پیشگویی کاهن درباره مادر حضرت علی (ع)
شنبه 18 بهمن 1393 11:56 AM
پیشگویی کاهن درباره مادر حضرت علی (ع)
روزى حضرت فاطمه بنت اسد مادر على عليه السلام با عده اى از زنان قريش نشسته بود . در اين حال پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با چهره نورانى خود ظاهر شدند در حالى كه يكى از كاهنان پشت سر آن حضرت مى آمد و آن حضرت را زير نظر داشت و به دقت او را نگاه مى كرد. وقتى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نزد آن زنان رسيدند كاهن از آنان درباره حضرت پرسيد. آنان گفتند: اين محمد است ، صاحب شرف عظيم و فضيلت شامخ ، كاهن آنچه از منزلت حضرت مى دانست به آنان گفت و درباره آينده آن حضرت و پيامبريش و مقام بلندى كه به آن دست خواهد يافت به آنان بشارت داد سپس اضافه كرد: در بين شما آن بانويى كه پيامبر را در كودكى پرستارى كرده است بزودى همين پيامبر فرزند اين زن را پرستارى مى كند كه هر دو از يك ريشه اند . او را به اسرار و صحبت خود مخصوص مى گرداند و يگانگى و برادرى خود را با او قرار مى دهد.
فاطمه بنت اسد به كاهن گفت : منم آنكه از او نگهدارى كرده ام . من همسر عموى او هستم كه به آينده او اميد دارد و منتظر است ، كاهن گفت : اگر راست مى گويى بزودى پسرى عالم و مطيع پروردگار و عالی مقام به دنيا مى آورى كه نام او سه حرف است . او در همه امورش پيرو اين پيامبر است و در همه امور كوچك و بزرگ او را يارى مى كند ، پريشانى ها را از او مى زدايد و ... پسر تو كه جانشين اوست پيامبر را بعد از رحلتش در حجره اش دفن مى كند .
فاطمه بنت اسد مى گويد: آن روز درباره سخن آن كاهن فكر كردم و شب همان طور در خواب چنين ديدم : كه كوههاى شام به حركت درآمده و پيش مى آمدند در حالى كه پوششى از آهن بر روى آنها بود و از داخل آنها صداى وحشتناكى برمى خاست . كوههاى مكه نيز به حركت درآمده و به استقبال آنها رفتند و با همان صداى وحشتناك جوابشان را دادند. منظره وحشت آورى بود و آن كوهها مانند شتر رم كرده و در هيجان بودند. كوه ابوقبيس مانند اسب به حركت درآمده بود و قطعات آن از راست و چپش مى افتاد و مردم آنها را جمع مى كردند. من نيز همراه مردم به جمع كردن پرداختم و چهار شمشير و يك كلاه خود آهنين طلاكوب شده برداشتم . همين كه وارد مكه شدم يكى از آن شمشيرها در آب افتاد و به قعر آن رسيد و سپس به آسمان بالا رفت . دومى آن هم مستقيم به آسمان رفت و سومى به زمين افتاد و شكست و چهارمى از غلاف بيرون كشيده و در دست من ماند. من آن را بدست گرفته و مى چرخاندم كه ناگاه آن شمشير به بچه شيرى تبديل شد و سپس به شير مهيبى مبدل گرديد و از دست من خارج شد و به سوى كوهها به راه افتاد و همچنان پستى و بلندى هاى آن را در مى نورديد. در آن حال مردم از او مى ترسيدند و از او حذر مى كردند كه ناگهان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و دست در گردن او انداخت و مانند آهوى مهربان با او همراه شد .
آنگاه من از خواب بيدار شدم در حالى كه مرا لرزه گرفته بود و به وحشت افتاده بودم . در پى تعبيركنندگان خواب خود رفتم تا آنكه يكى از آنها خواب مرا ، به من خبر داد . او در تعبير چنين گفت : تو چهار فرزند پسر و بعد از آنها دخترى بدنيا مى آورى . يكى از پسران تو غرق مى شود و ديگرى در جنگ كشته مى شود و آن ديگر مى ميرد و نسل او باقى مى ماند ولى چهارمى آنها امام مردم مى شود . او صاحب شمشير و حقيقت است ، او صاحب فضيلت و مقام والا است ، او پيامبر مبعوث شده را به بهترين وجهى اطاعت مى كند.
فاطمه بنت اسد مى گويد: اين رؤيا همچنان در ذهن من بود تا خداوند سه پسر به من عطا كرد : « عقيل و طالب و جعفر » سپس به على عليه السلام حامله شدم . در آن ماهى كه على عليه السلام را به دنيا آوردم در خواب ديدم عمودى از آهن از وسط سر من جدا شد و در هوا به حركت درآمد تا به آسمان رسيد و سپس به سوى من بازگشت . در خواب پرسيدم : اين چيست ؟ به من گفته شد : اين قاتل اهل كفر و صاحب پيمان پيروزى است . حمله او شديد است و از ترس او به وحشت درمى آيند . او كمك پروردگار براى پيامبرش و تأييد او بر عليه دشمنش مى باشد .
حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد تا مدتى صاحب هيچ فرزندى نمى شدند. به همين جهت سرپرستى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را بر عهده گرفتند و از وجود او خرسند شدند و درخشش وجود او را در خانه خود سعادت مى دانستند و او را بعنوان فرزند خود پذيرفتند . پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در خانه آنان بهترين و بالاترين دوران رشد را سپرى كرد . محبت مادرانه حضرت فاطمه بنت اسد نسبت به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در حدى بود كه آن حضرت او را مادر خطاب مى كرد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در آن روزگار رغبت فاطمه را به مادر شدن متوجه شد ، لذا روزى به او فرمود : مادر جان ! يك قربانى خالصانه براى خداوند ذبح كن و در آن شريكى قرار مده ، خداوند آن را از تو مى پذيرد و از تو قبول مى كند و حاجت تو را زود برمى آورد . فاطمه بنت اسد امر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را اطاعت كرد و خالصانه قربانى كرد و از خداوند خواست فرزند پسرى به او عطا كند. دعاى او را مستجاب كرد و او را به آرزويش رساند و پنج فرزند به او عطا فرمود « عقيل ، طالب ، جعفر، على عليه السلام و بعد از آنها خواهرشان فاخته كه معروف به ام هانى است .
منبع : 1001 داستان از زندگانی امام علی (ع) ، نوشته محمدرضا رمزی اوحدی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.