0

پیشگویی کاهن درباره مادر حضرت علی (ع)

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پیشگویی کاهن درباره مادر حضرت علی (ع)
شنبه 18 بهمن 1393  11:56 AM


پیشگویی کاهن درباره مادر حضرت علی (ع)


پیشگویی کاهن درباره مادر حضرت علی (ع)

روزى حضرت فاطمه بنت اسد مادر على عليه السلام با عده اى از زنان قريش نشسته بود . در اين حال پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با چهره نورانى خود ظاهر شدند در حالى كه يكى از كاهنان پشت سر آن حضرت مى آمد و آن حضرت را زير نظر داشت و به دقت او را نگاه مى كرد. وقتى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نزد آن زنان رسيدند كاهن از آنان درباره حضرت پرسيد. آنان گفتند: اين محمد است ، صاحب شرف عظيم و فضيلت شامخ ، كاهن آنچه از منزلت حضرت مى دانست به آنان گفت و درباره آينده آن حضرت و پيامبريش و مقام بلندى كه به آن دست خواهد يافت به آنان بشارت داد سپس اضافه كرد: در بين شما آن بانويى كه پيامبر را در كودكى پرستارى كرده است بزودى همين پيامبر فرزند اين زن را پرستارى مى كند كه هر دو از يك ريشه اند . او را به اسرار و صحبت خود مخصوص مى گرداند و يگانگى و برادرى خود را با او قرار مى دهد.

فاطمه بنت اسد به كاهن گفت : منم آنكه از او نگهدارى كرده ام . من همسر عموى او هستم كه به آينده او اميد دارد و منتظر است ، كاهن گفت : اگر راست مى گويى بزودى پسرى عالم و مطيع پروردگار و عالی مقام به دنيا مى آورى كه نام او سه حرف است . او در همه امورش پيرو اين پيامبر است و در همه امور كوچك و بزرگ او را يارى مى كند ، پريشانى ها را از او مى زدايد و ... پسر تو كه جانشين اوست پيامبر را بعد از رحلتش در حجره اش دفن مى كند .

فاطمه بنت اسد مى گويد: آن روز درباره سخن آن كاهن فكر كردم و شب همان طور در خواب چنين ديدم : كه كوههاى شام به حركت درآمده و پيش مى آمدند در حالى كه پوششى از آهن بر روى آنها بود و از داخل آنها صداى وحشتناكى برمى خاست . كوههاى مكه نيز به حركت درآمده و به استقبال آنها رفتند و با همان صداى وحشتناك جوابشان را دادند. منظره وحشت آورى بود و آن كوهها مانند شتر رم كرده و در هيجان بودند. كوه ابوقبيس مانند اسب به حركت درآمده بود و قطعات آن از راست و چپش مى افتاد و مردم آنها را جمع مى كردند. من نيز همراه مردم به جمع كردن پرداختم و چهار شمشير و يك كلاه خود آهنين طلاكوب شده برداشتم . همين كه وارد مكه شدم يكى از آن شمشيرها در آب افتاد و به قعر آن رسيد و سپس به آسمان بالا رفت . دومى آن هم مستقيم به آسمان رفت و سومى به زمين افتاد و شكست و چهارمى از غلاف بيرون كشيده و در دست من ماند. من آن را بدست گرفته و مى چرخاندم كه ناگاه آن شمشير به بچه شيرى تبديل شد و سپس به شير مهيبى مبدل گرديد و از دست من خارج شد و به سوى كوهها به راه افتاد و همچنان پستى و بلندى هاى آن را در مى نورديد. در آن حال مردم از او مى ترسيدند و از او حذر مى كردند كه ناگهان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و دست در گردن او انداخت و مانند آهوى مهربان با او همراه شد .

آنگاه من از خواب بيدار شدم در حالى كه مرا لرزه گرفته بود و به وحشت افتاده بودم . در پى تعبيركنندگان خواب خود رفتم تا آنكه يكى از آنها خواب مرا ، به من خبر داد . او در تعبير چنين گفت  : تو چهار فرزند پسر و بعد از آنها دخترى بدنيا مى آورى . يكى از پسران تو غرق مى شود و ديگرى در جنگ كشته مى شود و آن ديگر مى ميرد و نسل او باقى مى ماند ولى چهارمى آنها امام مردم مى شود . او صاحب شمشير و حقيقت است ، او صاحب فضيلت و مقام والا است ، او پيامبر مبعوث شده را به بهترين وجهى اطاعت مى كند.

فاطمه بنت اسد مى گويد: اين رؤيا همچنان در ذهن من بود تا خداوند سه پسر به من عطا كرد : « عقيل و طالب و جعفر » سپس به على عليه السلام حامله شدم  . در آن ماهى كه على عليه السلام را به دنيا آوردم در خواب ديدم عمودى از آهن از وسط سر من جدا شد و در هوا به حركت درآمد تا به آسمان رسيد و سپس به سوى من بازگشت . در خواب پرسيدم : اين چيست ؟ به من گفته شد : اين قاتل اهل كفر و صاحب پيمان پيروزى است . حمله او شديد است و از ترس او به وحشت درمى آيند . او كمك پروردگار براى پيامبرش و تأييد او بر عليه دشمنش ‍ مى باشد .

حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد تا مدتى صاحب هيچ فرزندى نمى شدند. به همين جهت سرپرستى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را بر عهده گرفتند و از وجود او خرسند شدند و درخشش وجود او را در خانه خود سعادت مى دانستند و او را بعنوان فرزند خود پذيرفتند . پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در خانه آنان بهترين و بالاترين دوران رشد را سپرى كرد . محبت مادرانه حضرت فاطمه بنت اسد نسبت به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در حدى بود كه آن حضرت او را مادر خطاب مى كرد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در آن روزگار رغبت فاطمه را به مادر شدن متوجه شد ، لذا روزى به او فرمود : مادر جان ! يك قربانى خالصانه براى خداوند ذبح كن و در آن شريكى قرار مده ، خداوند آن را از تو مى پذيرد و از تو قبول مى كند و حاجت تو را زود برمى آورد . فاطمه بنت اسد امر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را اطاعت كرد و خالصانه قربانى كرد و از خداوند خواست فرزند پسرى به او عطا كند. دعاى او را مستجاب كرد و او را به آرزويش رساند و پنج فرزند به او عطا فرمود « عقيل ، طالب ، جعفر، على عليه السلام و بعد از آنها خواهرشان فاخته كه معروف به ام هانى است  .

 

منبع : 1001 داستان از زندگانی امام علی (ع) ، نوشته محمدرضا رمزی اوحدی

 


ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها