وبعداز رفتنت...
جمعه 17 بهمن 1393 3:29 AM
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شــــــب
برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ...
پس از یک جست و جوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که درتنهاییم رویید
با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی :
دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از اندوه و حسرت رها کردم .......
همین بود آخرین فرصت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را
بر روی اشکی از جنس غروبی ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی ؟؟؟؟ نمی دانم چرا ؟؟؟؟ شاید خطا کردم
و تو بی آنکه
فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا ؟؟؟
تا کی ؟؟
برای چه ؟؟ ولی رفتی....
و بعد ازرفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمـــی خاکستری گم شد....
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره
با مهربانی دانه بر میداشت
تمام بال هایش غرق در انــــدوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم
خیس باران بود....
بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد
من بی تو هـــزاران بار در هر لحظه خواهم مرد....
کسی حس کرد من بی تو
تمام هستی ام را از دست خواهم داد........
و بعد از رفنتت دریا چه بغضی کرد
کسی حس کرد
تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آن که میدانم
تو هرگز یاد مرا با عبور نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد ....
ببین که
سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قـــاب پنجره آرام و زیبا گفت :
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها
بگو در راه عشق و انتخابِ آن
خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمیدانم چرا؟؟؟؟
شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم ........
مریم حیدر زاده
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.