0

معرفی طنزپردازان ایرانی

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:معرفی طنزپردازایرانی
چهارشنبه 15 بهمن 1393  11:20 AM

در مدح شاه شیخ ابواسحاق و شرح احوال خود و تضمین قطعه‌ای از ظهیر فاریابی

 
عبید زاکانی
عبید زاکانی » دیوان اشعار » مثنویات
 

تا فلک را میسر است مدار

تا زمین را مقرر است قرار

تا کند آفتاب زر پاشی

تا کند نوبهار نقاشی

تا بود در میانهٔ پرگار

گردش هفت کوکب سیار

تا بود کاینات را بنیاد

تا بود خاک و آب و آتش و باد

جم ثانی جمال دنیی و دین

خسرو تاج بخش تخت نشین

پادشاه جهان علی‌الاطلاق

سایهٔ لطف حق ابواسحاق

در جهان شاد و کامران بادا

حکم او چون قضا روان بادا

زحلش کمترینه دربانی

مشتری داعی ثناخوانی

از سپاهش پیاده ای بهرام

آن که ترک سپهر دارد نام

پرتو روی ساقیش خورشید

کفش گردان مطربش ناهید

تیر شاگرد منشیان درش

سر نهاده بر آستان درش

چنبر ماه نعل یکرانش

کرهٔ چرخ گوی میدانش

خطبه و سکه عالی از نامش

بر جهانی ز فیض انعامش

رای اعلاش عدل ورزیده

کرمش هرچه دیده بخشیده

تا ابد پادشاه هفت اقلیم

درگه او پناه هفت اقلیم

دولتش در زمان تیغ و قلم

بازویش قهرمان ظلم و ستم

بنده کز بندگان آن درگاه

کمترین چاکریست دولتخواه

داشت اندر دماغ سودائی

که گرش فرصتی بود جائی

شمه‌ای شرح حال عرضه کند

صورت اختلال عرضه کند

دید ناگه ظهیر را در خواب

گفت حالی بکن به شعر شتاب

من از این پیش بیتکی سه چهار

گفته‌ام زانچه هست لایق کار

نسخهٔ آن برون کن از دیوان

وقت فرصت به عزم عرض رسان

بنده بر وفق رای مولانا

میکند بیتهای او انها

«عالمی برفراز منبر گفت

که چو پیدا شود سرای نهفت

ریشهای سفید را ز گناه

بخشد ایزد بریشهای سیاه

باز ریش سیاه روز امید

باشد اندر پناه ریش سفید

مردکی سرخ ریش حاضر بود

چنک در ریش زد چو این بشنود

گفت ما خود در این شمار نه‌ایم

در دو گیتی به هیچ کار نه‌ایم

بنده آن سرخ ریش مظلوم است

که ز انعام شاه محروم است

ملک او تا به حشر باقی باد

مهر و ماهش ندیم و ساقی باد»

 

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

تشکرات از این پست
Lovermohamad zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها