خداوندا! به دلهای شكسته
جمعه 17 بهمن 1393 3:24 AM
خداوندا! به دلهای شكسته
به تنهایان در غربت نشسته
به آن عشقی كه از نام تو خیزد
بدان خونی كه در راه تو ریزد
به مسكینان از هستی رمیده
به غمگینان خواب از سر پریده
به مردانی كه در سختی خموشند
برای زندگی جان می فروشند
همه كاشانه شان خالی از قوت است
سخنهاشان نگاهی در سكوت است
به طفلانی كه نان آور ندارند ـ
سر حسرت ببالین میگذارند
به آن « درمانده زن » كز فقر جانكاه ـ
نهد فرزند خود را بر سر راه
بآن كودك كه ناكام است كامش
ز پا میافكند بوی طعامش
به آن جمعی كه از سرما بجانند
ز « آه » جمع، « گرمی » میستانند
به آن بیكس كه با جان در نبرد است
غذایش اشك گرم و آه سرد است
به آن بی مادر از ضعف خفته ـ
سخن از مهر مادر ناشنفته
به آن دختر كه نادیدی گناهش
عبادت خفته در شرم نگاهش
به آن چشمی كه از غم گریه خیز است
به بیماری كه با جان در ستیز است
به دامانی كه از هر عیب پاك است
به هر كس از گناهان شرمناك است ـ
دلم را از گناهان ایمنی بخش
به نور معرفت ها روشنی بخش
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.