پاسخ به:ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما
جمعه 17 بهمن 1393 10:56 AM
Usual Suspect
کایزر شوزه: بزرگترین نیرنگ شیطان این بود که این تصور رو بوجود آورد که وجود نداره!
Sherlock Holmes
شرلوک هلمز( رابرت داونی جونیور): تنها مردن بهتر از اینه که تا ابد مثل یه برده زندگی کنی !
Papillon
مرد جزامی: سیگار دوست داری؟
پـاپـیـون(استیو مک کویین): اگه بتونم پیدا کنم!
مرد جزامی: سعی کن بکشی(درحال سیگار تعارف کردن)...(پاپیون سیگار را میگیرد و می کشد) .....جزامی: از کجا میدونـستی من جزام خشک دارمُ واگیر نداره؟!
پاپـیـون: نـمـیـدونـسـتـم!
Constantine
کنستانتین(کیانو ریوز): «حق با توئه. ما با توانایی انجام کارای وحشتناکی بدنیا میایم. اما بعدن, بعضی وقتا, بعضی چیزاپیش میاد و سر بزنگاه به ما هشدار میده.»
آنجلا دادسون(ریچل وایس): «خب واقعاً آموزنده بود، اما... من به شیطان اعتقاد ندارم.»
کنستانتین: باید داشته باشی. اون به تو اعتقاد داره!
مادر (علی حاتمی)
آقام اومد، آقامه، فقط آقام از این در میاد با چکمه و شمشیر و عصا، بیچاره پیر شده از بس که مُرده!
Hitch
زندگی تعداد نفسهایی که می کشی نیست، زندگی لحظه هاییه که نفس، تو سینه ت حبس می شه!
Laurel And Hardy
اولیور: استن... تو به عشق در یک نگاه اعتقاد داری؟
استن : آره خوب حداقل وقت ادمو نمیگیره!
The Dark Knight
جوکر(هیث لجر): وقتی کارها طبقِ نقشه پـیش بره هیچ کس وحشت زده نمیشه، حتی اگه اون نقشه، وحشتناک باشه!
John Rambo
واسه هیچ چیز زندگی نکن ولی واسه بعضی چیزا بمیر...!!
کلاه قرمزی و سروناز (ایرج طهماسب)
سروناز: من از وقتی شما رو دیدم یه حسی دارم ...
کلاه قرمزی : سرماخوردگی ؟!
The Recruit
والتر بروک (آل پاچینو): هرچی که میبینی و هرچی که میشنوی اون چیزی نـیست که به نظر میرسه!
Hugo
دنیا مثل ماشینی هست که ما همه قطعاتشیم. اگر یکی از ما نباشه این ماشین دیگه کار نمی کنه. پس قطعا دلیلی هست که من بوجود آمدم.
A Streetcar Named Desire
استنلی(مارلون براندو): میدونی شانس چیه؟ شانس اینه که باور داشته باشی که خوش شانسی.
مرد هزار چهره (مهران مدیری)
مسعـود شصتچی: نمیدونـم چـرا تـو زنـدگیـم...هِــی نـمـیـشـه...!!
رنگ خدا (مجید مجیدی)
محمد :معلمون میگه خدا شما نابیناها رو بیشتر دوست داره چون نمی بینید. ولی من گفتم خانم اگه مارو دوست داشت چرا ما رو نابینا کرد تا اون نبینیم. بعد گفت "خدا دیدنی نیست ولی همه جا هست. می تونید اون حس کنید. گفت شما با دستاتون میبینید." حالا من همه جارو می گردم تا یه روزی بالاخره دستم به خدا بخوره! اون وقت بهش میگم، هرچی تو دلم هست بهش میگم.
The Curious Case of Benjamin Button
بنجامین(برد پیت): مامان چرا قدم بلند نمیشه؟!
مادر: فقط بخاطر چیزی که داری خدا رو شکر کن، قد تو از چیزی که باید می بود، بلندتره.
محاکمه در خيابان (مسعود کيميايي)
حبيب:آخه مگه من جنون دارم که بد تو رو بخوام. امير! خدا شاهده اين زندگي مال تو نيست.
امير: حبيب چرا قايم مي کني؟ چرا حرف نمي زني؟ آخه من نباس بدونم چرا به زنم تو شب عروسي بگم هري عروس خانوم. عروس الان تو آرايشگاه منتظره، مهمونا همه منتظرن، چي بگم؟ ...بگم برو خونت. دليلشم نمي دونم، برو از رفيقم بپرس؟ بابا خيلي بي رحمي، اين نشد رفاقت.
دندان مار (مسعود کيميايي)
يک جا هست که بايد وايستي. يک جا هم هست که بايد در ري. اما خدا نکنه جاي اين دو تا با هم عوض شه که ديگه تا آخر عمر بدهکار خودتي.
خانه اي روي آب (بهمن فرمان آرا)
از قديم گفتن مواظب باش چي آرزو مي کني، چون ممکنه برآورده شه.
مدار صفر درجه (حسن فتحي)
شهاب حسيني(حبيب پارسا) :
تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم.
تو را به جاي همه روزگاراني که نمي زيسته ام دوست مي دارم.
براي خاطر عطر نان گرم و برفي که آب مي شود و براي خاطر نخستين گل ها.
تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم.
تو را به جاي همه کساني که دوست نمي دارم دوست مي دارم.