

هرکه آمد قامتم را دست مالی کرد و رفت

برگ هایم را به هم زد، حول و حالی کرد و رفت

 

هرچه کردم صبر تا از جیب خود خرجم کند

از فروشنده همین جوری سوالی کرد و رفت

 

جای من یک ساندویچ و چای با پولش خرید

قطره های آخرش را روم (!) خالی کرد و رفت

 

روز اوّل، دست در دست نگار اوّلی

آمد و در طول سالن،  بال بالی کرد و رفت

 

روز دوّم، با نگار دوّمی آمد، ولی

پول خود را خرج چیپسی با  بلالی کرد و رفت

 

روز سوّم با نگار سوّمی سر زد به من

این کَرَت  خرج  چاقاله و باقالی کرد و رفت

 

روز بعدی ده نفر یا بیشتر همراه داشت

غیرتش گل کرد، ناگه  قیل و قالی کرد و رفت

 

کیست تا داند که من نه ماه و اندی قبل از این

دست سانسور روزگارم را ذغالی کرد و رفت؟

 

تا مجوّز  صادرم کردند، شش سالی گذشت

شاعرم از ذوق چاپم، ارتحالی کرد و رفت!

 

در نمایشگاه، ما را هیچ کس قابل ندید

بخت ما از کُرّه گی هی اتّصالی کرد و رفت!

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها